فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 4
75% این مطلب را پسندیده اند

نقش یهود در وقایع تاریخ اسلام

بخش عمده‌ای از تاریخ قرآن، به بازگویی تاریخ بنی‌اسرائیل و یهود و رویارویی آنان با پیامبر آخرالزمان پرداخته است و از قوم بنی اسرائیل، بیش از بقیه اقوام یاد شده است. و همین کافی است که بخش عمده‌ای از نویسندگان مسلمان به مساله‌ای توجه کنند که قرآن بدان توجه فراوان کرده است. اما با نگاهی هر چند گذرا، به کارنامه آثار نویسندگان شیعه، چنین چیزی را نخواهیم دید! و حتی در کتابخانه‌ها نیز در این زمینه آثار فراوانی یافت نمی‌شود. علت چیست؟

در پاسخ باید گفت: یهود برای تاثیر گذاری بر تاریخ، تلاش فراوان کرده و هزینه‌های هنگفتی را برای این کار و تحریف تاریخ صرف کرده است. ایجاد سیستمی برای حذف و سانسور کتاب‌ها و نوشتارهای ضدیهودی، از این جمله است.

استاد شهید، مرتضی مطهری می فرماید: "در قرآن کریم کلمه تحریف به کار رفته است؛ مخصوصاً در مورد یهودی ها که این ها قهرمان تحریف در جهان اند؛ نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است. نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد... قرآن چه عجیب درباره این ها حرف می زند. این خصیصه یهودی گری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است."

این مقاله کوششی است در جهت یافتن سرنخ های تکاپوی برخی از یهودی زادگان مسلمان نما، در صدر اسلام. امید است که به فضل پروردگار برای خوانندگان سودمند باشد و آنان را به اندیشه وادارد.

به تصریح آیه 82 سوره مائده "به طور مسلم، دشمن ترین مردم نسبت به مومنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت..."

و پیرامون این آیه، در کتاب "تبار انحراف"، صفحات 258-257، آمده است: "شگرد یهود این بود که پیش از آنکه عملیاتی را بر ضد پیامبر راه اندازد، مشرکان را به میدان بیاورد. در این آیه، اینکه الَّذِینَ اَشْرَکُوا را با واو به یهود عطف می‌کند، نشان از نوعی تبعیت دارد. یهود محور اصلی است و دشمنی مشرکان نسبت به یهود تبعی است. یعنی اگر موتور اصلی خاموش شود، عملیات تبعی هم خاموش خواهد شد. در عملیات مشرکان بر ضد پیغمبر(ص) باید سرنخ‌های توطئه یهود در مکه را بیابیم. این، در جنگ احد و خندق روشن است؛ اما در جنگ بدر باید بسیار دقت کرد تا سرنخ را یافت."

و برای اثبات این مدعا، در صفحات 264-263 همان کتاب، با استناد به سیره ابن هشام، ج1، ص562، التبیان، ج3، ص223 و مجمع‌البیان، ج2، ص92، آمده است: "پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه، گروهی از بزرگان یهود به مکه رفتند. مشرکان از آنان پرسیدند: دین ما مشرکان بهتر است یا دین محمد(ص)؟ عالمان یهود گفتند: دین شما بت‌پرستان، از آیین محمد(ص) برتر است و شما راه‌یافته‌تر از او و پیروانش هستید. برخی مفسران شان نزول آیه 51 سوره نساء را همین واقعه می‌دانند که فرموده است:

اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ اُوتُوا نَصِیبًا مِنْ الْکِتَابِ یُوْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هَوُلَاءِ اَهْدَی مِنْ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا؛

آیا کسانی را که نصیبی از کتاب داده شده‌اند، ندیده‌ای که به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند و درباره کافران می‌گویند که راه اینان از راه مومنان به هدایت نزدیک‌تر است.

به گفته مفسران، یهودیان به بت‌های قریش سجده کردند تا به آنان اطمینان دهند."

در حدیث شماره 2461، از کتاب شریف "نهج الفصاحه"، پیامبر اعظم(ص) می فرمایند: "اگر ده نفر از یهودیان به من ایمان آورده بودند، همه یهود به من ایمان می آورد."

اسناد تاریخی دوران حکومت پیامبر(ص) نشان می دهد که تعدادی از یهودیان اطراف مدینه، پس از پیروزی های سپاه اسلام بر آنان، از روی لجاجت حاضر شدند بمیرند و مسلمان نشوند که تعدادی از آنان به خاطر کارشکنی ها و نقض پیمان ها، مجازات شدند و بسیاری نیز به عنوان یهودیان اهل ذمه، تحت حکومت اسلام به زندگی خود ادامه دادند. البته عده زیادی از یهودیان خیبر و بنی قریظه نیز، به خیل مسلمانان پیوستند.

