فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

منافع ديگر نماز

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد پنجم 

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

قرآن مجيد بار ديگر براى كمك گيرى از استقامت و نماز براى حل مشكلات مى فرمايد:

[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ] «1».

اى اهل ايمان از صبر و نماز [براى حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگى ها و رسيدن به رحمت حق ] كمك بخواهيد؛ زيرا خدا با صابران است.

و در جاى ديگر در عظمت سود نماز مى فرمايد:

[اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ] «2».

آنچه را از اين كتاب به تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار، يقيناً نماز از كارهاى زشت، و كارهاى ناپسند باز مى دارد.

بدون شك بين نمازگزاران واقعى و حتى آنان كه با نماز برخوردى عادى دارند، ولى تا اندازه اى شرايط ظاهرى آن را رعايت مى كنند و بين بى نمازان و سبك انگاران نماز، در تمام برنامه هاى ظاهرى و باطنى فرق است.

نمازگزار به خاطر وجوب نمازهاى يوميه ناچار است از تمام آلودگى هاى ظاهر و در حدى از آلودگى هاى باطن خود را حفظ كند، ولى بى نماز خود را ملزم به رعايت بهداشت و ترك بسيارى از گناهان نمى داند.

نمازگزار به خاطر آب وضو يا غسل يا خاك تيمم و به خاطر لباس و مكان، ناچار است از محرمات و لگدكوب كردن حق مردم چشم بپوشد و در حقيقت خود را از فحشا و منكرات ظاهرى و باطنى حفظ كند، اما بى نماز خود را ملزم به اين امور نمى داند.

نمازگزار علم دارد كه خداوند مهربان نماز احدى را با آب حرام، لباس حرام، مكان حرام، روح بى تقوا قبول نمى كند، از اين جهت بر خود لازم مى بيند كه پاكى ظاهر و باطن را حفظ كرده و در صراط مستقيم الهى ثابت و پايدار بماند.

البته، اين نكته در تمام عبادات و واقعيت هاى اسلامى ملاحظه شده، به اين معنى كه اسلام، قسمت مهمى از عبادات را جهت حفظ حقوق مردم و رام شدن نفس سركش و طبيعى ماندن اميال و غرائز و حالات و شهوات قرار داده است.

البته يك دين جامع و كامل بايد چنين باشد، خودخواهى منشأ تمام مفاسد است، بايد در مرحله اول ريشه عموم بيمارى هاى روحى را چاره كرد، هم چنان كه اساس همه ترقيات معنوى و روحى و اصلاحات فردى و اجتماعى، خداشناسى و خداپرستى است و خودخواه و خودپرست، نمى تواند خداجوى و خداپرست باشد؛ پس اميد صلاح و اصلاح تا زمانى كه در چاه خودپرستى است نبايد از او داشت!

 

نماز، علاج خودپرستى

نماز- كه جامع بسيارى از عبادات است- از جمله علل علاج خودپرستى و هواپرستى است. نمازگزار واقعى خدا را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد؛ آيا دوستى خدا با خودخواهى و افراط در حب مال و جاه كه اصل هر گناه و خطايى است قابل جمع است؟

نمازگزار در نمازش خدا را به دو صفت رحمان و رحيم مى ستايد، اگر از نمازش غافل نباشد قهراً در مقام كسب اين صفت الهى و تخلق به اخلاق خدايى خواهد كوشيد و مهربان ترين مردم خواهد شد و از سنگ دلى و بى رحمى و بى مهرى پاك خواهد ماند.

نمازگزار واقعى مى داند كه خداوند در سوره مؤمنون خطاب به پيامبران فرموده كه:

اول از مال حلال و پاك بخوريد، سپس به عبادت قيام كنيد «3».

نمازگزار مى داند كه پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله فرموده:

خداوند را بر فضاى بيت المقدس فرشته اى است كه هر شب ندا مى كند: هر كس از مال حرام بخورد، واجب و مستحبى از او قبول نمى شود «4».

و مى داند كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده:

كسى كه لباسى را به ده درهم خريده و در پول آن لباس درهمى از حرام باشد، خداوند در آن لباس نماز را نخواهد پذيرفت «5».

نمازگزار مى داند كه امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه؟ ببيند آيا نمازش او را از فحشا و منكرات باز مى دارد يانه، به اندازه اى كه نمازش توان نگهدارى نمازگزار را از آلودگى ها داشته باشد، مورد قبول است «6».

