فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 16 از دعای 13 ( توفیق و عنایت الهی سبب دوری از لغزش‌ و گمراهی )

ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْكِيرِكَ لِي مِنْ غَفْلَتِي ، وَ نَهَضْتُ بِتَوْفِيقِكَ مِنْ زَلَّتِي ، وَ رَجَعْتُ وَ نَكَصْتُ بِتَسْدِيدِكَ عَنْ عَثْرَتِي .
سپس با يادآورى تو از خواب غفلت خود بيدار شدم، و به توفيق تو از لغزش خود برخاستم، و با كمك و رهنمايى تو از خطايم بازگشتم و عقب نشستم

دست نياز به سوى بى‌نياز

در صورتى انسان مى‌تواند به اوج كمال برسد كه عشق به ذات خويش را در پرتو ذات خدا و نمايندگان او قرار دهد. چرا كه اگر ديد بنده در به دست آوردن حاجت گرفتار دو نگربينى شود به گونه‌اى دل او به سوى كرم خداوند است ولى چشمش به دست مردم باشد، از ياد خدا غافل شده يعنى ديده و دل بنده نيازمند؛ دو گانه سوز مى‌گردد.

با آن كه فضل و كرم را در دست بى‌نياز مى‌بيند ولى دل در گرو نيازمند قرار مى‌دهد. بنابراين بنده از درجات كمال و معرفت حق محروم شود و در خواسته‌اش سرگردان مى‌ماند. پس چه بهتر اگر بخواهد دستى دراز كند به سوى اهل معرفت و كرامت برود.

امام حسين (عليه السلام) دراين باره به مرد فقيرى مى‌فرمايد:

... لاتَرْفَعْ حاجَتَكَ إِلَّا إِلى‌ أَحَدِ ثَلاثَةٍ: إِلى‌ ذى‌ دِينٍ، أَوْ مُرُوَّةٍ، أَوْ حَسَبٍ، فَامَّا ذُوالدِّينِ فَيَصُونُ دِينَهُ، وَ أَمَّا ذُوالمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ يَسْتَحيى لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُوالْحَسَبِ فَيَعْلَمُ أَنَّكَ لَمْ تُكْرِمْ وَجْهَكَ أَنْ تَبْذُلَهُ فى‌ حاجَتِكَ فَهُو يَصُونُ وَجْهَكَ أَنْ يَرُدَّكَ بِغَيْرِ قَضاءِ حاجَتِكَ.«1»

نياز خودت را به نزد سه نفر ببر: 1- ديندار 2- جوانمرد 3- بزرگ‌زاده‌ زيرا ديندار براى حفظ دين خود نيازت را برآورده مى‌سازد و جوانمرد از مردانگى خود شرم مى‌كند و بزرگ‌زاده مى‌داند كه تو با روانداختن به او آبرويت را فروختى، با برآوردن نيازت آبروى تو را حفظ مى‌كند.

البته بندگان نيكوكار و نمايندگان حق در بين مردم همان لطف الهى است.

احمد بن عيسى مى‌گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود:

هر گاه مردى دست نياز به سوى من دراز كند، در برآوردن نياز او شتاب مى‌ورزم؛ زيرا ترس آن مى‌رود كه كار از كار بگذرد و كمك من در مشكل او به كارش نيايد.«2»

بايد از بنده نوازى خداوند منّان سپاس‌گزار بود كه اجازه نمى‌دهد بنده‌اش به كسى كه توان برآوردن حاجت او را ندارد، روى آورد؛ زيرا اين حركت جسارت به محضر پروردگار است و عقل هم نمى‌پسندد كه نيازمند به سوى مانند خودش دست نياز بگشايد و اعتبار فطرى خود را تباه سازد.

پس به اين اعتبار سيدالشهداء (عليه السلام) در دعاى عرفه عرضه مى‌دارد:

إِلهى‌ أَنَا الْفَقيرُ فى‌ غِنَاىَ فَكَيْفَ لااكُونُ فَقِيراً فى‌ فَقْرى‌، إِلهى‌ أَنَا الْجاهِلُ فى‌ عِلْمى‌ فَكَيْفَ لاأَكُونُ جَهُولًا فى‌ جَهْلى‌.«3»

خدايا! در عين توانگرى تهيدستم، پس چگونه در تهيدستى، تهيدست نباشم، خدايا! در عين دانايى نادانم، پس چگونه در نادانى، نادان نباشم.

