منابع مقالہ : کتاب صبر از ديدگاه اسلام نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
چرا خدا اسم او را «حسن» گذاشت؟ چون هرچه در عالم ملك و ملكوت متصف به صفت حسن، محسن، احسان و احسن است، در وجود امام مجتبى عليه السلام جمع است.
نگويم آب و گل است آن وجود روحانى بدين كمال نباشد جمال انساني
اگر تو آب و گلى همچنان كه ساير خلق گل بهشت مخمّر به آب حيواني
وجود هر كه نگه مى كنم ز جان و جسد مركب است و تو از فرق تا قدم
جانيبه هر كه خوبتر اندر جهان نظر كردم كه گويمش به تو ماند، تو بهتر از آنى «1»
حضرت مجتبى عليه السلام را بايد با قرآن، فرمايش هاى پيغمبر صلى الله عليه وآله و اولياى الهى نگاه كنيم. ايشان را در اين حقيقت ببينم كه ده سال امام واجب الاطاعه حضرت أبى عبدالله الحسين عليه السلام بوده است. بدون اين كه توضيح، تفسير و شرح بدهم، يعنى جرأت ورود به توضيح آن را ندارم و بيشتر مردم نيز تحمل اين مسأله را ندارند. اسم حسين كه «ياء» اضافه دارد، اگر «ياء» را حذف كنيد، حسن مى شود، به خاطر اين است كه اسم مصغّر حسن است، تا ببينيد كه امام حسن عليه السلام كيست.
پاى عقل عالميان و هر مفسرى در اينجا لنگ است. حسين اسمى است كه خدا بر أبى عبدالله عليه السلام گذاشت، اما حسن اسمى است كه خدا روى امام مجتبى عليه السلام گذاشته است و حسين، مصغّر حسن است. يعنى اى انسان ها! نسبت به اسم امام مجتبى عليه السلام توجه كنيد.
وقتى امام مجتبى عليه السلام در روز پانزدهم ماه رمضان به دنيا آمدند، تمام نمازهاى واجب دو ركعتى بود، يعنى پانزده سال پيغمبر صلى الله عليه وآله همه نمازها را با مردم به صورت دو ركعتى مى خواندند. تا روز پانزدهم ماه رمضان آن سالى كه هنگام سحر حضرت مجتبى عليه السلام به دنيا آمدند، رسول خدا صلى الله عليه وآله دو ركعت به نماز ظهر و دو ركعت به نماز عصر اضافه كردند و خدا امضا كرد كه فقط در سفر، نمازهاى چهار ركعتى، دو ركعتى شوند. به شكرانه ولادت امام مجتبى عليه السلام چهار ركعت به دو نماز واجب اضافه شد. سال بعد كه أبى عبدالله عليه السلام به دنيا آمد، پيغمبر صلى الله عليه وآله يك ركعت به مغرب و دو ركعت به عشا اضافه كردند، يعنى سه ركعت، كه كمتر از امام مجتبى عليه السلام باشد، چون حسين، مصغّر حسن است. «2»
كلمات «حسن، أحسن، احسان، محسن و حسين» كه ريشه در سه حرف «حاء و سين و نون» دارند، در كتاب خدا و معارف الهيه زياد استعمال شده است. به سراغ بعضى از آيات قرآن برويم تا از نظر قرآن و روايات ببينيم كه امام مجتبى عليه السلام كيست.
مظلوميت اهل بيت عليهم السلام
او و پدرش مظلوم ترين مظلومان جهان مى باشند. مظلوميت أبى عبدالله الحسين عليه السلام اگر يك است، مظلوميت امام مجتبى عليه السلام نود و نه است و مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام بى نهايت است.
چه ظلمى در عالم به اين خانواده شده است. بالاترين ظلم اين است كه شش ميليارد نفر به جاى اين كه به امام اقتدا كنند، شب و روز به شيطان اقتدا مى كنند. اين بالاترين ظلم است. شش ميليارد نفر تابع فرهنگ هايى هستند كه دولت هاى جهان از ناحيه شكم، شهوت و عوامل خود به مردم ارائه مى دهند و مردم نيز مى پذيرند، اما فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در دنيا، در غربت كامل است.
