جامعيت راه انبيا
وجود مبارك امام ششم رئيس مذهب ما فرمود: روز اربعين كه شد حسين بن علي بن ابيطالب(ع) را زيارت بكنيد. هنگامي كه آفتاب برآمد دو ركعت نماز زيارت بخوانيد، پس اين زيارتنامه را بخوانيد، بعد دو ركعت نماز زيارت بخوانيد و حاجت هاي خود را از ذات اقدس اله مسئلت كنيد. در آن زيارت عرض مي كنيد: خدايا! حسين بن علي بن ابيطالب(ع) وارث همه انبيا است. اورثته مواريث الانبياء. يعني هر چه را كه آدم داشت، نوح داشت، ابراهيم داشت، موسي داشت، عيسي داشت، انبياي ديگر داشتند، تو به حسين بن علي (ع) به عنوان ارث اعطا كردي و او هم چون وارث بود، راه انبياء را طي كرد. راه انبيا هم بخش هاي فرهنگي- فكري دارد، هم بخش هاي مبارزاتي؛ بخش فرهنگي- فكري اش را ذات اقدس اله در سوره نحل تبيين كرده است كه وجود مبارك رسول اكرم (ص) همانند انبياي ديگر مردم را با برهان، با موعظه، با جدال احسن به دين دعوت مي كند. اگر استدلال اثر كرد، اگر موعظه سودمند بود، كه مردم به طرف حق هدايت مي شوند و اگر يك عده در اثر لدود و لجوج و عنود بودن نه اهل استدلال اند، نه راه مي آيند، نه مي گذارند ديگران راهي راه بشوند. هم خودشان راه نمي آيند، هم راه ديگران را مي بندند. كه خدا از اين گروه چنين ياد كرد: و هم يناون عنه و ينهون عنه(انعام-26). اينها هم ناهي اند، هم نائي. نائي با همزه يعني دور، خودش دور است. ناهي يعني ديگران را نهي مي كند، اين گروه كه نصيحت پذير، حكمت پذير، موعظه پذير نيستند، بايد اينها را نه از راه تهديد، بلكه از راه انذار و تهديد هدايت كرد، لتنذر به قوماً لدا(مريم-97). اگر انذار و تهديد اثر نكرد، آنگاه با جهاد بايد مبارزه كرد و اينها را از بين برد. كه فرمود: و جاهدهم به جهاداً كبيراً (فرقان-52).
اعلام نياز در روز اربعين
لذا وجود مبارك امام صادق(ع) فرمود: در روز اربعين كه شد، به خدا عرض مي كنيم: خدايا! حسين بن علي را وارث انبياء كردي. هر چه را به انبياء دادي، به او هم دادي. و اورثته مواريث الانبياء. فاعذر في الدعاء و منح النصح (زيارت اربعين). او راه عذر ديگران را بسته است. هيچ كسي نمي تواند عذر بياوردكه من نمي دانستم. چون حضرت نامه نوشت، پيام فرستاد، سخنراني كرد؛ در مدينه سخنراني كرد، در مكه سخنراني كرد، فاصله سيصد فرسخي مدينه تا كربلا سخنراني كرد، پيام داد. هيچ كسي نيست كه بگويد من نمي دانستم. فاعذر في الدعاء، يعني در دعوت كردن، راه عذر ديگران را بسته است. و منح النصح. نصيحت كرد، پند داد. وقتي ديد پند و موعظه اثر نمي كند، خون مي خواهد، خون داد. اين را وجود مبارك امام ششم فرمود، در اربعين ابي عبدالله به خدا عرض كنيد: خدايا! حسين بن علي بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله (زيارت اربعين). يعني خون جگراش را داد، خون گلوي خود را داد، خون سر خود را داد، خون آن بچه شيري را داد تا مردم را متدين كند، مردم را عالم كند، مردم را متدين كند.
ما موظفيم دو تا كار بكنيم: يكي راه خودمان را تشخيص بدهيم، طي بكنيم. يكي هم راه ديگران را نبنديم. بگذاريم ديگران آن راه صحيح را طي كنند. اين كار با گفتن حل نمي شود. با نصيحت حل نمي شود. اين خون علي اصغر مي خواهد و خون علي اكبر مي خواهد و خون شهدا مي خواهد. اين شمشير مي خواهد و ...
