الهی ، محو جمالت گشته ام ، اگر برانی کجا روم ، اگر طردم کنی به که رو کنم ، اگر نبخشی از که طلب بخشش کنم .
الهی ، پر کاهی بروی آبم ، از غم فراقت دل کبابم .
الهی ، در غفلت و خوابم ، دورافتاده از ثوابم ، محروم از آفتابم ،بیچاره و ناتوانم ، دلخسته و در عذابم ، بیدل و بی نشانم .
الهی ، جز رحمتت ندانم ، بنگر که در اضطرابم ، سیه روی و خرابم ، در بند نفس گرفتارم ، نظارتت را برخود پناهم ، با این وضع رحمتت را بنایم .