مظلوميت اين است كه در مدينه و ايام حج، دو ميليون نفر در نماز جماعت شركت مى كنند، اما اين نماز با فرهنگ الهى و ائمه عليهم السلام مطابق نيست، بلكه با فرهنگ ابوحنيفه، مالك و شافعى مطابق است كه دين آنان، دين بنى اميه است. اين مظلوميت است. «3» اميرالمؤمنين عليه السلام سخنرانى بسيار جالبى كردند كه همه گوش و هوش ها را گرفته بود، يك نفر از وسط جمعيت بلند شد، اميرالمؤمنين عليه السلام سخنش را قطع كرد و فرمود: چه مى خواهى؟ گفت: على جان! به من ظلم شده است. تو امروز حاكم مملكت هستى و قدرت دارى كه اين ظلم را از من برطرف كنى؟
بر حاكم واجب است كه ظلم را برطرف و زندگى مردم را اداره كند و نگذارد ستمكار در جامعه سر بلند كند و ثروتمندان بى دين به خاطر اين كه ثروت دارند خون مردم را بمكند و به هر شكلى كه مى خواهند، اقتصاد را شكل بدهند.
گفت: على جان! تو حاكم هستى، سخنرانى تو را مخصوصا قطع كردم كه بگويم كه به من ظلم شده است و من خودم قدرت دفع ظلم از خودم را ندارم.
اين حاكم او را رد نكرد. به او نگفت: خجالت نكشيدى كه سخنرانى ما را قطع كردى؟ حاكم به مأمور دولتش نگفت: اين بى تربيت را بيرون كنيد، تا بى ادبى نكند.
بلكه تا گفت: اى حاكم! به من ظلم شده است، از صورت على عليه السلام اشك سرازير شد. از روى منبر به او گفت: چقدر به تو ظلم شده است؟ گفت: يك ظلم به من شده است.
در روايات ما ننوشته اند كه چه ظلمى بوده است. گفت: يك ظلم به من شده است. حضرت فرمود: اما منِ حاكم كه دارم براى شما سخنرانى مى كنم، به عدد ريگهاى بيابان و دانه دانه پشم شترها و گوسفندان و بزهاى دنيا به من ظلم شده است.
اين ظلم هنوز ادامه دارد. هنوز به نام على عليه السلام مكتب سازى، جنايت و فرقه سازى مى شود. عده اى زنا مى كنند و رابطه نامشروع برقرار مى كنند، ربا مى خورند، جنايت مى كنند و مى گويند: على عليه السلام در قيامت دست ما را مى گيرد. اين بدترين ظلم به اميرالمؤمنين عليه السلام است.
ظلم حكومت ها به شيعه
قاضى دادگاه مدينه براى پرونده اى شاهد خواست. قاضى ابى ليلى، قاضى بنى عباس بود. مظلوم پرونده از دادگاه بيرون آمد، به يكى از شيعيان ناب اميرالمؤمنين عليه السلام كه شيعه واقعى بود گفت: حق من دارد ضايع مى شود و به شاهد نياز دارم، آيا حاضر هستى به نفع من شهادت بدهى؟ گفت: بر من واجب است كه شهادت بدهم كه حقّ تو از بين نرود. كتمان شهادت از گناهان كبيره است و خدا به آن وعده عذاب داده است. كسى كه حقى را بداند، از او شهادت بخواهند و نرود شهادت بدهد، اهل جهنم است.
او را براى شهادت به دادگاه آورد، گفت: شاهد من اين آقا است. قاضى أبى ليلى گفت: عجب شاهدى آوردى، اين دادگاه در پاكى، تقوا، ورع و كرامت، چنين شاهدى را كمتر به چشم ديده است، اما شهادت او قابل قبول نيست؛ چون او شيعه است. دادگاه نمى تواند شهادت او را قبول كند، برو شاهد ديگرى بياور.
