لطفا منتظر باشید
خطبه 162 خطبه در توحيد الهى
  • وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
    از خطبه های‌ آن حضرت است
  • در توحید الهی‌
  • الْحَمْدُ لِلّهِ خالِقِ الْعِبادِ، وَساطِح  ِ الْمِهادِ، وَ مُسيلِ الْوِهادِ،
    حمد خدای‌ را که آفریننده بندگان، و گستراننده زمین، و جاری‌ کننده آب در زمین های‌ گود،
  • وَ مُخْصِبِ النِّجادِ. لَيْسَ لاَِوَّلِيَّتِهِ ابْتِداءٌ، وَ لا لاَِزَلِيَّتِهِ انْقِضاءٌ.
    و رویاننده گیاه در زمینهای‌ بلند است. اوّلیتش را ابتدایی‌، و ازلیّتش را پایانی‌ نیست.
  • هُوَ الاْوَّلُ لَمْ يَزَلْ، وَ الْباقى بِلا اَجَل. خَرَّتْ لَهُ الْجِباهُ، وَ وَحَّدَتْهُ
    و اوّل بی‌ آغاز، و باقی‌ بی‌ آخر است. جبین ها به تعظیمش بر زمین، و لبها به توحیدش
  • الشِّفاهُ. حَدَّ الاَْشْياءَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَها اِبانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِها.
    گویاست. اشیاء را به وقت آفریدن حدّی‌ معین نمود تا جدا بودن حقیقتش از شباهت با آنها را روشن سازد.
  • لا تُقَدِّرُهُ الاَْوْهامُ بِالْحُدُودِ وَالْحَرَكاتِ، وَ لا بِالْجَوارِح ِ وَالاَْدَواتِ.
    اندیشه ها را توان آن نیست که او را به داشتن حدود و حرکات، و اعضاء و ابزار کار به سنجش آرند.
  • لا يُقالُ لَهُ مَتى، وَ لا يُضْرَبُ لَهُ اَمَدٌ بِحَتّى. الظّاهِرُ لا يُقالُ مِمّا؟
    گفته نمی‌ شود از کی‌ بوده، و تا چه زمان خواهد بود؟ ظاهری‌ است که نتوان گفت از چه آشکار شده؟
  • وَالْباطِنُ لا يُقالُ فيما؟ لا شَبَحٌ فَيَتَقَضّى، وَ لا مَحْجُوبٌ
    و باطنی‌ است که گفته نمی‌ شود در چه چیز پنهان است؟ جسم نیست که زوال پذیرد، مستور نیست تا چیزی‌ او را
  • فَيُحْوى. لَمْ يَقْرُبْ مِنَ الاَْشْياءِ بِالْتِصاق ، وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْها بِافْتِراق .
    پوشانده باشد. از روی‌ اتصال به اشیاء نزدیک نشده، و دوریش از موجودات به جدایی‌ نیست.
  • لايَخْفى عَلَيْهِ مِنْ عِبادِهِ شُخُوصُ لَحْظَة، وَ لا كُرُورُ لَفْظَة،
    نگاه خیره بندگان، و تکرار سخن آنان
  • وَ لاَ ازْدِلافُ رَبْوَة، وَ لاانْبِساطُ خُطْوَة فى لَيْل داج ، وَ لا غَسَق 
    و نزدیک شدن و در نظر آمدن تپه ها، و برداشتن قدم در شب سیاه، و شبِ آرام تیره ای‌
  • ساج  يَتَفَيَّاُ عَلَيْهِ الْقَمَرُ الْمُنيرُ، وَ تَعْقُبُهُ الشَّمْسُ ذاتُ النُّورِ فِى
    که ماه درخشان بر آن سایه می‌ اندازد، و خورشید تابان در غروب و طلوع
  • الاُْفُولِ وَالْكُرُورِ، وَ تَقَلُّبُ الاَْزْمِنَةِ وَالدُّهُورِ مِنْ اِقْبالِ لَيْل مُقْبِل،
    از پی‌ آن می‌ آید، و دگرگونی‌ زمانها و روزگاران از آمد و شدِ شب و روز
  • وَ اِدْبارِ نَهار مُدْبِر. قَبْلَ كُلِّ غايَة وَ مُدَّة، وَ كُلِّ اِحْصاء وَ عِدَّة.
    هیچ یک از او پنهان نیست. پیش از هر نهایت و مدّتی‌، و هر ضبط کردن و شمردنی‌ وجود داشته.