با توجه به حدیث مذکور، به روشنی درمی یابیم که یهودیانی که به اسلام ایمان آوردند کمتر از ده نفر بودند و در واقع اغلب یهودیانی که به مسلمانان پیوستند یهودیان مسلمان نمایی بودند که از آن پس، دشمنی خود را با اسلام با نقاب نفاق آغاز کردند و نقش مخرب خود را با آزادی کامل در جامعه اسلامی ایفا نمودند. یهودی زاده ای که با انواع کینه ها و انتقام جویی ها به ظاهر مسلمان می شود و تظاهر به دینداری می کند و در میان مسلمین نفوذ می نماید، خطرناک است زیرا می تواند به نام یک مسلمان از همه حقوق اسلامی برخوردار شده، با سیاست نفوذ و ضربه، انواع جاسوسی ها را تحقق بخشد، در پست های کلیدی نفوذ کند و در فرصت های مناسب ضربه های کاری خود را وارد سازد. این یهودی زادگان مسلمان نما در مدینه به دوستان قدیمی خود یعنی منافقان پس از فتح مکه و منافقان مهاجر پیوستند تا با یاری یکدیگر ضربات مهلکی بر پیکره نظام نوپای پیامبر(ص) وارد آورند. البته دوستی آنان با منافقان مهاجر قدیمی تر و مستحکم تر بود زیرا منافقان مهاجر به سفارش آنان به مسلمانان کم تعداد سال های اول بعثت پیوسته بودند تا در فرصت های مناسب توطئه های اولیای خود را علیه اسلام اجرا کنند. بررسی تمامی توطئه های این دوستان قدیمی در فرصت این مقاله نمی گنجد و فقط به بررسی کوتاه و مختصر برخی از مقاطع حساس و بحرانی می پردازیم.

ابتدا از یکی از برهه های مبهم و بحث برانگیز تاریخ صدر اسلام، زمان رحلت پیامبر اعظم(ص) آغاز می کنیم.

پیرامون چگونگی رحلت پیامبر اعظم(ص) شیخ عباس قمی در "منتهی الآمال"، جلد اول، صفحه 159 می نویسد: "در احادیث معتبر وارد شده است که آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنان که صفّار، به سند معتبر از حضرت صادق(ع) روایت کرده است که در روز خیبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله... پس حضرت در مرض موت خود می فرمود که امروز پشت مرا در هم شکست، آن لقمه که در خیبر تناول کردم. هیچ پیغمبر و وصی پیغمبری نیست، مگر آن که به شهادت از دنیا بیرون می رود. در روایت دیگر فرمود که زن یهودیّه، آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندی... پیوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر می کرد، تا آن که به همان علت از دنیا رحلت فرمود."

در کتاب "تبار انحراف" صفحات 320-319 با استناد به تهذیب الاحکام، ج6، ص2 و تفسیر عیاشی، ج1، ص200 آمده است: "مطابق روایات معتبر، رسول گرامی اسلام، با شهادت از دنیا رفته‌اند. برخی شهادت حضرت را در اثر سمی دانسته‌اند که زنی یهودی در عملیات خیبر، در گوشت گوسفند کرده و به ایشان خورانده بود. اما بر این نظر اشکال وارد است. فاصله عملیات خیبر تا شهادت رسول الله(ص) سه سال است. آیا این زهر سه سال طول کشیده است تا اثر کند؟ بنابراین نمی‌توان پذیرفت که این سم مربوط به سه سال پیش در خیبر باشد. شاید در تاریخ دست برده و کلمه «خیبر» را بدان افزوده باشند تا خطی را در کوره راه‌های تاریخ گم کنند. تاریخ شهادت رسول الله(ص) از برهه‌های حساس و مهمی بوده است. پیامبر(ص) سپاه اسامه را بسیج کرده‌اند تا به سوی موته پیش رود و شکست پیشین در این منطقه را جبران کند. اگر اسامه در این نبرد پیروز می‌شد، سد مستحکم یهود به سوی قدس فرو می‌ریخت. بنابراین یهود باید برای جلوگیری از فتح قدس به دست پیامبر اسلام(ص) دست به کار شود. از آن سوی با شکست یهود، نفاق نیز در مدینه شکست می‌خورد و پایگاه امید خویش را از دست می‌داد. اگر پیامبر تنها یک ماه دیگر زنده بماند، و این سپاه به جنبش در آید، مرگ یهود قطعی است. اینجاست که منافقان مدینه، برای حفظ حیات خویش و یهود، پیامبر را جام زهر می‌نوشانند."