اين مظلوميت امام على عليه السلام و امام حسن عليه السلام است. شاهد در دادگاه مانند مادر داغديده شروع به گريه كرد. أبى ليلى به او گفت: براى چه گريه مى كنى؟ گفت:
براى اين كه تو در مسند اين قضاوت هستى دارم اشك مى ريزم. گفت: مگر من چه كسى هستم؟ گفت: تو دروغگو هستى. گفت: من چه دروغى گفتم؟ گفت: همين الان دروغ گفتى، تو به من گفتى كه شيعه هستم. سلمان، ابوذر، مقداد و عمار شيعه هستند. آيا مرا شيعه مى گويند؟ من از على عليه السلام خجالت مى كشم كه به من شيعه بگويند. من دوست على عليه السلام هستم، نه شيعه ايشان. «4» كسى كه صددرصد شيعه بود، ولى مى گفت: من شرم مى كنم كه بگويم شيعه هستم، اما بعضى ها مشروب مى خورند، لاابالى گرى مى كنند، هر گناهى را علنا مى كنند و مى گويند: همه جرم هاى ما را به خاطر على عليه السلام مى بخشند. از كجا اين حرف ها را در آورده اند؟ نمى دانم.
معناى لغوى «حُسنى»
خداوند در قرآن مى فرمايد:
«وَ قُولُوا لِلْنَّاسِ حُسْنًا» «5»
«حُسنى» از ماده «حسن» گرفته شده است. اى بندگان من! وقتى با ديگران سخن مى گوييد؛ با شيعه، سنّى، يهودى، مشرك بى دين، لاييك، زرتشتى و مسيحى، با سخنى زيبا، استوار، حق، محكم و حكيمانه صحبت كنيد. نگذاريد زبان، شما را به انحراف بكشاند. در گفتار خود زيباگو باشيد.
كلمه «احسن»:
«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ » «6» «وَ مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى » «7» زيباترين گفتار در اين عالم، گفتار كسى است كه مردم را به خدا دعوت مى كند و گفتار چه كسى در اين عالم زيباتر از دعوت كننده به خدا است؟ زبانى كه زن، فرزند، داماد، عروس، رفيق و اجتماع را به خدا دعوت مى كند.
در سوره قصص آمده است كه متدينين زمان حضرت موسى عليه السلام به قارون گفتند:
«أَحْسِن كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ » «8» ثروت خود را در راه خير و احسان بكار بگير، چنان كه خدا آن را به تو احسان و عطا كرد.
حسن، مجمع تمام خوبى ها
بخشى از روايتى را براى شما بيان مى كنم كه كلمه «حسن» در اين روايت به كار برده شده است. اين گفتار پيغمبر صلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام مى باشد:
«سَبْعَهٌ مَنْ كُنَّ فِيه فَقَدِ اسْتَكَمَلَ حَقيقَهَ الايمانِ وَ ابْوابُ الجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ» «9»
هفت چيز است كه اگر كسى انجام دهد، واقعيت ايمانش كامل مى شود و تمام درهاى بهشت بر او باز مى شود.
اولين مطلب: «من أحسن صلاته» كسى كه نماز خود را زيبا بجا بياورد، يعنى نماز را مطابق با رساله و نيت خالص انجام دهد.
روى اين حساب، قرآن و روايات ما را به رفتار، گفتار، عبادت، نيت، هدف و برنامه هاى زيبا دعوت مى كنند. خدا نازيبايى ها را قبول نمى كند، اما زيبايى ها را به قيمت بهشت قبول مى كند و هر چه زيبايى در قرآن مى بينيد، انسان به آن دعوت شده است و خدا مى دانست كه در وجود امام مجتبى عليه السلام همه اين ها جمع است كه وقتى روز پانزدهم ماه رمضان به دنيا آمد، پيغمبر صلى الله عليه وآله منتظر شد كه خدا چگونه اين مولود را نام گذارى مى كند، جبرييل آمد و عرض كرد: او را «حسن» بناميد، يعنى مُلك و ملكوت اين مولود، زيبا است. «10»
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- سعدى شيرازى.
