فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

محافل عزاداری قبل از ولادت

محافل عزاداری قبل از ولادت

نوع دوّم از مجالس بزرگداشت ، شانزده مجلسى است كه پس از آفرينش آدم و قبل از ولادت حسين عليه السلام برپا گشت ، بدين صورت :


1- در عرفات  
در عرفات ، هنگامى كه آدم به عرش نگريست و نامهاى مقدّس ‍ پنجگانه را ديد و جبرئيل آنها را بدو تلقين كرد كه : اى آدم ! بگو:
يا حميد بحقّ محمّد!
وياعالى بحقّ على !
ويا فاطر بحقّ فاطمه !
ويا محسن بحقّ الحسن !
ويا قديم الاحسان بحقّ الحسين عليه السلام ...!
هنگامى كه نام پنجمين آنان را به زبان آورد، سيلاب اشكش ‍ جارى شد و قلبش خاشع گرديد و گفت :
(چرا ياد و نام پنجمين آنان ، قلبم را مى شكند و سيلاب اشك را جارى مى سازد؟)
جبرئيل در بيان علّت آن به مرثيه سرايى حسين عليه السلام پرداخت و آدم و فرشتگان نيز شنيدند و گريستند. جبرئيل گفت : (بر فرزندت حسين در راه حقّ و عدالت ، مصيبتى فرود مى آيد كه همه مصائب ، در برابر آن كوچك است.)
پرسيد: (آن مصيبت چيست ؟)
جبرئيل گفت: ( او تنهاى تنها و غريبانه ، با تشنگى وصف ناپذيرى به شهادت مى رسد. نه ياورى خواهد داشت و نه مددكارى . اى آدم ! كاش او را در آن دشت غمبار مى نگريستى كه از شدّت تشنگى و اندكى يار و ياور، فرياد دادخواهانه اش به آسمان بلند است ، امّا جز با شمشيرها و شراره هاى مرگ ، پاسخش را نمى دهند. سرش را از قفا مى برند و خيمه ها و حرم او را غارت مى كنند و سرهاى مقدّس او و يارانش را همراه بانوان خاندان وحى ، درشهرها مى گردانند.)


2- در بهشت  
در بهشت ، دو مجلس بزرگداشت براى او برپا شد.
در نخستين مجلس ، مرثيه سرا يك حوريه بود و شنونده پيامبر و جبرئيل و در دوّمى مرثيه سرا جبرئيل بود و پيامبر و حوريان بهشتى شنونده .
از پيامبر روايت است كه فرمود:
(به هنگامى كه در سير ملكوتى معراج ، جبرئيل دستم را گرفت و وارد بهشت ساخت در اوج شادمانى بودم كه ناگاه به درختى كه به نور آراسته شده بود، برخوردم كه دوفرشته در پاى آن تا روز رستاخيز به دسته بندى زيور آلات مشغولند. باز هم پيش رفتم كه به درخت پرشكوه سيبى رسيدم ، يكى از بزرگترين آنها را گرفتم و شكافتم كه از آن حوريه اى خارج شد كه پلك چشمهاى آن بسان پرهاى پرنده زيبايى بود از او پرسيدم : تو از آن كه هستى ؟ او گريست و گفت : از آن فرزندت حسين عليه السلام. )


3- دوّمين مورد در بهشت  
دوّمين مجلس بزرگداشت حسين عليه السلام در بهشت بدين صورت آمده است :
هنگامى كه واپسين لحظات زندگى امام حسن عليه السلام فرا رسيد و اثر سمّ كران تا كران وجود او را گرفت و رنگش سبز شد، حسين عليه السلام از رنگ سبز رخساره اش پرسيد كه فرمود: (حديث نياى بزرگم در مورد ما، چون ديگر سخنانش درست است .)  آنگاه يكديگر را در آغوش گرفتند وگريه كردند. از حديث پرسيد، گفت : پيامبر فرمود:
(هنگامى كه در شب معراج وارد بهشت شدم ، دو كاخ سر به آسمان كشيده و پرشكوهى را همانند هم و در كنار هم نگريستم كه يكى از زبرجد سبز بود و ديگرى از ياقوت سرخ . در مورد آنها از جبرئيل پرسيدم ، گفت : يكى از آنِ حسن است و ديگرى از آن حسين .
از رنگ آنها كه يكى سبز بود و ديگرى سرخ ، جويا شدم كه جبرئيل ساكت شد. او را سوگند دادم كه گفت : امّا رنگ سبز كاخ حسن عليه السلام ، به خاطر آن است كه به وسيله سمّ دشمن ، ناجوانمردانه شهيد مى گردد و رنگش سبز مى شود و سرخى كاخ حسين بدان جهت است كه او در حالى كه چهره اش به خون رنگين است به شهادت مى رسد.)
در اين هنگام جبرئيل و پيامبر گريستند و تمامى مخلوقاتى كه حاضر بودند به شيون و گريه پرداختند .


