انس بن مالك مى گويد: من همراه امام حسين عليه السلام بودم كه به قبر بانوى بزرگ اسلام ، حضرت خديجه عليها السلام رسيد و به ياد فداكارى هاى او گريست و به من فرمود او را تنها بگذارم . من در گوشه اى خود را نهان ساختم و توقف او در كنار قبر خديجه عليها السلام و نماز و نيايش او به طول انجاميد، گوش سپردم ، ديدم اينگونه عاشقانه و عارفانه به نيايش با خدا برخاسته است :
پرورگارم ! پرودگارم تويى كه محبوب و سرپرست منى ! پس ، بنده اى را كه به سويت پناه جسته است ، مورد لطف و رحمت خويش قرار ده .
اى بلند مرتبه ! و اى با عظمتى كه اعتماد من به توست ! خوشا به حال آنكه تويى محبوب دل و تكيه گاه او!
خوشا به حال آنكه در ندامت از اشتباهات و غفلت خود، شب زنده دارى مى كند و شكايت غم و رنج و مشكلاتش را به بارگاه پروردگار با عظمت خويش مى برد در حالى كه درد و رنجى بيشتر از عشق به محبوب و مولاى خويش ندارد.
آنگاه كه شدت اندوه و غم جانكاه خويش را بدو شكوه مى برد، خداى پرمهرش جوابش مى دهد و به ندايش لبيك مى گويد.
هنگامى كه در تاريكى و تيرگى زندگى ، به سوى خدا تضرع مى كند، خدا گراميش مى دارد، سپس او را به بارگاه خويش نزديك مى كند.
انس بن مالك مى گويد: مناجات دل انگيز و پرشور حسين عليه السلام كه به اينجا رسيد، ديگر صداى دل نوازش نيامد. درست اينجا بود كه به ناگاه ندايى شنيد در فضا پيچيد، ندا اين بود:
لبيك ! بنده محبوبم ، لبيك ! به راستى كه تو در كنف حمايت من هستى و هر آنچه را گفتى ، همه را شنيديم و دانستيم .
فرشتگان براى شنيدن صداى دل انگيزت شور و اشتياق مى ورزند، پس تو را همين افتخار بس كه ما راز و نيازت را شنيديم .
دعايت در بارگاه ملكوت و در حجاب ها، در جولان است و همين تو را بسنده است كه ما پرده ها را كنار زديم ، به گونه اى كه اگر نسيم رحمت از اطراف آن بوزد، انوار جلال حق او را مى پوشاند.
هر چه مى خواهى بدون بيم و هراس و بدون حساب و اندازه بخواه ، چرا كه خداوندگار توانا و بى همتاى تواءم .
آرى ! اين نيايش و اين پاسخ مربوط به پيش از شهادت ، گواهى و نمونه اى از الطاف خاص خدا، به آن حضرت است . نداهاى ويژه به سوى آن حضرت ، در روز جاودانه عاشورا، متعدد است ؛ از آن جمله ، در واپسين لحظات شهادت كه بدينگونه مورد لطف قرار گرفت :
يا ايتها النفس المطمئنه # ارجعى الى ربك راضيه مرضيه
منبع : تبیان