پیرامون گروهی از منافقان مدینه که پیش تر، منافقان مهاجر نامیدیم در کتاب "فرهنگ سخنان حضرت مهدی(عج)"، حدیث 3، به نقل از کمال الدین ص463/ح21/س4، الاحتجاج/ج2/ص532/ذح341/س7، بحارالانوار ج52/ص86/ذح1 و ج31/ص623/ح111 و... امام مهدی(عج) در پاسخ به کسی که از اجبار یا اختیار ابوبکر و عمر در اسلام آوردن، از یکی از شیعیان و او نیز از امام(عج) پرسیده بود؛ می فرمایند:

"چرا به او نگفتی که آن دو از روی طمع، مسلمان شدند و آن به این خاطر است که آن دو با یهودیان همنشینی می نمودند و از آنان درباره آنچه در تورات و دیگر کتب پیشین که حاوی پیشگویی های احوال ماجرای محمد(ص) و سرانجام کارش بود درخواست خبر می کردند؛ و یهودیان یادآور می شدند که محمد بر عرب مسلط می شود همان طور که بختنصر بر بنی اسرائیل مسلط شد و پیروزی او بر عرب حتمی است همان طور که بختنصر بر بنی اسرائیل پیروز گشت غیر از این که او در ادعای نبوتش دروغگو است. پس نزد محمد آمدند و با شهادت بر یکتایی خدا او را یاری کردند و از روی طمع در این که هنگامی که امورش استوار شد و احوالش برقرار، هر یک از آن دو از سویش به ولایت سرزمینی دست یابد با او بیعت کردند؛ ولی هنگامی که از آن مایوس شدند نقاب بر چهره زدند و همراه گروهی از منافقان همانند خویش از عقبه بالا رفتند تا او را بکشند ولی خداوند بلند مرتبه نیرنگشان را دفع کرد و با خشم بازگشتند و به نتیجه ای نرسیدند... ."

پیرامون ترور پیامبر، در کتاب "مهار انحراف" صفحات 93-92 به نقل از الدر المنثور، ج3، ص260 و تاریخ مدینه دمشق، ج12، ص277 آمده است: "تعداد این تروریست ها دوازده، چهارده یا پانزده نفر نقل شده است. در منابع رسمی تاریخ اهل سنت، نام این افراد نیامده، ولی تاکید تامل برانگیزی بر غیر قریشی بودن همه تروریست ها شده است... داستان ترور از متواترات تاریخ است که قابل انکار نیست. ولی همین موضوع مهم، بسیار سطحی و گنگ مطرح شده است."

صاحب کشف الیقین نقل کرده است که پس از نافرجام ماندن این ترور، حُذَیفه که به همراه پیامبر(ص) بود، پرسید: اینان چه کسانی بودند که دست به چنین اقدامی زدند. پیامبر(ص) فرمود: نگاه کن. در این هنگام برقی جهید و حُذَیفه توانست چهره 12 نفر از آنان را ببیند و آن ها را بشناسد، که عبارت بودند از: ابابکر، عمر، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، ابوعبیده جرّاح، معاویه، عمروبن عاص، که این ها از قریش بودند و ابوموسی اشعری، مغیره بن شعبه، اوس بن حدثان بصری، ابوهریره، که این ها از غیر قریش بودند.

در کتاب "اسرار خاندان محمد رسول الله" صفحات 233-232 چنین آمده است: "سلیم می گوید: به ابوذر گفتم: ... برایم از آن دوازده نفر اصحاب عقبه که می خواستند شتر پیامبر را اذیت کنند تا برود خبر بده و بگو چه زمانی بوده است. ابوذر گفت: در غدیر خم، همان روزی که رسول خدا(ص) از حجه الوداع برمی گشتند... گفتم: ای اباذر! آیا نام آن ها را به من می گویی؟ اباذر گفت: پنج نفر اصحاب صحیفه و پنج نفر اصحاب شورا و عمروبن عاص و معاویه."

منظور از اصحاب صحیفه، کسانی هستند که در حج وداع صحیفه ای نوشتند و پیمان بستند که نگذارند علی(ع) پس از رحلت یا شهادت پیامبر(ص) به خلافت برسد؛ که عبارت بودند از ابوبکر، عمر، ابوعبیده جرّاح، سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل. و منظور از اصحاب شورا، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر و سعد بن ابی وقاص است که عمر، آن ها را همراه امیرالمومنین علی(ع) برای تعیین خلیفه پس از خود، انتخاب کرد. در ضمن باید یادآور شد که زمان نقل این مطلب از ابوذر، در زمان خلافت عثمان و در واقع پس از تشکیل شورای شش نفره است.

