وجود حق تعالى شخص حضرت محمّد (صلى الله عليه و آله) را به رسالت دين خود برگزيد؛ زيرا نقش شريف حضرت شايستگى پذيرش انوار نبوّت را داشت.
اين برگزيده، از بهترين خلق است براى امرى بس بزرگ كه همان، دعوت مردم به حق بود.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) در اين باره مىفرمايد:
«رسالت» در لغت به معناى توجّه و نظر داشتن به چيزى است ولى مراد از اين كلمه، امر خداوند به بندهاى كه به واسطه فرشتهاى بر او آشكار شود و به زبان او سخن گويد؛ و اين براى دعوت مردم و تبليغ احكام الهى بالاترين درجه نبوت است. رساندن احكام شريعت به وسيله انسانى وارسته كه در شرايط بسيار سخت، مأموريت تبليغ دين را به عهده گرفت.
نصيحت، كلمهاى گسترده است كه معناى آن خواندن به آنچه صلاح و خير و نهى كردن از آنچه فساد است.
امّت در اين فراز امت دعوت است يعنى عمومى كسانى كه پيامبر براى آنها دعوت شده است و به روش نصيحت با محتوايى مانند: امر به معروف ونهى از منكر، دفع ضرر و حسن خلق آنان، دعاى مغفرت براى نادانى آنان و بذل نيكىها و نعمتها به آنها.
چنين شخصيتى بزرگ با مسؤوليتى سنگين، شايسته احترامى فوق العاده است كه همه وجودش در خدمت اسلام و قرآن و اخلاق بود و سخن و سلوك و سيرهاش در بين مردم و اهل بيت و خانوادهاش سرمشق همه مسلمانان است.
«گروهى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله) جمع شدند و گفتند: چه خوب است كسى را نزد همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بفرستيم و از نحوه رفتان آن حضرت در خانهاش سؤال كنيم تا بلكه آنان را سرمشق خود قرار دهيم. آنان كسى را پيش يكايك همسران پيامبر فرستادند و آن فرستاده يك پاسخ آورد: شما از اخلاق پيامبرتان مىپرسيد؟ اخلاق او همان قرآن است. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شبها نماز مىخواند و مىخوابد و روزه مىگيرد و افطار مىكند و با خانواده خود مىآميزد.»
يكى از عواملى كه مىتواند روح سركش انسان و غرايز طوفانى و عصيانگر او را مهار كند و دانش و هنر و صنعت را آرامش عمومى و زندگى را ايدهآل كند، اخلاق واقعى است كه از ايمان به خدا سرچشمه مىگيرد.
آموزههاى اخلاقى پيامبران بهترين وسيلهاى است كه مىتواند بشر را به زندگى مطلوب رساند. اخلاق براى تمام افراد بشر چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى لازم است. امّا براى كسانى كه بار مسؤوليت رهبرى و هدايت جامعه را برعهده دارند ضرورىتر است؛ زيرا كسى كه مربى اجتماع است بايد خود نمونهاى از صفات برجسته انسانى باشد و انسان بدون داشتن اخلاق كامل نمىتواند مشكلات راه هدايت را تحمل كند.
بنابراين خداوند پيامبران خود را از ميان افرادى انتخاب كرد كه داراى روحى بلند، بردبارى و گذشت بسيار و حوصله شنيدن سخن و درددل مردم را دارا هستند و در هر حالى همدل و همزبان و همدرد انسانها باشند. اخلاق عالى و دعوت عملى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) امواج تحوّل مقدسى در دل مردم جاهلى پديد آورد كه نخست جامعه عرب و سپس در همه جهان انقلابى معنوى ايجاد كرد. انسانهايى چون سلمان، ابوذر، اويس قرنى و ... تربيت شدند كه همگى تا ابد نمونههاى اخلاق به شمار مىآيند.
پروردگار عالم با فرستادن پى در پى پيامبران در هر عصرى حجت خود را بر مردم تمام نمود و كمال آن رسالت را در وجود شريف پيامبرگرامى (صلى الله عليه و آله) قرار داد.
اميرمؤمنان در خطبه اشباح كه از خطبههاى بسيار با عظمت مولاى عاشقان است درباره اين حجت نهايى مىفرمايد:
پس از قبض روح آدم، حيات بندگان را از حجت ربوبى و طريق اتصال بين آنان و معرفت خود خالى نگذاشت، بلكه به وسيله حجتهايى كه بر زبان برگزيدگان از انبيايش ارسال كرد و همه آنان به دنبال هم در هر دورهاى ابلاغ كننده پيامهاى او بودند با مردم رابطه برقرار نمود، تا به وسيله پيامبر ما محمد (صلى الله عليه و آله) حجتش تمام شد و جاى عذرى باقى نماند و تهديدش درباره مجرمان به نهايت رسيد.
يكى از راههاى دعوت به خدا كه بيشتر انبيا و نبى اكرم اسلام از آن بهره گرفتهاند شيوه نصيحت و اندرز است و اين روش در بسيارى از امور تبليغى بهترين تأثير گذار است؛ زيرا با دل و جان مردم سازگار است.
بشارت دادن و ترساندن مردم در راه خير و صلاح و دورى از گناهان، افراد زيادى را تربيت كرده است كه به مقامات بلند عرفانى دست يافتهاند حتى يك كلمهاى از زبان مبارك رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) جارى مىشد؛ گاهى يك انسانى را چنان متحوّل مىكرد كه او را براى هميشه شيفته و علاقمند به خود و دين مىكرد و تا حد و مرز شهادت پيش مىبرد.