وجود مبارك زين العابدين به يزيد ملعون مي گويد: حالا كه ما داريم مي رويم به طرف مدينه، آن سر مطهر را به ما نشان بده، ما لااقل يك بار زيارت بكنيم! گفت: ديگر به شما نمي دهم. اين آن مصيبت را مي خواهد. حرف اگر بنا شد اثر بكند؛ الان سخنرانان كم نيستند، كتابهاي مذهبي كم نيست. ولي شما مي بينيد بشر به كجا مي رود! الان هم كه سفينه ها دارند به آسمان ها سفر مي كنند ميليون ها نفر درباره گاو دارند تقديس مي كنند، اليوم!! در هند اينچنين است. مگر مي شود آنجا لااله الاالله گفت؟ خوب مردمي كه در مهم ترين شرائط رشد علمي كنوني گاو را تقديس مي كنند و مثل آب زمزم او را مقدس مي شمرند، الان كه عصر علم است؛ اگر نبود كربلا، ما هم به همين وضع دچار مي شديم. اگر نبود نينوا، ما هم از اينها بدتر مي شديم! شما برويد هند قدرت اتمي است. چي شد كه الان جهان روي ايران دارد حساب مي كند؟ چي شد كه انقلاب به ثمر رسيد؟ چي شد كه در جنگ جهاني سوم همه كشورها ريختند عليه ايران، نتوانستند در طي اين هشت سال ايران را به زانو دربياورند. چي شد؟ چرا ايران به اين عظمت رسيده است؟ مايه شرف و عزت ايران چي شد؟ جز كربلا و حسين بن علي؟ جز قرآن و عترت؟ جز اين مكتب اهل بيت؟ اينها حق حيات به گردن ما دارند وگرنه خداي ناكرده ما هم راهي مي رفتيم كه هندوها مي رفتند. يا راهي مي رفتيم كه غربي ها مي رفتند. آنها با داشتن همه پيشرفت هاي علمي الان در اين سياهچال اند.
ما موظفيم دو تا كار بكنيم: يكي راه خودمان را تشخيص بدهيم، طي بكنيم. يكي هم راه ديگران را نبنديم. بگذاريم ديگران آن راه صحيح را طي كنند. اين كار با گفتن حل نمي شود. با نصيحت حل نمي شود. اين خون علي اصغر مي خواهد و خون علي اكبر مي خواهد و خون شهدا مي خواهد. اين شمشير مي خواهد و ...
وجود مبارك زين العابدين به يزيد ملعون مي گويد: حالا كه ما داريم مي رويم به طرف مدينه، آن سر مطهر را به ما نشان بده، ما لااقل يك بار زيارت بكنيم! گفت: ديگر به شما نمي دهم. اين آن مصيبت را مي خواهد. حرف اگر بنا شد اثر بكند؛ الان سخنرانان كم نيستند، كتابهاي مذهبي كم نيست. ولي شما مي بينيد بشر به كجا مي رود! الان هم كه سفينه ها دارند به آسمان ها سفر مي كنند ميليون ها نفر درباره گاو دارند تقديس مي كنند، اليوم!! در هند اينچنين است. مگر مي شود آنجا لااله الاالله گفت؟ خوب مردمي كه در مهم ترين شرائط رشد علمي كنوني گاو را تقديس مي كنند و مثل آب زمزم او را مقدس مي شمرند، الان كه عصر علم است؛ اگر نبود كربلا، ما هم به همين وضع دچار مي شديم. اگر نبود نينوا، ما هم از اينها بدتر مي شديم! شما برويد هند قدرت اتمي است. چي شد كه الان جهان روي ايران دارد حساب مي كند؟ چي شد كه انقلاب به ثمر رسيد؟ چي شد كه در جنگ جهاني سوم همه كشورها ريختند عليه ايران، نتوانستند در طي اين هشت سال ايران را به زانو دربياورند. چي شد؟ چرا ايران به اين عظمت رسيده است؟ مايه شرف و عزت ايران چي شد؟ جز كربلا و حسين بن علي؟ جز قرآن و عترت؟ جز اين مكتب اهل بيت؟ اينها حق حيات به گردن ما دارند وگرنه خداي ناكرده ما هم راهي مي رفتيم كه هندوها مي رفتند. يا راهي مي رفتيم كه غربي ها مي رفتند. آنها با داشتن همه پيشرفت هاي علمي الان در اين سياهچال اند.
رسالت حسيني
همين دو كاري كه انبياء مي كردند؛ يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه (آل عمران-164) همين دو كار در زيارت اربعين آمده. انبياء آمدند مردم را آگاه كنند و تربيت. بعضي ها جاهل اند، عالم نيستند. بعضي عالم اند، ولي عادل نيستند. انبياء آمدند ما را عالم عادل كنند. يعلمهم الكتاب و الحكمه يعني ما را به مسائل ديني مان آشنا كنند. و يزكيهم، يعني ما را وارسته كنند. وجود مبارك حسين بن علي هم خون داد تا مردم را از جهالت برهاند، عالم بكند. تا مردم را عادل بكند. هم راه خود را ببينند و طي كنند، هم راه كسي را نبندند. حالا روشن شد كه چرا امام عسكري(ع) فرمود: زيارت اربعين يكي از علائم پنج گانه تشييع مؤمنين است.