در کتاب "اسرار غدیر"، صفحه 78، آمده است: "حذیفه و عمار چهره های چهارده نفر را که در این سو و آن سوی سنگ ها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند... این چهارده نفر عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیره بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولی ابی حذیفه."

اگر این روایات را جمع بندی کنیم مشخص می شود که مشارکت 14 نفر یعنی ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیره بن شعبه، معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه در این ترور قطعی است.

تک تک این افراد که یهودی زاده بودن برخی از آنان و ارتباط برخی دیگر با یهودیان مسلّم است در مقاطع حساس دوران پس از شهادت حضرت رسول(ص)، نقش آفرینی های مخرب مهمی داشته اند.

برای نمونه، ابوموسی اشعری که نامش عبدالله بن قیس است، در فتح خیبر مسلمان شد و از طرف عمر فرماندار بصره و در زمان عثمان والی کوفه گردید، در آستانه جنگ جمل عایشه نامه ای برای او فرستاد و او را به سوی گروه خود جذب کرد. وقتی نامه امام علی(ع) مبنی بر بسیج مردم علیه اصحاب جمل به کوفه رسید، مردم را بر ضد امام تحریک می کرد و از جهاد بازمی داشت. رسوایی او در جریان حکمیت در جنگ صفین، نیز مشهور است.

در کتاب "اسرار غدیر"، صفحه 308-307 آمده است: "سقیفه نمایان در قیافه های ظاهر فریب ظاهر شدند که کمر اجتماع در مقابل آن خم شد... همسر پیامبر صلّی الله علیه و آله در میدان جنگ در برابر علی علیه السلام ظاهر شد... حضور زن در میدان جنگ از یک سو و همسر پیامبر بودن از سوی دیگر برای عوام فریبی راه شکننده ای بود و تاثیر به سزایی هم داشت، ولی دختر موسس سقیفه بودن و سابقه های شومی که از جاسوسی برای پدر در حیات و پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله در پرونده داشت معرف خوبی برای نمایندگی او از سقیفه در مقابل غدیر بود."

برای نمونه از جاسوسی های عایشه و حفصه، دختران ابوبکر و عمر برای پدرانشان، بسیاری از مفسرین شیعه و سنی از جمله در تفسیر طبری و درالمنثور سیوطی ذیل آیات 3 و4 سوره تحریم ماجرایی را نقل کرده اند بدین مضمون که: رسول گرامی اسلام که نگران آینده اسلام بود، روزی با تاسف به یکی از همسران خود حفصه فرمود: پدر تو و پدر عایشه پس از وفات من برای به دست آوردن حکومت، سر به شورش می زنند و حاکم می شوند. این خبر غیبی چون رازی بین پیامبر(ص) و همسرش قرار داشت که دختر عمر آن را برای عایشه افشا می کند و او به پدرش ابابکر و ابابکر آن را به عمر می رساند، و عمر از دخترش با اصرار فراوان می پرسد که بگو ماجرا چیست؟ تا خود را آماده سازیم. و با نزول آیات ابتدای سوره تحریم، وحی الهی از افشای راز نهان پرده برمی دارد.

در کتاب "مهار انحراف" صفحات 98-97 به نقل از مسند احمد، ج6، ص274 و الطبقات الکبری، ج2، ص206 آمده است: "پیامبر پس از بازگشت از بقیع و اعلام وجود فتنه در مدینه، به منزل عایشه می روند و از آنجا بیماری آغاز می شود و به یکباره تب می کنند و از دنیا می روند."

برای نتیجه گیری از بحث، پیرامون شهادت پیامبر اعظم(ص) باید بگوییم که نقشه قتل پیامبر(ص) یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت مسلحانه تدارک دیده شده بود که همه نقش بر آب شد. در این مقاله یکی از این موارد ترور بررسی شد ولی جالب اینجاست در تمام این سوء قصدها ردپای افراد مشخصی که از آنان نام بردیم دیده می شود. منافقان و یهودی زادگان، سرانجام حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. بی گمان قاتل ایشان، از عاملان نفوذی یهود، در نظام حکومتی و یا حتی در خانه پیامبر(ص) است که به ایشان زهر خورانده است؛ خواه آن را منافق بنامیم، خواه یهودی، خواه مشرک. ولی با توجه به شواهد و روایات، زنی مسلمان نما که ارتباط تنگاتنگی با منافقان و یهودی زادگان مدینه داشته است عامل مسموم نمودن پیامبر(ص) است؛ ولی تاریخ، او را زن یهودیّه خیبری معرفی کرده است. حال آن که این ترور، از ترورهای نافرجام پیامبر(ص) است ولی همگان می پندارند ایشان با همان زهر زن خیبری به شهادت رسیده است در حالی که زهر زن منافق، کارگر شده است.

