اعتراف به گناه، انتقاد از نفس و جبران خطاها با اعمال نيك، زمينه ساز بخشايش الهى است.
در صدر اسلام رسم بر اين بود اگر انسانِ خطاكارى كه عمل او جنايت بر نفس يا خيانت به اسلام و مسلمانان محسوب مىشد و بنابر توبه داشت، به چند شيوه اقدام مىكرد.
بعضى مستقيم به نزد پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) يا معصومان (عليهم السلام) رفته و اقرار به گناهش مىكرد و آن بزرگواران حدّ يا تعزير شرعى را بر او جارى مىكردند و يا براى او طلب بخشش از درگاه خداوند مىنمودند.
بعضى كه از جرمشان بسيار شرمسار و پشيمان بودند، سر به بيابان گذاشته و مدتى در پناه كوه يا شكاف غارى يا به درختى خود را در بند مىكشيدند تا در اثر استغاثه و مناجات با حق، راهى براى توبه بيابند.
بعضى ديگر هم به خاطر تخلف از دستورهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) در جنگ، به مسجد رفته و گوشه نشين مىشدند و يا خود را به ستونى بسته و اظهار پشيمانى و طلب آمرزش مىكردند.
در تاريخ صدر اسلام آمده است كه:
چند نفر از ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله) از شركت در جنگ تبوك به خاطر كار و زندگى و دلبستگى به دنيا امتناع كردند، سپس خداوند متعال آيهاى بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) درباره خطاى آنان نازل فرمود كه:
و ديگرانى هستند كه به گناهانشان اعتراف كردند، [و] اعمال شايسته را با اعمال بد درآميختند، اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
آنان پشيمان گشتند و خود را به نشانه توبه به ستون مسجد بستند تا آنكه خداوند توبه آنان را پذيرفت و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) طناب را گشود و آنها آمرزيده شدند.
اين گونه روشها، نشانگر بازگشت حقيقى به راه حق بوده است و به همين خاطر خلافى دوباره از سوى اعتراف كننده و ديگران تكرار نمىگشت.
امام على (عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
اقرار نيك به گناه، اثر آن را نابود مىكند.
و نيز مىفرمايد:
اقرار به گناه، واسطه گرى گنهكار است.
و نيز مىفرمايد:
هر كه به گناه اعتراف كند؛ آمرزش نصيب او گردد.
حضرت على (عليه السلام) در مناجات خويش با پروردگار مىفرمايد:
خدايا! اگر مرگم نزديك گشته و كردارم مرا به تو نزديك نساخته، من همان اعتراف به گناهم را وسيله كوتاهى كردن و تقصيرهاى خويش قرار مىدهم.
خدايا! اگر بگذرى در اين صورت پس كيست كه از تو به اين كار سزاوارتر باشد و اگر كيفر بنمايى پس كيست كه در حكم آن عادلتر از تو باشد.
بنابر آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود؛ هنگامى كه انسان گناه مىكند سه حالت براى او اتفاق مىافتد:
الف- نفس او توجّه و تنبّه پيدا مىكند و به خاطر داشتن قلب روشن و درون آشفته، به دعا و توبه روى مىآورد و به گناهان اعتراف مىكند، در نتيجه گناهان او بخشيده مىشود.
ب- خداوند تازيانه بلا و ادب را بر جان يا مال يا فرزند او مىنوازد تا بيدار شود و اين برنامه تا هوشيارى كامل بندهاى را كه دوست مىدارد، ادامه پيدا مىكند.
ج- وجود او شايستگى هيچيك از آنها را ندارد، پس خداوند به جاى توفيق بازگشت يا چوب ادب، به او نعمت يا مال بيشتر مىدهد، و به عذاب استدراج و اندك اندك به محروميّت از رحمت و بركت و مغفرت دچار مىشود. سپس در غفلت و مستى حيوانى فرو مىرود و در قيامت به صورت حيوانات مسخ شده محشور مىگردد.
______________________________
(2)- بحار الأنوار: 74/ 424، باب 15، حديث 40؛ الإرشاد، شيخ مفيد: 1/ 299.
(3)- غرر الحكم: 195، حديث 3809.
(4)- غرر الحكم: 195، حديث 3813.
(5)- بحار الأنوار: 91/ 105، باب 32، حديث 14؛ البلد الأمين: 316.