(2)- بحار الأنوار: 19/ 19 2، باب 8، حديث 45؛ «أقول قال فى المنتقى فى حوادث السنه الثانيه من الهجره فى هذه السنه تزوج على بن أبى طالب عليه السلام فاطمه عليه السلام بنت رسول اللَّهِ صلى الله عليه وآله فى صفر لليال بقين منه و بنى بها فى ذى الحجه و قد روى أنه تزوجها فى رجب بعد مقدم رسول اللَّهِ صلى الله عليه وآله المدينه بخمسه أشهر و بنى بها مرجعه من بدر و الأول أصح و روى عن بعض أهل التاريخ أن تزويجها كان فى شهر ربيع الأول من سنه اثنتين من الهجره و بنى بها فيها و ولدت الحسن عليه السلام فى هذه السنه و قيل بل ولد الحسن عليه السلام منتصف شهر رمضان من سنه ثلاث و الحسين عليه السلام فى سنه أربع و قيل كان بين ولاده الحسن عليه السلام و العلوق بالحسين عليه السلام خمسون ليله و ولد الحسين لليال خلون من شعبان سنه أربع من الهجره. و فى هذه السنه كانت سريه عبد الله بن جحش و فى هذه السنه حولت القبله إلى الكعبه كان النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله يصلى بمكه ركعتين بالغداه و ركعتين بالعشى فلما عرج به إلى السماء أمر بالصلوات الخمس فصارت الركعتان فى غير المغرب للمسافر و للمقيم أربع ركعات.»
(3)- نهج الحق: 312؛ «و قد قال النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله من أعان على قتل امرئ مسلم و لو بشطر كلمه لقى الله يوم القيامه مكتوبا على جبهته آيس من رحمه الله و فيه عن ابن مسعود لكل شى ء آفه و آفه هذا الدين بنو أميه.»
(4)- بحار الأنوار: 65/ 156، باب 19، صفات الشيعه و أصنافهم و ذم، حديث 11؛ «وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ عَمَّاراً الدُّهْنِىَّ شَهِدَ الْيَوْمَ عِنْدَ ابْنِ أَبِى لَيْلَى قَاضِىَ الْكُوفَهِ بِشَهَادَهٍ فَقَالَ لَهُ الْقَاضِى قُمْ يَا عَمَّارُ فَقَدْ عَرَفْنَاكَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُكَ لِأَنَّكَ رَافِضِىٌّ فَقَامَ عَمَّارٌ وَ قَدِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ اسْتَفْرَغَهُ الْبُكَاءُ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِى لَيْلَى أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الْحَدِيثِ إِنْ كَانَ يَسُووكَ أَنْ يُقَالَ لَكَ رَافِضِىٌّ فَتَبَرَّأْ مِنَ الرَّفْضِ فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ يَا هَذَا مَا ذَهَبْتَ وَ اللَّهِ حَيْثُ ذَهَبْتَ وَ لَكِنْ بَكَيْت عَلَيْكَ وَ عَلَىَّ أَمَّا بُكَائِى عَلَى نَفْسِى فَإِنَّكَ نَسَبْتَنِى إِلَى رُتْبَهٍ شَرِيفَهٍ لَسْتُ مِنْ أَهْلِهَا زَعَمْتَ أَنِّى رَافِضِىٌّ وَيْحَكَ لَقَدْ حَدَّثَنِى الصَّادِقُ عليه السلام أَنَّ أَوَّلَ مَنْ سُمِّىَ الرَّفَضَهَ السَّحَرَهُ الَّذِينَ لَمَّا شَاهَدُوا آيَهَ مُوسَى فِى عَصَاهُ آمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ رَفَضُوا أَمْرَ فِرْعَوْن.»
