مردى با حسین بن على علیه السلام برخورد در اولین کلام از حضرت احوال پرسى کرد و از خداوند براى آن جناب عافیت خواست. آن حضرت در جواب فرمود سلام قبل از سخن گفتن است، خدایت عافیت دهد. بعد فرمود: به کسى اجازه سخن ندهید تا سلام کند. (۱)
امام حسین علیه السلام به پسرش در ضمن وصیت مى فرماید: اى بنى ایاک و الظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله جل و عز (۲)
به فرزندش امام سجاد علیه السلام فرمود: پسرم! مبادا بر کسى که جز خداى عزوجل در برابر تو یاورى ندارد ستم کنى.
نه ظلم کن به کسى نه به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
مردى به امام حسین علیه السلام عرض کرد: احسان به نا اهل ضایع خواهد شد. آن حضرت فرمود: چنین نیست، احسان مانند باران تند است، به نیک و بد مى رسد. (۳)
به مردى که در برابر او به دیگرى بد گفت، حضرت فرمود: اى فلانى! دست از غیبت بردار که نان خورش سگ هاى دوزخ است. (۴)
مبادا کارى کنى که بعد متوجه بشوى که بد شده است و عذر خواهى بکنى، زیرا مومن نه بد مى کند و نه عذر مى طلبد. و منافق هر روز بد مى کند و عذر مى خواهد. (۵)
سلام کردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه از آن سلام کننده و یکى از آن جواب گو است. (۶)
بخیل کسى است که به سلام کردن بخل ورزد. (۷)
عبادت کنندگان به خدا سه دسته هستند:
۱ - گروهى خداوند را به انگیزه نیل به پاداش و دست یافتن به نعمت هاى نامحدودش بندگى مى کنند، این نوع عبادت، شایسته سوداگران سودجو است.
۲ - بعضى خداوند را از ترس عذاب عظیمش مى پرستند، این عبادت نیز در خور بردگان زر خرید است.
۳ - کسانى که خداوند را به منظور شکر گزارى و اداى یک وظیفه انسانى عبادت مى کنند، این عبادت احرار و آزادگان است و چنین عبادتى افضل و برتر از تمام عبادات است. (۸)
یابن آدم انما انت ایام کلما مضى یوم ذهب بعضک
این انسان، تو مجموعه روزها هستى، هر روزى که مى گذرد قسمتى از وجود تو رفته است. (۹)
عمروعاص روزى به امام حسین علیه السلام عرض کرد: چرا شما بنى هاشم کم اولاد هستید و ما بیشتر اولاد داریم؟ حضرت در جواب فرمود:
بغاث الطیر اکثرها فراخا
و ام الصقر مقلاه نزور (۱۰)
مرغ هاى بى هنر اولاد زیاد دارند ولى باز شکارى کم اولاد است. عرض کرد: چرا سبیل هاى ما زودتر از سبیل هاى شما سفید مى شود؟
فرمود: زنان شما دهان بدبو دارند و سبیل شما را سفید مى کنند.
عرض کرد: چرا ریش هاى شما پر است و ریش هاى ما کم پشت؟ فرمود:
و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الانکدا (۱۱)
زمین شوره زار کم حاصل است، اما زمین پاکیزه پرحاصل. معاویه که در آن مجلس بود، عمرو عاص را قسم داد که ساکت باش، این پسر على بن ابیطالب است. مردى به امام حسین علیه السلام عرض کرد: اى پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله من مردى گناهکارم و توانایى آن را ندارم که دست از معصیت بکشم، مرا موعظه کن. حضرت فرمود: پنج کار بکن و هر چه مى خواهى گناه کن: اول آن که روزى خدا را مخور و هر چه مى خواهى گناه کن. دوم این که از ولایت و مملکت خدا بیرون برو و هر چه مى خواهى گناه کن. سوم این که جایى مسکن گزین که خداوند تو را نبیند، سپس هر چه مى خواهى گناه کن.
چهارم: این که چون ملک الموت مى خواهد روح تو را از بدنت جدا کند، او را از خویش بران و هر چه مى خواهى گناه بکن.