ملت نمازگزار، ملتى پاك و كشور با نماز، كشورى است نمونه، در آن مملكتى كه همه اهل نمازند از دزدى و غارت و چپاول خبرى نيست، در آن مرز و بوم كه مردمش در رابطه با نمازند از دادگسترى هاى عريض و طويل و عرض حال هاى بى محتوا و پرونده هاى جنايى و جزايى اثرى نيست، در آن آب و خاك كه نماز سايه افكن است، از نزاع و جنگ و جدل و طلاق هاى فراوان و شكايات مردم و فحشا و منكرات سراغى نگيريد.

كشور با نماز چرا براى حفظ مال و ناموس مردم احتياج به ادارات و مأموران با آن همه خرج گزاف داشته باشد؟ اگر همه ملت به حقيقت اهل نماز باشند زندان و زندانى براى چه؟ در ميان ملت با نماز، كسى از كسى آزار نمى بيند، بدهكار مال مردم را مى دهد و طلبكار از دست بدهكار آسايش و امنيت دارد.

عاشق نماز در حقيقت عاشق خداست و عاشق خدا، امر مولا را به كيفيتى كه مولا از او خواسته اجرا مى كند.

راستى نماز، عالى ترين محرك انسان به سوى حقايق و واقعيت ها است و سودى كه در دنيا و آخرت از نماز به آدمى مى رسد از برنامه ديگر متوجه انسان نيست.

تاريخ حيات نمازگزاران، تاريخ پر نور، پر حقيقت، پر منفعت و پر سودى است و آنان كه حقيقت توحيد را يافته بودند و حفظ آن را در گرو عمل صالح مى دانستند، عاشقانه با نماز برخورد داشتند و در احوالات آن بزرگواران آمده كه اى كاش همه عالم يك شب بود و آن شب را به نماز سپرى مى كردند!!

 

امام زين العابدين عليه السلام در آيينه نماز

مسئله نماز حضرت زين العابدين عليه السلام از عجايب برنامه هاى روزگار است، احدى در عالم طاقت نماز آن حضرت را- جز آنان كه در حقيقت و هويت وجودى با او يكى بودند- نداشت.

آن جناب در هر شبانه روز، هزار ركعت نماز مى خواند و چون وقت نماز مى رسيد، بدنش را لرزه مى گرفت و رنگش زرد مى شد و چون به قرائت [مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ] «7» مى رسيد آن قدر آن را تكرار مى كرد كه نزديك بود قالب تهى كند «8». شب ها را پس از مختصرى خواب، در حدى كه بدن مباركش در تعب نيفتد به عبادت مى گذراند و روزها را غرق نور عبادت بود.

تمام ماه رمضانش از پس آن همه نماز به دعا و تسبيح و استغفار مى گذشت و براى خود كيسه اى چرمى داشت كه تربت پاك حضرت سيدالشهدا عليه السلام را در آن ريخته بود و به گاه سجده بر آن تربت پر قيمت سجده مى كرد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

پدرم حضرت باقر عليه السلام فرمود: روزى بر پدربزرگوارم حضرت زين العابدين عليه السلام وارد شدم، ديدم كه عبادت بسيار به آن وجود نازنين تأثير كرده، رنگ مباركش از بيدارى زرد شده و ديده اش از بسيارى گريه مجروح گشته و پيشانى نورانى اش از كثرت سجود پينه بسته و قدم شريفش از زيادى قيام ورم نموده، چون او را بر اين احوال مشاهده كردم خود را از گريه نتوانستم حفظ كنم، به شدت گريستم، آن جناب غرق در انديشه بود، بعد از زمانى به جانب من نظر افكند و فرمود: بعضى از نوشته ها را كه عبادت اميرالمؤمنين عليه السلام در آن نوشته شده به من بده؛ چون به حضورش آوردم قسمتى از آن را خواندند، سپس بر زمين نهادند و فرمودند: چه كسى ياراى آن را دارد كه مانند اميرالمؤمنين عليه السلام عبادت كند! «9»!

نوشته اند كه:

وقتى در حال سجده بود، در حالى كه حالت سجده او را احدى نداشت، در آن حال غرق در درياى عشق و محبت و محو جمال محبوب عالم بود، ناگهان آتشى در خانه گرفت، اهل خانه فرياد زدند: يابن رسول اللّه! النار النار! حضرت متوجه نشدند تا آتش خاموش شد؛ پس از زمانى سر برداشتند در حالى كه داستان را به آن جناب عرض كردند و پرسيدند، چه چيز شما را از توجه به اين آتش بازداشت؟

فرمود: آتش كبراى قيامت مرا از آتش اندك دنيا غافل گذاشت «10».

