در همـان دقـایقـى که حسین با اهل بیتـش وداع مـى نمـود ارازل کوفه از فرصت استفاده کرده و حضرت را تیرباران نمودند که بعضى از تیرها به لباس بعـضى از مـخـدرات حرم اصابت کرد و زنان را ترس فرا گرفت و به داخـل پـناه گـرفـتـند حسین بر دشمـن حمـله نمود و دشمن چاره اى نداشت جز آنکه او را تیرباران نماید در این وقت چند تیر بر بدن مبارک امام اصابت کرد:
۱ ـ یک تـیر بر دهان مـبارک اصابت که خون مانند چشمه آب جارى شد و در این موقع با خـداى خـود چـنین مـناجات مـى کرد: اللّهمّ انّ هذا فـیک قلیل .
((بار خدایا این صدمات چون در راه تو و براى تو است اندک است.))
۲ ـ تـیرى به پـیشانى مبارک اصابت کرد که حضرت در این موقع دستها را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا تو خود شاهدى که از دست بندگان معصیت کارت چه مى کشم اللّهمّ احصهم عددا و اقتلم بددا و لا تذر على وجه الارض منهم احدا و لا تغفر لهم ابدا. ((بار خـدایا عـددشان را کم گردان و بینشان تفرقه بینداز و هلاکشان کن ، در روى زمین یک نفر از آنانرا باقى نگذار و هرگز آنان را نیامرز؟))
سپـس با صداى رسا به جمـعـیت خطاب کرد: اف بر شما که چه بد رفتار کردید با رسول خدا در مورد ذریه اش ، پس از کشتن من دیگر آدم کشى براى شما آسان مى شود و از کشتن هیچکس باک نخواهید داشت امیدوارم که خدا مرا به شهادت گرامى دارد و از شما انتقام بگیرد بطورى که نفهمید.
۳ ـ بدتـرین تـیرى که بر بدن ابى عبدالله اصابت کرد موقعى بود که حضرت در وسط مـیدان اندکى تـوقـف کرد تا استراحت کند نانجیبى سنگى به پیشانى امام زد که پـیشانى را مـجروح و خون جارى شد، امام براى اینکه خون پیشانى جلو چشمها را نگیرد پـیراهن عـربى را بالا زد تا خون از پیشانى پاک کند، ملعونى تیر سه شعبه اى بر قلب مبارک و مملو از محبت امام زد که امام دیگر آماده مرگ شد چشمها را به آسمان خیره کرد و دعائى که هنگام قربانى خوانده مى شود تلاوت فرمود:
بسم اللّه و باللّه و على ملّه رسول اللّه اللّهمّ انّک تعلم انّهم یقتلون رجلا لیس على وحه الارض ابن بنت نبىّ غیرى .
((بنام خدا و بر دین رسول خدا، پروردگارا تو مى دانى اینها کسى را مى کشند که جز او در روى زمین نوه پیامبرى وجود ندارد.))
این تیر از جلو اصابت کرد و از پشت بیرون آمد، چون حسین نتوانست تیر را از جلو بیرون آورد از پـشت سر بیرون کشید معلوم است که چنین تیرى بر بدن امام چه مى کند، دستهاى مـبارک را جلو خون گرفت به آسمان پاشید و فرمود این مصیبتها بر من آسان است که در حضور خدا است و بار دیگر مشتها را پر از خون نمود و بصورت و محاسن شریف مالید و فـرمـود: به همـین حال هستم تا خدا و جدم رسول خدا را ملاقات کنم و سر و صورتم به خونم خضاب شده باشد.(۱)
پی نوشت:
عبدالله بن الحسین
السّلام عـلى عـبدالله بن الحسن الزّکى لعـن الله قـاتـله و رامـیه حرمـله بن کاهل الاسدى. ((سلام بر عـبدالله بن الحسن زکى که خـدا قاتل او حرمله بن کاهل اسدى که او را با تیر هدف قرار داد لعنت کند.))
