از اين رو- خدايا!- به حرمت گنجينهى نامهاى نهانىات، و به جمالت كه در پردههاى جلال پوشيده است، از تو مىخواهم كه رحمت آورى بر اين (نفس و) جان بىتاب، و اين مشت استخوان سست بىطاقت كه تاب حرارت (آفتاب و) خورشيد تو را ندارد، پس چگونه تاب سوزندگى آتش تو مىآرد؟ و آن (نفس) كه طاقت شنيدن صداى رعد را نمىآرد، چگونه شنيدن غريو خشم تو را مىتواند؟