در چنين فضائي مي بينيم خود سيدالشهداء (ع) همين دو چيز را از خدا خواست. يكي معرفت، يكي رغبت به آخرت. در دعاها به خدا عرض مي كرد: خدايا! اللهم ارزقني في الآخره حتي اعرف من قلبي بالزهاده في الدنياء. اللهم ارزقني بصراً في الآخره (1). عرض مي كرد: خدايا! اين دو چيز را به من بده؛ من درباره آينده و درباره آخرت بصير باشم، آگاه باشم؛ يك. درباره آخرت راغب باشم، علاقه داشته باشم؛ دو. بعضي ها نمي دانند بعد از مرگ چه خبر است. بعضي ها مي دانند ولي آن گرايش را ندارند، آن كوشش را ندارند. عرض كرد: خدايا! هم به من معرفت بده كه من بفهمم آن عالم بعد از مرگ چه خبر است، هم به من رغبت بده كه با ميل به طرف فضيلت حركت كنم.شما مي بينيد روي جريان كربلا خيلي سرمايه گذاري شده! كار كوچكي نبود. تمام اين سرمايه ها در همين زيارت اربعين اشاره شده كه بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله.
آنگاه در چنين نظامي هم مردم به يكديگر علاقه مندند، براساس مهرباني حركت مي كنند؛ هم رابطه مردم و رهبري، رابطه محبت و دوستي است و هم همه ما مي دانيم كه اين دو نعمت، يعني نعمتي كه ماها نسبت به يكديگر داريم، نعمتي كه رهبران ما نسبت به ما دارند و ما نسبت به رهبران داريم كه اين نعمت، نعمت محبت است؛ اين نه ارزان به دست مي آيد، نه در دست كسي است. اين سرمايه مثل معدن نيست كه انسان كندوكاو كند، از دل خاك در بياورد. دل اينچنين نيست، مثل گل نيست! اين سرمايه ملي و ديني در آسمانها نيست كه كسي با سفينه هاي باسرنشين يا بي سرنشين از كرات ديگر به عنوان سوغات بياورد. اين فقط در دلهاست و دلها هم به دست هيچ كس نيست، فقط به دست خداست. و كشور را هم هدايت هاي دل اداره مي كند.
در چنين فضائي مي بينيم خود سيدالشهداء (ع) همين دو چيز را از خدا خواست. يكي معرفت، يكي رغبت به آخرت. در دعاها به خدا عرض مي كرد: خدايا! اللهم ارزقني في الآخره حتي اعرف من قلبي بالزهاده في الدنياء. اللهم ارزقني بصراً في الآخره (1). عرض مي كرد: خدايا! اين دو چيز را به من بده؛ من درباره آينده و درباره آخرت بصير باشم، آگاه باشم؛ يك. درباره آخرت راغب باشم، علاقه داشته باشم؛ دو. بعضي ها نمي دانند بعد از مرگ چه خبر است. بعضي ها مي دانند ولي آن گرايش را ندارند، آن كوشش را ندارند. عرض كرد: خدايا! هم به من معرفت بده كه من بفهمم آن عالم بعد از مرگ چه خبر است، هم به من رغبت بده كه با ميل به طرف فضيلت حركت كنم.شما مي بينيد روي جريان كربلا خيلي سرمايه گذاري شده! كار كوچكي نبود. تمام اين سرمايه ها در همين زيارت اربعين اشاره شده كه بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله.
آنگاه در چنين نظامي هم مردم به يكديگر علاقه مندند، براساس مهرباني حركت مي كنند؛ هم رابطه مردم و رهبري، رابطه محبت و دوستي است و هم همه ما مي دانيم كه اين دو نعمت، يعني نعمتي كه ماها نسبت به يكديگر داريم، نعمتي كه رهبران ما نسبت به ما دارند و ما نسبت به رهبران داريم كه اين نعمت، نعمت محبت است؛ اين نه ارزان به دست مي آيد، نه در دست كسي است. اين سرمايه مثل معدن نيست كه انسان كندوكاو كند، از دل خاك در بياورد. دل اينچنين نيست، مثل گل نيست! اين سرمايه ملي و ديني در آسمانها نيست كه كسي با سفينه هاي باسرنشين يا بي سرنشين از كرات ديگر به عنوان سوغات بياورد. اين فقط در دلهاست و دلها هم به دست هيچ كس نيست، فقط به دست خداست. و كشور را هم هدايت هاي دل اداره مي كند.