4-مجلس آدم عليه السلام در كربلا 
هنگام سير آدم در زمين ، به نقطه اى كه شهادتگاه حسين عليه السلام است ، رسيد. در آنجا پايش لغزيد و در غلطيد و خون از پايش جارى شد، سر به آسمان بلند كرد كه :
(بارخدايا! آيا گناهى از من سرزده است كه اينگونه كيفر مى شوم ؟) ، بدو وحى رسيد كه :
(نه ! بلكه در اين سرزمين ، فرزندت حسين ، به دست ارتجاع طلبان سياهكار به شهادت مى رسد. خون تو به نشان همدردى و همرنگى با او به زمين ريخت.)
آدم پرسيد: (قاتل او كيست ؟)
پيام رسيد كه: (عنصر پليدى به نام يزيد، او را لعن و نفرين كن.)
آدم او را نفرين كرد و به سوى كوه عرفات گام سپرد .


5- نوح عليه السلام در كربلا 
هنگامى كه كشتى نوح به روى امواج توفنده آب به موقعيّت كربلا و جايگاه طوفان زدگى كشتى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد؛ زمين آن را گرفت به گونه اى كه نوح از غرق شدن كشتى هراسيد و گفت :
(پروردگارا! همه دنيا را سير كردم و دلهره اى همانند اين سرزمين ، به من دست نداد.)
جبرئيل فرود آمد و پيام آورد كه: (اينجا شهادتگاه حسين است .)
اينجا بود كه نوح و كشتى نشينان گريستند و بر قاتلان حسين عليه السلام لعنت نثار كردند ... .


6- خضر و موسى عليهماالسلام  
در ملاقات موسى و خضر در مجمع البحرين ، خضر از آزمايش ‍ دشوار و مصائب خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ، در راه حقّ و عدالت سخن گفت تاآنجايى كه سخنش به فاجعه كربلا رسيد و صداى گريه هر دو به آسمان برخاست .


7- سليمان عليه السلام در كربلا 
سليمان بر بساط خود نشسته و در فضا حركت مى كرد، هنگامى كه در موقعيّت شهادتگاه حسين عليه السلام قرار گرفت ، سه بار طوفان شديد بساط او را چرخاند و به زمين فرودش آورد. سليمان باد را سرزنش كرد.
باد، به اراده خدا مرثيه سرايى بر حسين عليه السلام را آغاز كرد و گفت :
(اى پيامبرخدا! شهادتگاه حسين در اين سرزمين است .)

 
8- حضرت ابراهيم عليه السلام  
هنگامى كه ابراهيم در ساحل حزران ، ملكوت آسمانها و زمين را نگريست ، چهره ملكوتى حسين عليه السلام را پيش از ولادت او ديد و بر او گريست.


9- مجلس ديگر ابراهيم عليه السلام  
ابراهيم مجلس ديگرى براى حسين عليه السلام داشت و آن هنگامى بود كه تدبير درهم شكستن بتها را انديشيد و به شرك گرايان گفت :
(به راستى كه من از آنچه بر حسين عليه السلام فرود مى آيد، بيمارم.)