در ادامه، بحثی را پیرامون شهادت بانوی دو جهان، حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها، آغاز می کنیم.

در کتاب "مهار انحراف"، صفحات 123-122، آمده است: "با وجود تمام تلاش رسول الله(ص) در بیان شخصیت والای فاطمه(س)، حضرت زهرا(س) نمی توانست به عنوان دفاع از ولایت، از منزل بیرون بیاید؛ چرا که غاصبان خلافت، در عملیات روانی چیره دست بودند و می توانستند جو مدینه را با تبلیغات تغییر دهند... از این نکته که آن ها توانستند در مدینه به سرعت خلا قدرت را پر کرده و خود را به عنوان جبهه حق جا بزنند، قدرت و تخصص آن ها در زمینه احاطه خبری، اثبات می شود. با توجه به جو حاکم بر مدینه، دختر پیامبر(ص) اگر وارد میدان شود و داعیه دار خلافت شود، او را نیز به آسانی از سر راه بر می دارند. اما روند حمله به زهرا(س) باید... ظاهری مشروع داشته باشد؛ دقیقاً همان کاری که صورت گرفت. ابوبکر پس از جریان حمله به خانه فاطمه(س) بارها می گفت: لیتنی لم اکتشف بیت فاطمه؛ در واقع علت ابراز پشیمانی او این بود که جریان به کلی به زیان او پایان یافته است. می توان مبارزات حضرت فاطمه زهرا(س) را در مقابل غاصبان خلافت و نیز پشتیبانی و دفاع از مقام ولایت و امامت را در پنج مرحله مورد بررسی قرار داد: 1. جریان فدک؛ 2. عزاداری حضرت زهرا(س) در فراق پیامبر؛ 3. حضور حضرت در پشت در خانه و به هنگام آتش گرفتن در؛ 4. اعلام نارضایتی حضرت از دو خلیفه و غاصبان خلافت؛ 5. وصیت حضرت در مخفی بودن قبرشان."

پس از فتح خیبر و شکست یهودیان، باغات فدک در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت و رسول خدا(ص) آن را به فاطمه زهرا(س) اهدا فرمودند و سندی برای آن تنظیم نمودند و فدک، در چند سال از حیات پیامبر(ص) در اختیار فاطمه قرار داشت اما ابوبکر و عمر آن را غصب کردند.

در کتاب "ره آورد مبارزات حضرت زهرا سلام الله علیها" صفحات 97-96 آمده است: "فاطمه(س)... انحرافات و تحریفات را افشا نمود. ماجرای غصب فدک و این که پیامبر ارث نمی گذارد را با استدلال های محکم قرآنی محکوم کرد و سران حکومت را به زانو درآورد... و با شواهد گویا و سند مکتوب (به املاء رسول خدا(ص)) مانع ترویج یک حدیث جعلی شد، تا فرمان بازگرداندن فدک را از ابابکر گرفت. وقتی سران کودتا... ناچار شدند فدک غصب شده را بازگردانند که آبرویشان بر باد می رفت... و اسلامی نبودن فرامین کودتا گران بر همه ثابت می شد، به زور متوسل شدند و خود را رسوا کردند که: عمر با دست ناپاکش سیلی به صورت فاطمه(س) نواخت. و سند فدک را پاره کرد... و در همیشه تاریخ اسلام رسوا شد."

اصرار و شدت عمل ابوبکر و عمر در غصب فدک که زمانی ملک یهودیان بوده است، نشان از عمق کینه و بغض آنان و دوستان یهودیشان، نسبت به فاتح خیبر و صاحب فدک است.

در صفحات 58-57، همان کتاب، آمده است: "چنین اندیشیدند که: به بهانه گردهمایی مخالفان در خانه علی(ع) به منزل امام یورش ببرند. مخالفان اندک و علی(ع) در یک مقابله شمشیر و در یک جنگ نابرابر کشته می شوند. آنگاه حل مشکل طبیعی است زیرا: ... علی(ع) برای خلافت شمشیر کشید جنگید و کشته شد. نمی بایست دست به شمشیر ببرد و در امت اسلامی مسلحانه برخورد کند. اما یک محاسبه دقیق را از یاد برده بودند. فاطمه زهرا(س) را به حساب نیاوردند فکر می کردند، زنی که برای حفظ حجاب خود در ماجراهای سیاسی دخالت نمی کند در خط مقدم قرار نمی گیرد، در خانه می نشیند و دعا می کند یا قرآن می خواند یا گریه می کند و چون طرفداران علی(ع) اندک می باشند، زود از میدان خارج شده، و علی(ع) تنهاست و در تنهایی و غربت چه می تواند بکند؟ برای همین اهداف شوم دو هزار نفر را بسیج کردند و یا به نقل برخی از نویسندگان 450 نفر را در یورش به خانه امام دخالت دادند. از این رو دفاع جانانه حضرت زهرا(س) برای حفظ جان امام(ع) یکی از ره آوردهای مهم مبارزات حضرت زهرا(س) است... و معتقدیم: اگر فاطمه نبود، دین و آیینی، امامت و تداوم راه رسالتی وجود نداشت."

