فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

زينب در جست و جوى دختر امام حسين (ع )

زينب در جست و جوى دختر امام حسين (ع )

كاروان از كوفه ، راهى شام شد. مشكلات اسارت و دورى پدر، همچنان رقيه را مى سوزاند. در بين راه كه سختى بر دختر امام حسين (ع ) فشار آورده بود. شروع به گريه و ناله كرد. و به ياد عزت و مقام زمان پدر، اشك ها ريخت . گويا نزديك بود روحش ‍ پرواز كند و در آن بيابان به بابا بپيوندد.
يكى از دشمنان چون آن فرياد ضجه را شنيد، به رقيه گفت : (اسكتى يا جاريه ! فقد آذيتنى ببكائك )؛ اى كنيز! ساكت باش ، زيرا من با گريه تو ناراحت مى شوم .
آن ناز دانه بيشتر اشك ريخت . و ديگر بار آن موكل گفت : (اسكتى يا بنت الخارجى )؛اى دختر خارجى ! ساكت باش .
حرفهاى زجر دهنده آن مزدور، قلب دختر امام را شكست . رو به سر پدر نمود و گفت : (يا ابتاه قتلوك ظلما و عدوانا و سموك بالخارجى )؛اى پدر! تو را از روى ستم و دشمنى كشتند و نام خارجى را هم بر تو گذاردند.
پس از اين جمله ها، موكل غضب كرد و با عصبانيت ، رقيه را زا روى شتر گرفت و از بالا بر روى زمين انداخت .
تاريكى شب بر همه محيط سايه افكنده بود. رقيه از ترس ، شروع كرد به دويدن در آن تاريكى . سختى و خار و خاشاك زمين ، پاهاى كوچولوى او را مجروح نمود. و او با همه خستگى باز مى دويد.

شدم سه ساله از رفت سايه پدرم

 

كسى كه داغ پدر زود ديد من بودم

 

به نيمه شبى زپى كاروان به دامن دشت

 

كسى كه پاى برهنه دويد من بودم .

همان زمان ، قافله متوجه نيزه اش شد كه سر امام حسين (ع ) بر بالاى آن بود. نيزه به زمين فرو رفته بود. دشمن هر چه كرد كه آن را در آورد، نتوانست .
رئيس قافله نزد امام سجاد (ع ) آمد و سبب اين ماجرا و حكايت را پرسيد. امام فرمود: يكى از بچه ها گم شد است تا او پيدا نشود، نيزه حركت نخواهد كرد!
حضرت زينب (س ) با شنيدن اين سخن ، خود را از بالاى شتر به روى زمين انداخت .ناله كنان به عقب برگشت تا گمشده را پيدا كند.
زينب (س ) به هر سو مى دويد. ناگهان چشمش به يك سياهى افتاد. جلو رفت تا به آن رسيد در آنجا يك زن را ديد كه سر كودك گمشده را به دامن گرفته است رو به آن زن نمود و پرسيد: شما كيستيد؟!
فرمود: (انا امك فاطمة الزهراء اظننت انى اغفل عن ايتام ولدى )؛ من مادر تو، فاطمه زهرا هستم . گمان مى كنى من از يتيم هاى فرزندم غافلم (1)
زينب (س ) رقيه را گرفت و به كاروان رساند و قافله به راه افتاد(2)

نویسنده: عباس عزيزى

پی نوشت:

1- ناسخ التواريخ ص 531.
2- داستان غم انگيز حضرت رقيه ص 37 - 39.


منبع : 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سلمان بن مضارب‏
آدم ثاني و طبقهاي آسماني
مسلم بن عقيل سفیر شهادت (1)
امِ‏ حسن
بِشْرِ بنِ حسن عليه السلام‏
عبداللَّه بن حسين عليه السلام‏
خلف بن مسلم بن عوسجه
تنها سفیر بازمانده از مردان
عبداللَّه بن عمير كلبى‏
عمير انصارى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

ابراهيم بن حسين عليه السلام‏
عمير انصارى‏
عقبة بن صلت جهنى
بكير بن حر رياحى‏
زیارت حضرت علی اكبر (ع)
حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا
مسلم بن عقيل سفیر شهادت (1)
آدم ثاني و طبقهاي آسماني
حضرت رقیه (س)؛ سفیر كوچك امام حسین (ع) در شام
غمنامه حضرت رقیه (س)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^