 10-سوّمين مجلس ابراهيم عليه السلام  
ابراهيم مجلس ديگرى هم داشت و آن هنگامى بود كه قوچ قربانى را به جاى فرزندش قربانى كرد، حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد:
هنگامى كه خداوند به ابراهيم فرمان داد كه به جاى اسماعيل قوچى را كه بر او فرودآورده اند، قربانى كند آرزو كرد كه كاش ‍ بدان كار فرمان نمى يافت و امكان پيدامى كرد تا فرزندش را در راه دوست قربانى كند تا از اين كار اندوهى همانند اندوه عميق پدرى پرمهر كه به دست خويش عزيزترين فرزندش را در راه خدا قربانى كرده است بر قلبش بنشيند و بدينوسيله برترين پاداش ‍ شكيبايى بر مصائب را دريافت دارد كه خداوند بدو وحى فرستاد كه ابراهيم ، از ديدگاه تو محبوبترين پديده جهان آفرينش كيست ؟
پاسخ داد: (بنده محبوب و برگزيده ات محمّد صلى الله عليه و آله .)
پيام آمد: (او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟)
پاسخ داد: (او را! )
پيام آمد: (فرزند او برايت دوست داشتنى تر است يا فرزند خودت ؟)
پاسخ داد: (فرزند گرامى او.)
پيام آمد: (سر بريده شدن فرزند او به دست دشمنان حقّ و عدالت برايت دردناك تر است يا قربانى فرزندت با دست خودت در راه خدا؟)
پاسخ داد: (كشته شدن او به دست دشمنانش .)
فرمود: (ابراهيم ! گروهى كه خود را امّت محمّد مى پندارند پس ‍ از او ظالمانه و تجاوزكارانه فرزندش حسين را سر مى برند و به خاطر اين جنايت در خور كيفرى سهمگين خواهند شد.)
ابراهيم از شنيدن اين حادثه سخت بى تاب شد و قلبش به درد آمد و گريست كه بدو وحى شد:
(اى ابراهيم ! به خاطر گريه و اندوهت بر حسين عليه السلام و شهادت او، پاداش قربانى كردن اسماعيل به دست خويش را به تو ارزانى داشته و درجات والاى شكيبايى بر چنين مصيبت بزرگى را بر تو مقرّر ساختيم .)
و اين است تفسير آيه شريفه قرآن كه مى فرمايد:
وَفَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ.


11- چهارمين مجلس ابراهيم عليه السلام  
چهارمين مجلس بزرگداشت ابراهيم براى حسين عليه السلام در كربلا برپاشد.
هنگامى كه آن حضرت سوار بر مركب بدان سرزمين رسيد، پاى اسبش لغزيد و به زمين خورد و سرش شكافت . رو به آسمان كرد و گفت :
(پروردگارا! چه لغزشى از من رخ داده است ؟)
به اراده الهى مَرْكبش به سخن آمد و گفت :
(شرمندگى من بسيار شد، امّا علّت اين است كه در اين سرزمين فرزند آخرين پيام آور خدا به شهادت خواهد رسيد و در همدردى با اوست كه خون پاك تو نيز در اينجا جريان يافت .)


12- مجلس اسماعيل عليه السلام  
محفل بزرگداشت اسماعيل براى حسين عليه السلام دهمين مجلس بود و اين مجلس هنگامى برپا شد كه گوسفندان اسماعيل را چوپانى در سواحل فرات مى چرانيد روزى متوجّه شد كه آنها آب نمى نوشند؛ جريان را به اسماعيل گزارش كرد و او از پروردگارش چاره جويى كرد كه پيام رسيد از خود آنان جويا شود. از گوسفندان پرسيد: (چرا از اين آب نمى نوشيد؟)گفتند: (ما به نوعى دريافته ايم كه فرزندت حسين در اين سرزمين و در كنار اين نهر تشنه به شهادت خواهد رسيد، بدين جهت ما در اندوه او از اين آبشخور آب نخواهيم نوشيد.)


13- مجلس عيسى عليه السلام  
سيزدهمين مجلس بزرگداشت را عيسى عليه السلام در كربلا برپا كرد كه مرثيه سرايش ، آهوان بيابان و گريه كننده ، خودش و حواريّون بودند.
اين مطلب را ابن عبّاس روايت نموده كه خواهيم آورد.