پنجم: اگر هنگامى که مالک دوزخ تو را به سوى آتش مى برد مى توانى از گفته اش سرپیچى کن، هر چه مى خواهى گناه کن. (۱۲)
امام حسین علیه السلام عرض مى کرد: خداوندا، تو مى دانى آنچه (در مبارزه با این جمعیت ستمگر) از من صادر شد نه به خاطر علاقه به حکومت و دستیابى به قدرت و مقام بود، و نه براى بهره گیرى از مال و ثروت دنیا، بلکه براى این بود که نشانه هاى آیین تو را در همه جا ببینم، و اصلاح را در تمامى شهرها مشاهده کنم، و بندگان ستمدیده تو از بند ستم رهایى یابند و در امن و امان زندگى کنند، و واجبات و احکام و دستورهاى تو همه جا اجرا گردد. (۱۳)
یحیى بن نعمان مى گوید: من در خدمت امام حسین علیه السلام بودم. مرد عربى وارد شد که صورت خود را بسته بود. سلام کرد. حضرت پاسخ داد. عرب گفت: اى پسر پیغمبر، سوالى دارم. فرمود: بگو. عرض کرد میان ایمان و یقین چه قدر است؟ فرمود: چهار انگشت. عرض کرد: یعنى چه؟ فرمود: ایمان آن است که مى شنویم و یقین آن است که مى بینیم و میان چشم و گوش چهار انگشت است.
عرض کرد: فاصله مشرق و مغرب چه مقدار است؟ فرمود: به قدر یک روز آفتاب عرض کرد: عزت مرد در چیست؟ فرمود: بى نیازى از مردم. عرض کرد:
قبیح ترین کارها چیست؟ فرمود: فسق از پیر و تندى و بى حوصلگى از پادشاه و دروغ از شخص بزرگ و نظر تنگى و بخل از ثروتمند و حرص دنیا از عالم. (۱۴)
این بخش را با یکى از فرمایش هاى گرانمایه امیرالمومنین على علیه السلام خاتمه مى دهیم. على علیه السلام فرموده است:
قوام الدین باربعه: بعالم ناطق مستعمل لعلمه، و بغنى لایبخل بفضله على اهل الدین (دین الله - خ ل) و بفقیر لایبیع آخرته بدنیاه، و بجاهل لا یتکبر عن طلب العلم (۱۵)
پایدارى دین به چهار کس است: دانشمندان سخنورى که به علم خود عمل کند. ثروتمندى که مازاد دارایى را از اهل دین دریغ نکند. فقیرى که آخرتش را به دنیا نفروشد، نادانى که از تحصیل علم تکبر نورزد. دنیا به قهقرا بر گردد. در این حال بسیارى مساجد و کثرت افرادى که در آنها رفت و آمد کنند شما را نفریبد. عرض شد: یا على، در این وقت چگونه باید زندگى کرد؟ فرمود: در ظاهر با مردم معاشرت کنید (یعنى با افراد بى دین و...) در باطن از آنها کنار باشید. خداوند انشاء الله همه مسلمین را از خطا و لغزش حفظ فرماید، و ما را به دوستى على و آل على علیه السلام زنده بدارد و بمیراند. الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا، و صلى الله على سیدنا و نبینا خاتم الانبیاء و المرسلین، محمد و آله الطاهرین و سلم تسلیما. ۱۷ ربیع الاول ۱۳۹۷ قمرى مطابق ۱۷ اسفند ۱۳۵۵ شمسى
قم - حرم اهل بیت علیهم السلام
نویسنده:على ربانى خلخالى
پی نوشت:
۱-در مکتب اهل بیت، ص ۱۱۹
۲-تحف العقول، ص ۲۵۱
۳-تحف العقول، ص ۲۵۰
۴-تحف العقول، ص ۲۵۰
۵-تحف العقول، ص ۲۵۳
۶-تحف العقول، ص ۲۵۳
۷-تحف العقول، ص ۲۵۳
۸-تحف العقول، ص ۲۴۶
۹-مکتب اسلام، سال ۱۴ شماره ۱۱
۱۰-مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۹۷
۱۱-سوره اعراف، آیه ۵۸
۱۲-منطق الحسین علیه السلام، ص ۲۳۵
۱۳-از کتاب تحف العقول
۱۴-منطق الحسین علیه السلام، ص ۲۲۶
۱۵-خصال، ص ۱۹۰
منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)