عبدالله فرزند امام حسن مجتبى مادرش دختر شلیل بن عبدالله بجلّى است، عبدالله که حدود یازده سال بیش نداشت هنگـامـیکه عـمـوى بزرگـوارش را مـشاهده کرد که از قـتـال بازمانده و در گودال قتلگاه روى زمین در محاصره دشمن قرار گرفته ناراحت شد به عـزم مـلاقـات عـمـو بطرف مـیدان حرکت کرد، حسین که لحظه اى از خـیمـه گاه غـافـل نبود مـشاهده کرد عبدالله شتابان بطرفش مى آید زینب هم در تعقیبش که مانع از حرکت او شود، عبدالله از جلو و زینب در تعقیب او تا در کنار حسین رسیدند.
امـام به خـواهرش فـرمـود: احبسیه یا اختى. ((خواهرم او را ببر))
ولى زینب هر چه تلاش کرد نتوانست عبدالله را از حسین جدا کند، عبدالله خود را سخت به عمو چسبانید و مى گفت: لا و اللّه لا افارق عمّى. ((نه به خدا قسم از عمویم جدا نمى شوم.))
در این هنگام ابجربن کعب یا حرمله با شمشیر به حسین علیه السلام حمله کرد، عبدالله در حالیکه دست خـود را جلو شمـشیر آورد تـا از عـمـو دفـاع کند مـى گفت: یابن الخبیثه اتقتل عمّى؟ ((فرزند زن بدکاره مى خواهى عمویم را بکشى؟))
شمـشیر فـرود آمـد و دست طفـل به پـوست آویزان شد، طفل صدا زد: مادر! مادر! حسین او را در آغوش گرفت و فرمود: پسر برادرم صبر کن و اجر خـود را از خـدا بخـواه که خـدا تـرا به پـدرانت رسول خدا و على و حمزه و جعفر و حسین ملحق مى سازد.
در همـین حال حرمله تیرى به سوى عبدالله رها کرد و او را در دامن عمویش شهید گردانید. آنگاه حسین دست بسوى آسمان بلند کرد و بر جمعیت نفرین نمود.
اللّهمّ امـسک قـطر السّماء و امنعهم برکات الارض اللّهمّ فان متّعتهم الى حین ففرّقهم بددا واجعـلهم طرائق قـددا و لا تـرض الولاه عنهم ابدا فانّهم دعونا لنیصرونا ثمّ عدوا علینا فقتلونا.
((خـدایا باران رحمتت را از آنان دریغ دار، و برکات زمین را از آنان باز دار بار خدایا اگـر آنان را مهلت مى دهى جمعیتشان را پراکنده ساز و آنها را دسته دسته و گروه گروه گـردان و فـرمـاندارانشان را هرگز از آنها راضى مگردان که اینها ما را دعوت کردند تا یارى کنند اما بر ما تجاوز نموده و ما را کشتند.))(۲)
مناجات با خدا و اعلان رضایت
حسین علیه السلام در سخت ترین حالات با خداى خود مناجات مى کند و کیفر و عذاب دشمن را از او مى خواهد.
او در مناجات خود چنین فرمود:
صبرا عـلى قـضائک، لا اله سواک، یا غـیاث المـستـغـیثین یا دائما لا نفادله یا محیى الموتى، یا قائما على کلّ نفس احکم بینى و بینهم و انت احکم الحاکمین.
((پـروردگـارا بر مـقـدرات تو صبر مى کنم که جز تو معبودى وجود ندارد، اى فریاد رس دادخـواهان، اى کسیکه همیشه هستى و پایانى براى وجود تو نیست، اى زنده کننده مـردگـان، اى قـیّم همه موجودات، میان من و اینها حکم فرما که تو بهترین حکم کنندگانى.))(۳)
نویسنده:آیت الله محمد على عالمى
۱-بحار ج ۴۵/ص ۵۳ - حیاه الحسین ۳/۲۸۶ - طبرى ۷/۳۶۱ و ۳۶۵.
۲-ابصارالعـین ص ۳۸ - حیاه الحسین ۳/۲۵۷ - بحار ج ۴۵/ص ۴۳ - کامل ۴/۷۷ - طبرى ص ۳۶۳.
۳-حیاه الحسین ۳/۲۸۸ - مقتل مفرم ص ۳۴۴.
منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت ((از مدینه تا کربلا))