پس تو (به لطف و كرم) و به قوت و قدرت ازلى مرا يارى كردى و در مقابل دشمن پشت مرا محكم (و بازويم را توانا) فرمودى آنگاه تندى تيغ دشمن را بر من كند كردى (و با آن همه تهيه و تجهيز) آن دشمن را با عده سپاه لشگرى تنها گذاردى و مرا به شرف و بزرگوارى بر او قدرت و برترى دادى و آنچه از مكر و حيلتش كار بر من محكم كرد همه را بر عليه او (و بر دفع او) به او برگردانيدى و شعله كينه او خاموش نشد و آتش غضبش (به انتقام از من) فروننشست و كينه درونيش آرامش نيافت (و از شعله عطش ظلم و بيدادش دلش خنك نگرديد) و از شدت كينه بر من لب به دندان مىگزيد و سپاهش غنيمت جنگى نيافت (و به مقصود نرسيده با شكست مواجه گرديد)