اين نقش نصيحت در كنار رسالت است كه در آياتى از سوره اعراف، برخى پيامبران مانند نوح، هود، شعيب، صالح، موسى به قوم خود مىگفتند: ما پيام ربّ خود رسانديم و براى شما خيرخواهى نموديم. امّا در اثر كفر و لجاجت اين اقوام؛ حجتها بر دلهاى سياه آنان قرار نمىگرفت و به سوى نابودى كشيده مىشد.
حتى عطوفت و خيرخواهى در پيام رسانى پيامبر اكرم اسلام (صلى الله عليه و آله) به مردم بيشتر از انبياى گذشته بود ولى خداوند سه روش را به حضرت پيشنهاد مىكند و مىفرمايد:
[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز، يقيناً پروردگارت به كسانى كه از راه او گمراه شدهاند و نيز به راه يافتگان داناتر است.
الف)حكمت؛ مجموعهاى از ارزشهاى دينى و علمى و عقلى و قلبى است.
ب)موعظه؛ اندرزها و پندهايى است كه قلب را نورانى مىكند.
ج)مجادله؛ روشى براى گفتگو با طرف مقابل و متقاعد كردن اوست.
پس اگر اين شيوهها مؤثّر نبود؛ راه بشارت و تهديد را پيش گيرد كه در سوره احزاب مىفرمايد:
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا﴾
اى پيامبر! به راستى ما تو را شاهد [بر امّت] و مژدهرسان و بيمدهنده فرستاديم.* و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى فروزان [براى هدايت جهانيان] قرار داديم.
در آيهاى ديگر مىفرمايد:
﴿ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا ۚ وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾
يقيناً ما تو را در حالى كه مژده دهنده و هشدار دهندهاى، به حق و راستى فرستاديم، و هيچ امّتى نبوده مگر آن كه در ميان آنان بيم دهندهاى گذاشته است.
بشارت و هشدار از جمله نصايحى است كه گروهى اين گونه هدايت مىشوند.
ابن عباس مىگويد:
وقتى آيه ﴿يا ايُّهَا النَّبى إِنَّآ أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقّ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا﴾ نازل شد، پيامبر خدا به على و معاذ دستور داد كه به يمن روند در همين زمان به آن دو فرمود: برويد نويد دهيد و فرارى ندهيد و آسان گيريد و سختگيرى نكنيد؛ زيرا آيه ﴿يا ايُّهَا النَّبى...﴾ بر من نازل شده است.
يك يهودى از حضرت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) از معناى نامهاى پيامبر مانند: محمد، احمد، ابوالقاسم و بشير و نذير و داعى پرسيد، حضرت فرمود:
«... امّا داعى از آن روست كه من مردم را به دين پروردگارم عزّوجل دعوت مىكنم، اما نذير از آن روست كه هر كس نافرمانيم كند او را به آتش بيم مىدهم و اما بشير از آن روست كه هر كس اطاعتم كند، او را به بهشت بشارت مىدهم.»
بنابراين رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) با ابزار نصيحت و موعظه و پشتيبانى حق به ميدان آمد و دلهاى خفته و خسته از جهالت و گمراهى را بيدار مىساخت.
مولا على (عليه السلام) اين حركت پيامبر را چنين توصيف مىفرمايد:
خداوند او را با دليل كافى و پندى شفابخش و دعوتى كه مردم را از گمراهىها برهاند فرستاد. دستورهاى ناشناخته دين را به وسيله او آشكار نمود ....
چه مثل زيبايى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره امت خود بيان مىفرمايد كه:
اين مثال، ارتباط پيامبر با امّت را تصوير مىكند كه چگونه مردم مانند حشرات به دور آتش گمراهى و لجاجت مىچرخند تا خود را نابود كنند؛ امّا نور حقيقت و نجات رسالت به دنبال هدايت آنان است تا وسيلهاى براى دلگشايى و راهيابى به دروازه سعادت بگشايد.
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
پندگيرى و به جان خريدن آن، مايه حيات و جريان قلب است؛ زيرا در گذراى روزگار، قلب انسان در اثر گناه و عادتهاى روزمره نيمه جان مىشود پس بايد با موعظه حق؛ خون در رگهاى قلب جارى ساخت.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) با مواعظ خود دلهاى كوير خشك بسيارى از آدميان را آباد گردانيد.
رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) در پندى به جابر بن عبداللّه انصارى مىفرمايد:
چه شده است كه مىبينم دنيا دوستى بر بسيارى از مردم چيره آمده است تا جايى كه گويى مرگ در اين دنيا براى غير آنان رقم خورده است.
آيا ماندگان از رفتگان پند نمىگيرند؟ اينان نمىدانند، همه اندرزهاى كتاب خدا را از ياد بردهاند و از شر هر فرجام بدى آسوده خاطرند.
______________________________
(1)- کنزالعمال:45/11، حدیث 31949
(7)- الدرّ المنثور: 5/ 206؛ تفسير ابن كثير: 3/ 505، ذيل آيه 45 سوره احزاب.
(8)- بحار الأنوار: 9/ 295، باب 2، حديث 5؛ الأمالى، شيخ صدوق: 189.
(10)- كنز العمال: 11/ 410، حديث 31920؛ مسند احمد بن حنبل: 3/ 361.
(11)- بحار الأنوار: 13/ 352، باب 11، حديث 45؛ الكافى: 8/ 129، حديث 98.
(12)- بحار الأنوار: 74/ 127، باب 6، حديث 32؛ تحف العقول: 29.