در همان کتاب، صفحات 50-47، آمده است: "گروه های مهاجم و فرمانده شان عمر می دانستند که زدن و بازو شکستن و شهادت حضرت محسن برای آن ها گران تمام می شود و سیلی زدن به دختر پیامبر اسلام که ده ها حدیث و روایت در فضیلت او در میان مردم انتشار دارد کار ساده ای نمی باشد، و تلاش داشتند این کار را نکنند، ابتدا با انواع تهدیدها برخورد کردند دیدند فایده ای ندارد. هیزم برای آتش زدن در آوردند و هشدار دادند، تاثیری نداشت. و دختر پیامبر(ص) مصمم برای شهادت در برابر مهاجمان ایستاده بود، تا درب خانه را آتش نزدند و نیم سوخته آن را بر اندام او نکوبیدند، و بین در و دیوار با ضربت های جانکاه محسن او را شهید نکردند و تا بیهوش بر زمین نیفتاده بود دفاع را ادامه داد... و تا شنید که امام زمان او را به زور به سوی مسجد می کشانند. با همه دردهای شدیدی که یک زن، پس از سقط جنین دارد، آن هم سقط جنینی که با ضربت و فشار باشد... چادر بر سر کرد و تکیه به حضرت مجتبی داد و با سرعت خود را به امام رساند... دامن امام را گرفت و مانع بردن امام به مسجد شد... سران سیاسی کودتاگر سقیفه... چون به بن بست کامل رسیدند... ناچار شدند کفر پنهان را آشکار کنند و نفاق درون را آشکارا بنمایانند... که بگوید: قنفذ دست فاطمه را کوتاه کن... و تا دست فاطمه(س) بر اثر ضربات سخت سست نشده بود نتوانستند علی(ع) را به مسجد بکشانند. این واقعه را همه دیدند... همه فهمیدند سران کودتاگر سقیفه، منطق و ایمان ندارند که دست به شمشیر و شلّاق می برند."

و باز در همان کتاب، صفحه 124، آمده است: "در مبارزه مستقیم نمی توانستند تا آنجا پیش بروند که دختر پیامبر را سیلی بزنند اما در تداوم خط نفاق، عمر به راحتی دستور صادر می کند و قنفذ یهودی زاده به راحتی این خیانت را مرتکب می شود."

و در صفحه 128، آمده است: " ابوبکر فرمان یورش به حریم ولایت را صادر می کند. عمر به خانه امام هجوم آورده حضرت محسن را به شهادت می رساند. قنفذ یهودی زاده فاطمه(س) را کتک می زند."

مغیره بن شعبه یهودی نیز، یکی از عوامل حکومت ابوبکر، عمر و عثمان و از مهاجمان اصلی به خانه وحی بود. اخنس پدر مغیره از مشرکین بود که در روز فتح مکه به ظاهر مسلمان شد. برادر او ابوالحکم در جنگ احد به دست امام علی(ع) کشته شد و او همواره کینه امام علی(ع) را در دل داشت.

با بیان این مطالب روشن است که قاتلان حضرت زهرا(س)، همان منافقان و یهودی زادگان مسلمان نمای مدینه هستند؛ که بهتر است از این پس، آنان را یهودی زادگان قاتل بنامیم.

آری این ها، واقعیات تلخ تاریخ صدر اسلام است که یهودیا ن همان طور که در زادگاه آیین مسیح(ع)، تصمیم به سنگسار مریم(س) گرفتند، اقدام به قتل مسیح(ع) کردند، ایشان را به پیامبر مفقود الاثر تاریخ بدل نمودند، در حواریان ایشان نفوذ کردند، پولس یهودی را به جانشینی ایشان نشاندند و توحید را به تثلیث بدل نمودند، بار دیگر برنامه شومشان را در زادگاه اسلام و در میان مسلمانان و اهل بیت پیامبر اسلام تکرار کردند.

شاید تعجب کنید، اگر بشنوید که امام علی(ع) را نیز یک یهودی زاده به شهادت رسانده است.

در کتاب "منتهی الآمال"، جلد اول، صفحه 258، آمده است: "از پس او ابن ملجم آمد... و شمشیر بر فرق آن حضرت فرود آورد... آن حضرت فرمود: ... سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم. و صیحه ی شریفه اش بلند شد که فرزند یهودیّه (ابن ملجم) مرا کشت، او را ماخوذ دارید."