منظور حضرت اين است كه خدايا! من كه با تمام دانشم؛ نادان هستم، همان طور در بى‌نيازى هم نيازمندم؛ زيرا حاجت و دانش ذاتى نيست بلكه امانت و لطفى از ناحيه توست.

حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

التَّقَرُّبُ إِلَى اللَّهِ تَعالى‌ بِمَسْأَلَتِهِ وَ إِلَى النَّاسِ بِتَرْكِها.«4»

مقرّب شدن نزد خداى متعال با دراز كردن دست نياز به سوى او شدنى است و محترم شدن نزد مردم به ترك پرسش از آنان است.

چون دست نيازمند به سوى مردم دراز كردن عزّت را مى‌ربايد و غيرت و شرم را مى‌برد و چشم كندن از آنچه در دست مردم است، مايه عزّت مؤمنان است.

مردى نيازمند به نزد حضرت على (عليه السلام) از حاجت خود شكوه كرد و از روى گردانى دنيا از او ناله سر داد. حضرت فرمود:

إِعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَى‌ءٍ تُصِيبُهُ مِنَ الدُّنيا فَوْقَ قُوتِكَ فَإِنَّما أَنْتَ فِيهِ خازِنٌ لِغَيْرِكَ.«5»

بدان كه هر چه از دنيا بيش از روزى و نيازت به تو مى‌رسد؛ تو نگهبان آن براى ديگران هستى.

حضرت كلمه خازن را به جهت احترام به مرد محتاج فرموده كه دل او بيشتر شكسته نشود وگرنه در حقيقت او باركش مال ديگران است.

«سلمان فارسى در هنگام مرگ اظهار تأسف كرد؛ پرسيده شد: چرا اى بنده خدا! افسوس مى‌خورى؟ گفت: اندوهم براى دنيا نيست، بلكه چون پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) به ما سفارش كرد كه بايد قوت روزانه هر يك از شما به اندازه ره توشه يك مسافر باشد من با اين همه اثاثيه در اطرافم مى‌ترسم از دستور آن حضرت سرپيچى كرده باشم سپس با دستش به آنها اشاره كرد و گفت: آن بالش و شمشير و كاسه«6»

پس توجه داشته باش كجا هستى و با كى هستى، قدرى با خود خلوت كن، به صحرا و كوه و بيابان برو و كمى نماز بخوان و بگو خدايا! من يقين مى‌خواهم.

حضرت شيخ بهايى مى‌فرمايد:

از هوس بگذر رها كن كشّ و فش‌

پا ز دامان قناعت در مكش‌

گر نباشد جامه اطلس تو را

كهنه دلقى ساتر تن بس تو را

ور مزعفر نبودت با قند و مشك‌

خوش بود دوغ و پياز و نان خشك‌

ور نباشد مشربت از زرّناب‌

با كف خود مى‌توانى خورد آب‌

ور نباشد مركب زرين لجام‌

مى‌توان هم زد بپاى خويش گام‌

ور نباشد دور باش از پيش و پس‌

دور باش نفرت خلق از تو بس‌

ورنباشد خانه‌هاى زرنگار

مى‌تواند بردن به سر در كنج غار

ور نباشد فرش ابريشم طراز

با حصير كهنه مسجد بساز

ور نباشد شانه‌اى از بهر ريش‌

شانه بتوان كرد با انگشت خويش‌

(شيخ بهايى)

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 75/ 118، باب 20، ذيل حديث 2؛ تحف العقول: 247.

(2)- بحار الأنوار: 71/ 317، باب 20، حديث 76؛ الأمالى، شيخ طوسى: 644، حديث 1337.

(3)- بحار الأنوار: 95/ 225، باب 2، ذيل حديث 3؛ إقبال الأعمال: 348.

(4)- غرر الحكم: 199، حديث 3953.

(5)- بحار الأنوار: 70/ 90، باب 122، حديث 61؛ الخصال: 1/ 16، حديث 58.

(6)- بحار الأنوار: 69/ 54، باب 94، ذيل حديث 85؛ عدّة الدّاعى: 115.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^