ابوحمزه ثمالى مى گويد:

ديدم حضرت زين العابدين عليه السلام وارد مسجد كوفه شد و در كنار ستون هفتم كفش مبارك از پاى بيرون كرد و آماده نماز شد؛ دست هاى مبارك خود را تا محاذى گوش بالا برد و تكبيرى گفت كه موهاى بدن من از ترس شنيدن و عظمت آن تكبير بر بدنم راست شد!! و چون شروع به نماز كرد لهجه اى پاكيزه تر و دلرباتر از او نديدم «11».

طاووس يمانى مى گويد:

شبى وارد حجر اسماعيل شدم و ديدم حضرت زين العابدين عليه السلام در سجده است و اين كلام را تكرار مى كند:

الهى عُبَيْدُكَ بِفنائِكَ، مِسْكينُكَ بِفِنائِكَ، فَقيرُكَ بِفِنائِكَ «12».

خداوندا! بنده حقير و مسكين و فقير تو فانى در پيشگاه توست.

طاووس مى گويد: آن جملات را حفظ كردم و پس از آن هر گونه بلا و المى مرا گرفت، در سجده نمازم آن جملات نورانى را گفتم برايم خلاصى و فرج پيش آمد! «13»!

 

داستان حماد بن حبيب با امام سجاد عليه السلام

قطب راوندى و ديگران از حماد بن حبيب كوفى روايت كرده اند كه گفت:

سالى آهنگ حج كردم، همين كه از منزل «زباله» حركت كرديم بادى سياه و تاريك وزيدن گرفت به طورى كه اهل قافله را از هم متفرق كرد، من در آن بيابان متحير و سرگردان ماندم، بالاخره خود را به يك وادى بى آب و گياه رساندم تا تاريكى شب مرا گرفت، خود را به پناه درختى بيابانى گرفتم؛ در آن تاريكى شب جوانى را با جامه سپيد و بوى مشك ديدم، گفتم: او از اولياى خداست و ترسيدم مرا ببيند و به خاطر من جايش را عوض كند، تا مى توانستم خويش را پنهان نگاه داشتم، ناگهان آن جوان مهياى نماز شد، چون ايستاد به پيشگاه مقدس حضرت دوست عرضه داشت:

يا مَنْ أحارَ كُلَّ شَى ءٍ مَلَكُوتا وَقَهَرَ كُلَّ شَى ءٍ جَبَرُوتاً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاوْلِجْ قَلْبى فَرَحَ الْاقبالِ عَلَيْكَ وَالْحِقْنى بِمَيَدانِ الْمُطيعينَ لَكَ «14».

اى كسى كه همه چيز مبهوت ملكوت تو و مقهور جبروت توست. درود بفرست بر محمد و آل محمد خوشحالى عبادت و روى آوردن به خودت را در قلب من داخل كن و مرا به مطيعان درگاهت ملحق كن.

آن گاه آماده نماز شد، من هم برخاستم و به نزديك او رفتم، ديدم چشمه آبى مى جوشد به سرعت آماده طهارت و نماز شدم، چون پشت سرش ايستادم گويا محرابى براى من ممثل شد و مى ديدم هرگاه به آيه اى مى گذشت كه در آن وعد يا وعيد بود، با ناله و آه آن را تكرار مى كرد؛ چون تاريكى شب به نهايت رسيد، از جاى برخاست و گفت:

يا مَنْ قَصَدَهُ الضَّالُّونَ فَاصابُوهُ مُرْشِداً وَامَّهُ الْخائِفُونَ فَوَجَدُوهُ مَعْقِلًا وَلَجَا الَيْهِ الْعابِدُونَ فَوَجَدُوهُ مَوْئِلًا مَتى راحَةُ مَنْ نَصَبَ لِغَيْرِكَ بَدَنُهُ وَمَتى فَرَحَ مَنْ قَصَدَ سِواكَ بِهِمَّتِهِ الهى قَدْ تَقَشَّعَ الظُّلامُ وَلَمْ اقْضِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَطَراً وَلا مِنْ حِياضِ مُناجاتِكَ صَدَراً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى اوْلَى الْامْرَيْنِ بِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ.