  • تَعالى عَمّا يَنْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفاتِ الاَْقْدارِ، وَ نِهاياتِ
    از حدود و اندازه هایی‌ که تحدیدکنندگان به او نسبت می‌ دهند، و از داشتن نهایت
  • الاَْقْطارِ، وَ تَاَثُّلِ الْمَساكِنِ، وَ تَمَكُّنِ الاَْماكِنِ.
    اقطار مختلف، و قرار گرفتن در مساکن، و جای‌ گرفتن در اماکن که برایش خیال می‌ کنند منزّه است.
  • فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ، وَ اِلى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ. لَمْ يَخْلُقِ الاَْشْياءَ مِنْ
    حدود و اندازه برای‌ آفریدگان او قرار داده شده و مخصوص غیر اوست. اشیاء را از موادّی‌ که
  • اُصُول اَزَلِيَّة، وَ لا مِنْ اَوائِلَ اَبَدِيَّة، بَلْ خَلَقَ ما خَلَقَ فَاَقامَ حَدَّهُ،
    ازلی‌ و دارای‌ پیشینه باشند نیافرید، بلکه آنچه را به وجود آورد خودش حدّش را معین نمود،
  • وَ صَوَّرَ ما صَوَّرَ فَاَحْسَنَ صُورَتَهُ. لَيْسَ لِشَىْء مِنْهُ امْتِناعٌ،
    و آنچه را صورت داد نیکو صورت داد. چیزی‌ از فرمانش امتناع نورزد،
  • وَ لا لَهُ بِطاعَةِ شَىْء انْتِفاعٌ. عِلْمُهُ بِالاَْمْواتِ الْماضينَ كَعِلْمِهِ
    و او را از طاعت چیزی‌ سودی‌ نرسد. آگاهیش به مردگان گذشته همچون آگاهیش
  • بِالاَْحْياءِ الْباقينَ، وَ عِلْمُهُ بِما فِى السَّمواتِ الْعُلى كَعِلْمِهِ بِما فِى
    به زندگان باقی‌ است، و دانش او به آنچه در آسمانهاست همچون دانش اوست به آنچه در
  • الاَْرْضينَ السُّفْلى.
    طبقات پایین زمین است.
  • مِنْـها
    از این خطبه است
  • اَيُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِىُّ، وَالْمُنْشَاُ الْمَرْعِىُّ، فى ظُلُماتِ الاَْرْحامِ،
    ای‌ آفریده شده بر اساس اعتدال، ای‌ بهوجود آمده مراعات شده در تاریکی‌ های‌ ارحام،
  • وَ مُضاعَفاتِ الاَْسْتارِ، بُدِئْتَ مِنْ سُلالَة مِنْ طين، وَ وُضِعْتَ فى
    و پرده های‌ بسیار، تو از عصاره گِل آغاز شدی‌، و تا مدتی‌ معلوم
  • قَرار مَكين، اِلى قَدَر مَعْلُوم، وَ اَجَل مَقْسُوم. تَمُورُ فى بَطْنِ اُمِّكَ
    و زمانی‌ معین در جایگاهی‌ آرام نهاده شدی‌. در حالی‌ که جنین بودی‌ در شکم مادر
  • جَنيناً، لا تُحيرُ دُعاءً، وَ لا تَسْمَعُ نِداءً. ثُمَّ اُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ اِلى
    جنبش داشتی‌، نه سخنی‌ را می‌ توانستی‌ بگویی‌، و نه صدایی‌ را می‌ شنیدی‌. آن گاه از قرارگاهت به سرایی‌
  • دار لَمْ تَشْهَدْها، وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنافِعِها. فَمَنْ هَداكَ لاِجْتِرارِ
    آورده شدی‌ که آن را ندیده بودی‌، و راههای‌ سودش را نمی‌ شناختی‌. چه کسی‌ تو را در کشیدن غذا
  • الْغِذاءِ مِنْ ثَدْىِ اُمِّكَ؟ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحاجَةِ مَواضِعَ طَلَبِكَ
    از سینه مادرت هدایت کرد؟ و چه کسی‌ تو را به هنگام نیاز به آنچه نیازمند و طالب آن بودی‌
  • وَ اِرادَتِكَ؟ هَيْهاتَ! اِنَّ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفاتِ ذِى الْهَيْئَةِ وَ الاَْدَواتِ
    آشنا نمود؟ هیهات! آن که از توصیف موجودی‌ که دارنده شکل و اعضاء و اندام است ناتوان است
  • فَهُوَ عَنْ صِفاتِ خالِقِهِ اَعْجَزُ، وَ مِنْ تَناوُلِهِ بِحُدُودِ الْمَخْلُوقينَ اَبْعَدُ.
    از توصیف خالقش ناتوان تر، و از درک آفریننده از طریق حدود و اندازه های‌ مخلوقات دورتر است.