14- مجلس موسى عليه السلام  
در طور سينا، بارها مجلس بزرگداشت حسين عليه السلام برپا شد. در آنجا ذكر مصيبت ، ضمن وحى از جانب خدا بود و شنونده موسى عليه السلام .
در روايت است كه : روزى يكى از بنى اسرائيل موسى را ديد كه چهره اش زرد، اعضاى بدنش لرزان ، اندامش تكيده و چشمش به گودى افتاده و با شتاب بسيار به سوى كوه طور مى رود، او دريافت كه به مناجات فراخوانده شده است . گفت : (اى پيامبر خدا! گناهى سهمگين مرتكب شده ام از پروردگارت برايم آمرزش ‍ بخواه .) هنگامى كه موسى به جايگاه نيايش خويش رسيد و به راز و نياز با خدا پرداخت گفت :
(پروردگارا! تو پيش از بيان من ، آگاهى كه بنده اى از بندگانت گناهى مرتكب شده و بخشايشت را مى طلبد.)
پاسخ آمد كه : (هر كس طلب آمرزش كند، خواهم آمرزيد جز قاتلان حسين را.)
موسى گفت: (پروردگارا! حسين كيست ؟)
ندا آمد: (همو كه ياد و نام او در طور به تو بيان شد.)
پرسيد: (چه كسى او را خواهد كشت ؟)
ندا آمد: (تجاوزكاران طغيانگر، در كربلا او را به شهادت خواهند رساند، در حالى كه مركبش به هر سو مى دود، شيهه مى كشد و از بيداد تجاوزكاران در مورد فرزند دخت گرامى پيامبر، تظلّم و دادخواهى مى كند.
بدن گرامى او پس از شهادت بدون غسل و كفن بر روى ريگهاى تفتيده كربلا، افكنده مى شود و اموالش غارت و خاندانش را در شهرها به اسارت مى برند و يارانش به خون پاكشان ، غلطان و سرهايشان همراه سر مقدّس سالار خود، بر فراز نيزه ها مى رود.
تشنگى ، كودكان خردسالش را هم آغوش مرگ مى سازد و پوست تن بزرگسالشان را پژمرده و پرچين و چروك مى كند. آنان فريادرس مى جويند و ياورى نخواهند داشت و پناه مى طلبند و پناه دهنده اى نمى يابند.)
موسى عليه السلام گريست و خداى جهان آفرين فرمود:
(اى موسى ! آگاه باش هر كس عارفانه بر او بگريد يا مردم را بگرياند يا خود را به صورت سوگواران داغدار او درآورد، پيكرش بر آتش دوزخ نخواهد سوخت .)