اى كسى كه گمراهان او را براى هدايت قصد مى كنند و ترسوهابه او اقتدا كرده و او را پناهگاه مى يابند و عابدان به او پناه برده و او را ملجأانتخاب مى كنند. كجا راحتى دارد كسى كه خود را براى ديگرى صرف كند و كجا خوشى دارد كسى كه غير تو را نيت كند. خداوندا! تاريكى همه جا را فرا گرفته و من نه در قبال تو خدمتى كردم و نه از چشمه مناجات تو بهره اى بردم، درود بفرست بر محمد و آل محمد و انجام بده براى من سزاوارترين اين دو امر را، قسم به تو اى مهربان ترين مهربانان.

حماد بن حبيب مى گويد: اين وقت ترسيدم كه مبادا شخص او از من ناپديد شود و اثر امرش بر من پوشيده ماند، پس دامنش را گرفتم و عرضه داشتم تو را به آن كسى كه در عبادت رنج و تعب و ملال و خستگى را از تو گرفته و لذت رهبت را در كامت نهاده بر من رحمت آر و مرا در گلستان مرحمت و عنايتت جاى ده كه من مردى ضال و گم گشته ام و آرزو دارم كه هماهنگ تو شوم و گفتار تو را پيروى كنم،

فرمود: اگر تكيه ات بر خدا از روى صدق و راستى باشد گم نخواهى شد، در هر صورت بر اثر من باش، پس به كنار آن درخت شد و دست مرا گرفت، چنين به نظرم آمد كه زمين زير قدمم در حركت است؛ همين كه صبح طلوع كرد به من فرمود:

بشارت باد بر تو كه اين مكان مكه معظمه است. پس من صداى ضجه و ناله حجاج را شنيدم، عرض كردم: تو را سوگند مى دهم به آن كه نسبت به او اميدوارى و در قيامت به حضرت او چشم دارى كيستى؟ فرمود: اكنون كه مرا قسم دادى من على بن الحسين بن على بن ابيطالب هستم! «15»!

تصور شما اين نباشد كه عشق به نماز و مناجات و اين حركت الهى و عارفانه مخصوص به انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام بوده، بلكه شاگردان اين مكتب از عاشقان اين راه و تربيت شدگان اين بزم، نيز در حد قدرت و وسع و توان فكرى و روحى خود سالك اين مسلك بوده و راه رو اين طريق و دلباخته اين وضعيت و سرباخته اين حالت گرديدند.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- سوره بقره (2): 153.

(2)- عنكبوت (29): 45.

(3)- مؤمنون (23): 51.

(4)- محجة البيضاء: 3/ 204، كتاب الحلال والحرام.

(5)- محجة البيضاء: 3/ 204، كتال الحلال والحرام.

(6)- بحار الأنوار: 16/ 204، باب 9.

(7)- حمد (1): 4.

(8)- وسائل الشيعة: 6/ 151، باب 68، حديث 7593.

(9)- وسائل الشيعة: 1/ 91، باب 20، حديث 215؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 149؛ كشف الغمة: 2/ 85.

(10)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 150.

(11)- مستدرك الوسائل: 3/ 405، حديث 3886.

(12)- فلاح السائل: 182.

(13)- ارشاد القلوب: 2/ 143؛ بحار الأنوار: 46/ 75، باب 5، حديث 66.

(14)- مستدرك الوسائل: 4/ 124.

(15)- المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 142؛ بحار الأنوار: 84/ 230، باب 12، حديث 43.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دعاى امام سجاد (ع ) در سجده
نمونه اى از مناجات امام سجاد(ع)
تعلیم دعا برای رفع گرفتاری
در محضر خداوند
حبيب بن مظاهر اسدی یادگار صحابه
داود بن طِرِمّاح‏
عون (الاصغر) بن عبداللَّه بن جعفر
عُمَر و حضرت امام حسين(ع)
امام کیست؟
بر آستانِ پیامبر مهربانی‌ها

بیشترین بازدید این مجموعه

فضیلت و حرمت ماه مبارک رمضان
آيين دوستى و دوست یابی
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
دستور امام هادى (ع) براى خريد كنيزى ويژه‏
جلوه هاي نام آوا در قرآن کريم
تاسوعای حسینی
شراب و قمار  
خیر دنیا و آخرت در چیست؟!
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^