رمز بقاي نظام اسلامي
حالا كه روشن شد قلب فقط به دست خداست، و روشن شد مردم وقتي موفق اند كه با هم باشند و روشن شد كه وحدت ملي مهم ترين ذخيره اي است كه نه در زمين هست، نه در آسمان، فقط در دست خداست، حالا روشن مي شود كه چرا خليل خدا، ابراهيم پيغمبر(ع) به خدا عرض كرد: خدايا! دلهاي مردم را متوجه ذريه من بكن! فاجعل افئده من الناس تهوي اليهم (ابراهيم-37)
ما الآن در شرائطي هستيم كه دشمن بيكار ننشسته از هر طرف منتظر يك فرصت است. چه كار بكنيم همانطوري كه در انقلاب موفق شديم، در جنگ هشت ساله موفق شديم، در دوران سازندگي الحمدلله موفق بوديد و بوديم، چه كار كنيم اين توفيق همچنان بماند؟ اين راه اش چي است؟ بهترين راه اش را خليل خدا به ما آموخت. ببينيد ابراهيم خليل چه دعا كرد؛ ما از دعا، از عرض ادب به پيشگاه اهل بيت، از گراميداشت قرآن و عترت غفلت نكنيم! اينها سرمايه هاي اصلي مملكت است.
تا مردم ابراهيمي نينديشند و حسيني فكر نكنند، نظام اسلامي نمي ماند. و اين هم خريدني نيست. قابل خريد و فروش نيست. اين فقط با دعاست. لذا وجود مبارك خليل خدا از ذات اقدس اله به عنوان مسئلت و دعا، عرض كرد: خدايا! دلهاي عده اي از مردم را به طرف فرزندان من متوجه بكن! همه كه نيستند بالاخره در جهان...؛ آتش كه را بسوزد گر بولهب نباشد؟! بالاخره يك ابولهب هائي هستند. اما يك عده اي قابل هدايت و جذب اند. و اين با دعا حل مي شود.
سيدالشهداء(ع) فرمود: من قتيل اشك هايم!! آنكه دل را متوجه كربلا مي كند، نام مبارك ابي عبدالله و آشنا شدن به آن مصيبت و ريزش اشك است. حالا كه اربعين شد، زينب كبري به كربلا رسيده است، مي بينيد مشابه همان حرفي را از برادر مي طلبد كه خودش به برادر گفته است. الان كه به زيارت كربلا برمي گردد، شايد اينچنين بگويد: عرض كند: يا اباعبدالله! كاري با تو كردند كه من تو را نشناختم، اما آنقدر مصيبت بر من وارد شد كه اگر تو هم مرا ببيني، مرا نمي شناسي! من مي گفتم: آيا تو حسين مني؟ تو اگر الان مرا مي بيني، مي گوئي: آيا تو زينب مني؟...
ما الآن در شرائطي هستيم كه دشمن بيكار ننشسته از هر طرف منتظر يك فرصت است. چه كار بكنيم همانطوري كه در انقلاب موفق شديم، در جنگ هشت ساله موفق شديم، در دوران سازندگي الحمدلله موفق بوديد و بوديم، چه كار كنيم اين توفيق همچنان بماند؟ اين راه اش چي است؟ بهترين راه اش را خليل خدا به ما آموخت. ببينيد ابراهيم خليل چه دعا كرد؛ ما از دعا، از عرض ادب به پيشگاه اهل بيت، از گراميداشت قرآن و عترت غفلت نكنيم! اينها سرمايه هاي اصلي مملكت است.
تا مردم ابراهيمي نينديشند و حسيني فكر نكنند، نظام اسلامي نمي ماند. و اين هم خريدني نيست. قابل خريد و فروش نيست. اين فقط با دعاست. لذا وجود مبارك خليل خدا از ذات اقدس اله به عنوان مسئلت و دعا، عرض كرد: خدايا! دلهاي عده اي از مردم را به طرف فرزندان من متوجه بكن! همه كه نيستند بالاخره در جهان...؛ آتش كه را بسوزد گر بولهب نباشد؟! بالاخره يك ابولهب هائي هستند. اما يك عده اي قابل هدايت و جذب اند. و اين با دعا حل مي شود.
سيدالشهداء(ع) فرمود: من قتيل اشك هايم!! آنكه دل را متوجه كربلا مي كند، نام مبارك ابي عبدالله و آشنا شدن به آن مصيبت و ريزش اشك است. حالا كه اربعين شد، زينب كبري به كربلا رسيده است، مي بينيد مشابه همان حرفي را از برادر مي طلبد كه خودش به برادر گفته است. الان كه به زيارت كربلا برمي گردد، شايد اينچنين بگويد: عرض كند: يا اباعبدالله! كاري با تو كردند كه من تو را نشناختم، اما آنقدر مصيبت بر من وارد شد كه اگر تو هم مرا ببيني، مرا نمي شناسي! من مي گفتم: آيا تو حسين مني؟ تو اگر الان مرا مي بيني، مي گوئي: آيا تو زينب مني؟...
نويسنده:آيت الله جوادي آملي
پي نوشتها:
1- كشف الغمه/ جلد 2 صفحه 63
سخنراني اربعين سال 1375. آمل
منبع : روزنامه کیهان