تو يكدم سوى من بنگر الاها
و يك لحظه به من پرداز شاها
فرو مگذار نفسم را تو يكدم
كه موجود فقير و مستمندم
ندانم من ز خود اين مصلحت را
كه جز تو رو كنم سويى جهت را
ميندازى تو كارم را به مردم
كند رو ترش تا خود را كنم گم
مكن هرگز مرا محتاج خويشان
كه زيرا بستگان بيگانهواران
مرا محروم دارند از محبت
ز بخشش اندك و بسيار منت
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.