در کتاب "ره آورد مبارزات حضرت زهرا سلام الله علیها" صفحه 121، آمده است: "ابن ملجم یهودی زاده، مسلمان می شود و از طرف مردم یمن با امام علی(ع) بیعت می کند و در جنگ جمل و صفین شرکت می کند و پس از حکمیت جزو خوارج شده به ترور امام روی می آورد."

در کتاب "منتهی الآمال"، جلد اول، صفحه 342، آمده است: "حضرت امام حسن(ع) با اهل بیت خود می فرمود: من به زهر، شهید خواهم شد مانند رسول خدا(ص). پرسیدند که خواهد کرد این کار را؟ فرمود: زن من، جعده، دختر اشعث بن قیس. معاویه پنهانی زهری برای او خواهد فرستاد و امر خواهد کرد او را که آن زهر را به من بخوراند."

اشعث بن قیس شوهر خواهر ابوبکر بود. او کسی است که سوابق تاریخی نکوهیده او در خطبه 19 نهج البلاغه ذکر شده است و امام علی(ع) او را منافق پسر کافر نامیده اند. و او نیز از یهودی زادگان قاتل است. معاویه هم که از سردمداران نفاق در مدینه بود.

در کتاب "ره آورد مبارزات حضرت زهرا سلام الله علیها" صفحه 128، آمده است: "امام مجتبی(ع) با زهر دختر یهودی زاده ای مسموم می شود."

نسبت عاملان اصلی شهادت سید الشهدا امام حسین(ع)، با منافقان مدینه و شیوه به قدرت رسیدنشان نیز مشخص است.

امام حسین(ع) با فرمان فرزند معاویه کسی که در تمام جنگ های مستقیم، شکست خورده بود و سرانجام با لطف و عنایت ابابکر و عمر به حکومت رسید در کربلا به شهادت می رسد.

در خطبه ی 73 از کتاب شریف "نهج البلاغه" آمده است: "گویند: مروان بن حکم در روز جنگ جمل اسیر شد، حسن و حسین علیهما السلام نزد امیرالمومنین(ع) شفاعت کردند و امام علی(ع) او را رها کرد. به او گفتند: ای امیرالمومنین آیا با شما بیعت می کند؟ فرمود: مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست! دست او دست یهودی است، اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می شکند. آگاه باشید، او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک کند. او پدر قوچ های چهارگانه[چهار فرمانروا] است و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت."

دست یهودی کنایه از عهدشکنی مروان است، مروان هم یهودی زاده بود، و هم یهودیان در آن روزگاران معروف به پیمان شکنی بودند.

بنی امیه برای این که فرزندان یزید، عبدالله و خالد بزرگ شوند و حکومت در خاندان ابوسفیان باقی بماند با مروان بیعت کردند که سرانجام مروان پس از ازدواج با همسر یزید، ام خالد و پدید آمدن اختلافات داخلی به دست او خفه شد.

چهار فرزند مروان که به فرمانروایی رسیدند عبارتند از: عبدالملک مروان که حاکم مطلق العنان امت اسلامی بود، عبدالعزیز که حاکم مصر شد، بشر بن مروان که حاکم عراق شد و محمد بن مروان که حاکم الجزیره شد.

در کتاب "ره آورد مبارزات حضرت زهرا سلام الله علیها" صفحات 121-120، آمده است: "مروان یهودی به ظاهر مسلمان شد و داماد عثمان گردید... و سپس او و چهار فرزندش تا ده ها سال بر مسلمین حکومت کردند... یهودیان اطراف مدینه که در خیبر شکست سخت خوردند و در ماجرای بنی قریظه، شدیداً تنبیه گردیدند، به ظاهر مسلمان شدند، مروان بن حکم یهودی زاده پس از مرگ یزید حکومت را به دست گرفت و پس از او فرزندان او تا سال های سال با قتل و کشتار حکومت کردند."

امام زین العابدین و امام محمد باقر علیهما السلام نیز با زهر فرزندان مروان بن حکم یهودی به شهادت رسیدند.

پیرامون شهادت امام زین العابدین(ع)، در کتاب "منتهی الآمال"، جلد دوم، صفحه 62 آمده است: "از اخبار معتبر که بر وجه عموم وارد شده، ظاهر می شود که آن حضرت را به زهر شهید کردند. ابن بابویه و جمعی را اعتقاد آن است که ولید بن عبدالملک، آن حضرت را زهر داده؛ و بعضی هشام بن عبدالملک گفته اند. ممکن است که هشام بن عبدالملک... برادر خود ولید بن عبدالملک را، که خلیفه آن زمان بود، وادار کرده باشد که آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر داده اند؛ و صحیح است نسبت قتل آن حضرت به هر دو تن."