(5)- بقره 83: 2؛ «و با مردم با خوش زبانى سخن گوييد.»
(6)- فصلت 33: 41؛ «و خوش گفتارتر از كسى كه به سوى خدا دعوت كند و كار شايسته انجام دهد.»
(7)- لقمان 22: 31؛ «و هركس همه وجود خود را به سوى خدا كند در حالى كه نيكوكار باشد بى ترديد به محكم ترين دستگيره چنگ زده است.»
(8)- قصص 77: 28؛ «و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است.»
(9)- الخصال: 2/ 345- 346؛ بحار الأنوار: 66/ 170، باب 32، حديث 12؛ «فِى وَصِيَّهِ النَّبِىِّ صلى الله عليه وآله لِعَلِىٍّ عليه السلام يَا عَلِىُّ سَبْعَهٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَهَ الْاءِيمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَكَاهَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِيحَهَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ.»
(10)- بحار الأنوار: 43/ 315، باب 12؛ «فَقُلْتُ يَا أَخِى جَبْرَئِيلُ مَا رَأَيْتُ فِى الْأَشْجَارِ أَطْيَبَ وَ لَا أَحْسَنَ مِنْ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَقَالَ لِى يَا مُحَمَّدُ أَ تَدْرِى مَا اسْمُ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى فَقَالَ إِحْدَاهُمَا الْحَسَنُ وَ الْأُخْرَى الْحُسَيْنُ فَإِذَا هَبَطْتَ يَا مُحَمَّدُ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ فَوْرِكَ فَأْتِ زَوْجَتَكَ خَدِيجَهَ وَ وَاقِعْهَا مِنْ وَقْتِكَ وَ سَاعَتِكَ فَإِنَّهُ يَخْرُجُ مِنْكَ طِيبُ رَائِحَهِ الثَّمَرِ الَّذِى أَكَلْتَهُ مِنْ هَاتَيْنِ الشَّجَرَتَيْنِ فَتَلِدُ لَكَ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءَ ثُمَّ زَوِّجْهَا أَخَاكَ عَلِيّاً فَتَلِدُ لَهُ ابْنَيْنِ فَسَمِّ أَحَدَهُمَا الْحَسَنَ وَ الآْخَرَ الْحُسَيْنَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِى أَخِى جَبْرَئِيلُ فَكَانَ الْأَمْرُ مَا كَانَ فَنَزَلَ إِلَىَّ جَبْرَئِيلُ بَعْدَ مَا وُلِدَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ مَا أَشْوَقَنِى إِلَى تَيْنِكَ الشَّجَرَتَيْنِ فَقَالَ لِى يَا مُحَمَّدُ إِذَا اشْتَقْتَ إِلَى الْأَكْلِ مِنْ ثَمَرَهِ تَيْنِكَ الشَّجَرَتَيْنِ فَشَمِّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ قَالَ فَجَعَلَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله كُلَّمَا اشْتَاقَ إِلَى الشَّجَرَتَيْنِ يَشَمُّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ يَلْثِمُهُمَا وَ هُوَ يَقُولُ صَدَقَ أَخِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام ثُمَّ يُقَبِّلُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ يَقُولُ يَا أَصْحَابِى إِنِّى أَوَدُّ أَنِّى أُقَاسِمُهُمَا حَيَاتِى لِحُبِّى لَهُمَا فَهُمَا رَيْحَانَتَاىَ مِنَ الدُّنْيَا فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْ وَصْفِ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَكَيْفَ لَوْ شَاهَدَ النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله مَنْ سَفَكَ دِمَاءَهُمْ وَ قَتَلَ رِجَالَهُمْ وَ ذَبَحَ أَطْفَالَهُمْ وَ نَهَبَ أَمْوَالَهُمْ وَ سَبَى حَرِيمَهُمْ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون.»
منبع : پایگاه عرفان