آرى ! گوارا باد بر كسانى كه بر ايمان توحيدى خود ثابت قدم و تزلزل ناپذير و مخاطب سخن موسى بودند. هر گاه نياز و مطلبى احساس مى كردند يا بخشايش و آمرزش خدا مى خواستند، از كليم خدا، تقاضا مى كردند تا آن را به هنگام نيايش با خدا به بارگاهش عرضه دارد.
امّا، بشارتتان باد كه ما نيز كليم اللّه ، صاحب يد و بيضا و عصا، آورنده آيات و نشانه هاى الهى داريم . او نه در كوه طور؛ بلكه بر سمت راست عرش پيوسته در نيايش است و بدون تقاضاى ما، برايمان طلب بخشايش مى كند؛ با اين فرق كه رنگ چهره كليم ما به زردى نگراييده ، بلكه گلگون گشته است . اعضا و اندامهايش ‍ لرزان نيست ، بلكه اعضا و رگها و پيوندهاى بدنش به شمشير بيداد، قطعه قطعه شده است .
15- مجلس زكريّا عليه السلام  
پانزدهمين مجلس در بيت المقدّس بود. خداوند در آنجا به طور سربسته به فاجعه بزرگ عاشورا اشاره كرد و زكريا سه روز گريست . اين مطلب در روايتى از حضرت مهدى عليه السلام رسيده است كه :
زكريّا از خدا خواست كه نامهاى مقدّس پنجگانه را بدو بياموزد كه جبرئيل را به سوى او گسيل داشت و آنها را بدو آموخت . امّا زكريّا هنگامى كه نام محمّد و على و فاطمه و حسن عليهم السلام به زبان آورد، غم واندوه او رخت بربست ؛ ولى با به زبان آوردن نام حسين عليه السلام گلويش از اندوه فشرده شد و موج بهت زدگى او را فرا گرفت . روزى به بارگاه خدايش روى آورد كه :
پروردگارا! چرا من هنگامى كه نام چهار تن از پنج نور مقدّس را به زبان مى آورم از غم و اندوه خويش ، رهايى و به ساحل آرامش پر مى كشم . امّا نام حسين عليه السلام اشك ديدگانم را جارى و ناله جانسوزم را برمى انگيزد؟)
خداوند او را از رخداد عظيمى كه بعدها به وقوع پيوست باخبر ساخت و فرمود:
كهيعص
كاف نام كربلاست .
ها اشاره به شهادت و اسارت خاندان وحى و رسالت .
يا اشاره به يزيد دژخيم خون آشام اموى .
ع اشاره به عطش شديد حسين عليه السلام .
ص اشاره به صبر و شكيبايى حيرت انگيزش در راه حقّ است .
هنگامى كه زكريّا اين حادثه عظيم را شنيد سه روز مسجدش را ترك نكرد و از ورود مردم جلوگيرى كرد و به گريه و شيون بر حسين عليه السلام روى آورد و اينگونه بر او مرثيه سرايى كرد:
(بار خدايا! آيا بهترين و برترين مخلوقات خويش محمّد صلى الله عليه و آله را دچار فاجعه شهادت فرزندش مى سازى ؟
آيا گرفتارى و اندوه اين مصيبت را بر آستان او فرومى فرستى ؟
آيا بر على و فاطمه عليهما السلام لباس اين مصيبت را مى پوشانى ؟
خداوندا! آيا غم و رنج اين مصيبت شكننده را در خانه آنان فرودمى آورى ؟)
آنگاه گفت :
(بار خدايا! به من پسرى ارزانى دار و او را در پيرى مايه روشنى چشم ساز و آنگاه كه او را به من ارزانى داشتى ، مرا شيفته او كن . آنگاه همانگونه كه بنده محبوبت محمّد صلى الله عليه و آله را به فاجعه غمبار شهادت فرزندش گرفتار ساختى ، مرا نيز به فاجعه شهادت فرزندم دچار كن.)
آنگاه خداوند يحيى را به او ارزانى داشت و او را به مرگ فرزندش ‍ گرفتار ساخت .
از شباهتهاى جالب اين دو فرزند اين بود كه هر دو شش ماهه متولّد شدند .


عيسى عليه السلام در كربلا 
شانزدهمين مجلس را عيسى عليه السلام در كربلا برپا داشت كه ذكر مصيبت كننده آن حيوان درنده بود و شنونده عيسى عليه السلام و يارانش و آن هنگامى بود كه آنان در سير علمى خويش ‍ به سرزمين نينوا رسيدند و شيرى غضبناك را نگريستند، كه راه را بسته است . عيسى پيش آمد و گفت: (چرا راه را بسته اى و نمى گذارى برويم ؟)
به اراده الهى گفت: (من نمى گذارم از اينجا بگذريد تا بر يزيد، قاتل پسر على و فاطمه عليهما السلام لعن و نفرين نماييد.)

 


منبع : ويژگيهاى امام حسين عليه السلام
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مكتب حسينى
آثار و برکات عزاداری - حفظ رمز عاشورا
عاشورا و روشنگران عاشورایی
اتوبان سقیفه تا کربلا
غيرت زاده زهرا(س )
قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه طبری
دفاع از زيارت عاشورا(2)
علت عدم حضور سليمان بن صرد در کربلا
پاداشهای عظیم
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابيطالب عليه ...
آسیب شناسی اجتماعی کوفه از صدر اسلام تا قیام ...
دفاع از زيارت عاشورا(2)
حسين و عاشورا
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
نهضت امام حسین و رسوا ساختن هیئت حاكمه
جبرئيل براى آدم روضه مى خواند
زیارت امام حسین (ع) والاترین عبادات (1)
کربلا 62 خيمه داشت
عاشورا و روشنگران عاشورایی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^