پیرامون شهادت امام محمد باقر(ع) در کتاب "منتهی الآمال"، جلد دوم، صفحه 172 آمده است: "و گفته شده که: آن حضرت را ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده و شاید به امر هشام بوده"

آن چه در روایات و تواریخ مشهور است امام جعفر صادق(ع) با زهری که منصور بن محمد بن علی بن عباس، خلیفه عباسی به ایشان خورانده بود به شهادت رسیده است.

بنابر آن چه در کتاب "منتهی الآمال"، جلد دوم، صفحه 310، آمده است و در روایات مشهور است امام موسی کاظم(ع) را نیز، سندی بن شاهک یهودی که زندانبان ایشان بود مسموم کرد و به شهادت رساند.

و بالاخره مطلب پایانی را از کتاب "ره آورد مبارزات حضرت زهرا سلام الله علیها" صفحات 128-127، نقل می کنیم: "حال پس از وفات پیامبر(ص) همه مخالفان و دشمنان پنهان و آشکار اسلام، دست در دست هم نهادند تا علی(ع) و نظارت امامان معصوم(ع) در جامعه نباشد. عترت پیامبر(ص) در انزوا قرار گیرد. اسلام ناب رسول خدا(ص) به تدریج فراموش گردد. که سرانجام: عقده ها و کینه های بدر و احد را از دل بیرون کنند. و با کتک زدن دختر پیامبر(ص)، از آن زخم های کهنه مبارزات امام علی(ع) به گونه ای انتقام بگیرند، که در آغاز قصد جان او را داشتند، و سپس به انزوای او کوشیدند. تمام شکست خورده ها، کافران زخم خورده ، یهودیان و یهودی زادگان سیلی خورده، تنبیه شده، حد خورده، آنان که خویشاوندان خود را در جنگ های بدر و احد از دست داده بودند، همه و همه اکنون در کودتای سقیفه، برای از میان برداشتن علی(ع) هم داستان شدند و در انزوای عترت هم پیمان شدند. ابوبکر فرمان یورش به حریم ولایت را صادر می کند. عمر به خانه امام هجوم آورده حضرت محسن را به شهادت می رساند. قنفذ یهودی زاده فاطمه(س) را کتک می زند. ابابکر و عمر، دست در دست خالد بن ولید گذاشته، مخالفان را سرکوب می کنند. و با ابوسفیان کنار می آیند و فرزندان او را به حکومت می رسانند. و یهودی زاده نفوذی، مروان بن حکم داماد عثمان می شود، و مقدرات جامعه اسلامی را به دست می گیرد. و سرانجام امام علی(ع) به دست یهودی زاده ای شهید می گردد. و امام مجتبی(ع) با زهر دختر یهودی زاده ای مسموم می شود. و امام حسین(ع) با شمشیر فرزند هند جگرخوار (که در تمام جنگ های مستقیم، شکست خورده بود و سرانجام با لطف و عنایت ابابکر و عمر به حکومت رسید) در کربلا به شهادت می رسد. و حکایت هم چنان باقی است!!"

 

منابع و مآخذ:

1. قرآن مجید، ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی

2. نهج الفصاحه، ترجمه کاظم عابدینی مطلق، انتشارات فراگفت، 1386

3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، موسسه فرهنگی انتشاراتی ائمه(ع)، 1379

4. اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، انتشارات تک، 1384

5. تبار انحراف، جمعی از نویسندگان، موسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم، 1383

6. حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج1، انتشارات صدرا، 1383

7. ره آورد مبارزات حضرت زهرا(سلام الله علیها)، محمد دشتی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، 1381

8. فرهنگ سخنان حضرت مهدی(عج)، محمد دشتی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، 1384

9. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج1و2، انتشارات ارمغان طوبی، 1384

10. مهار انحراف، جمعی از نویسندگان، ابتکار دانش، 1385
 
پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: آرشیو مقالات سایت موعود
 

0
75% (نفر 4)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بشارت باد، فرا رسیدن عید فطر
علمداری حضرت عباس علیه السلام
سیرى در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
رخدادهای بد به خیر و صلاح انسانهاست؟
محمد حنفيه از مختار كمك مى خواهد
راهکارهای معرفت امام سجاد (علیه السلام)
آینده تابناک
دوران کودکی امام حسین(ع)
ناپديد شدن ذوالجناح‏
الگویی برای پیروزی

بیشترین بازدید این مجموعه

علل و عوامل پایداری در دین
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
ماوراى هفت آسمان‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
آثار ایمان به خدا در زندگی
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^