عاشورا وقتى لب به سخن مى گشايد و محفل عاشقانه آن تعداد اندك را به تفسير مى نشيند، آنها را متصلان به حقيقت توصيف مى نمايد؛ زيرا مقدمه يافتن حقيقت، واقع بينى و حقيقت جويى است؛ تا واقع جو نباشى، حقيقتى را در نخواهى يافت. اگر امام آنها را با حقايق آشنا كرد، چون زمينه حقيقت جويى و واقع بينى را در آنها يافت.
«هر گاه انسان هاى واقع بين و حقيقت طلب - هر چند اندك باشند - به حد نصاب برسند، آن روز مى شود از حقايق سخن گفت».2
بسيارى افراد، بهشتيان روى زمينند؛ زيرا نه اهل لغوند و نه گناه. قرآن درباره ويژگى هاى بهشت مى فرمايد: «لا يسمعون فيها لغواً و لا تأثيما».3 انسان بهشت گونه نيز اهل لغو و گناه نيست و يك بهشت متحرك است؛ او ديگر قيدها را شكسته است.
حقيقت آدمى در كربلا براى عده اى اين گونه بود؛ زيرا در آن جا، مسيرهاى سلوك را يك شبه طى كردند و از تن، جان، مال و دنياى فانى گذشتند و دنيا را به سان يك طريق نگريستن، نگاه كردند؛ نه چشم انداز.
امام على عليه السلام درباره اين نوع نگاه به دنيا مى فرمايد: «هر گاه كسى «با دنيا» نگاه كند، بينايش مى كند؛ اما اگر كسى «به دنيا» نگاه كند، كورش مى سازد».4
حسين عليه السلام، معلم تمام انسان ها
امام حسين عليه السلام اين درس بزرگ را در قالب يك حماسه عظيم به انسان ها ياد داد. اگر بگوييم كربلا يك دانشگاه بزرگ است، شايد باز در حق كربلا و حماسه حسين عليه السلام، ظلم كرده باشيم؛ بلكه بايد بگوييم كه كربلا، دانشگاهى بزرگ براى همه اعصار بود و واقعيت انسان بودن انسان را در جنبه هاى مختلف ظلم ستيزى، آزادى طلبى و شكستن يوغ هاى غيرالهى و زمينى آموزش داد. اين حقيقت عظيم انسانى به حدى است كه در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظيم حج، پايه و اساس قدرت مسلمانان محسوب مى شود. «وينستون» از مستشرقان غربى مى نويسد:
«مادامى كه مسلمانان قرآنى داشته باشند كه تلاوت شود (فراموش نگردد) و كعبه اى كه مراسم آن با انسجام و همدلى صورت گيرد و حسينى كه ياد شود، هيچ كس قدرت تسلط و سيطره را بر آنان نخواهد داشت».6
فردى مثل مهاتما گاندى در منشور انقلابى خويش، بعد از اين كه با نظريه معروف «مبارزه منفى» خويش، استعمار انگليس را در هندوستان زمين گير كرد و اقتصاد آن گرگ پير را به مخاطره انداخت، اعلام كرد: «اى ملت هند! من هيچ گونه الگو و روشى از هيچ كس در دنيا براى شكست استعمار پير برنگزيدم؛ مگر از حسين شيعه»!.7
به طور كلى، تأثير قيام امام حسين عليه السلام بر جامعه اسلامى را مى توان از سه بعد مورد بررسى قرار داد:
1. بعد مصونيت؛ تعظيم و تكريم واقعه طف و جانبازى اباعبدالله و ياران وفادارش، مصونيت سياسى، فرهنگى و اجتماعى مسلمانان را تضمين كرد و همتاى تلاوت قرآن و مراسم حج تفسير شده است. (وينستون)؛ البته حديث ثقلين از حضرت محمد صلى الله عليه وآله، در اين خصوص گوياترين است؛ زيرا تمسك به كتاب خدا (قرآن) و توسل به عترت پيامبر كه امام حسين عليه السلام نيز از آن شجره طيبه است، مصونيت مسلمانان را از هر خطر به همراه دارد و شايد يكى از علل ذليل شدن بعضى ممالك اسلامى در قبال توطئه ها، كينه ها و فتنه ها، عدم رويكرد درست به قرآن و دورى از اهل بيت عليهم السلام و اكتفا به مراسم صورى حج بوده است.
2. بعد موجوديت و احساس حضور؛ ملتى كه پايگاه واقعى خود را طلب كند و در پى كسب جايگاه شايسته و بايسته خويش باشد، تمسك به آرمان اباعبدالله عليه السلام مشعل راه و پرچم مبارزه و اعلام موجوديت اوست (بولس سلامه).
3. بعد مشروعيت؛ گاهى نيز ايده گرفتن از انگيزه ظلم ستيزى و حق طلبى قيام مولا اباعبدالله عليه السلام، عامل مشروعيت بخشى به قيام ها و مبارزات حق طلبانه است؛ زيرا مولا اين راه را به ملل تحت سلطه نشان داد؛ چنان كه آزادى هند از چنگال استعمار انگلستان، مرهون قيام امام حسين عليه السلام دانسته شد (گاندى).
ظهور حقايق در كربلا
1. حقيقت همراه
از اين رو، بعضى حقيقت ها همراه حقيقت مطلب، همساز مى شوند كه به آنها حقيقت همراه مى گوييم؛
افرادى كه به محض رسيدن ندا، همراه منادى مى شوند، مانند همراهانى كه از مكه تا بزرگ ترين قربانگاه تاريخ، يعنى تا كربلاى حسين عليه السلام، همراه امام، مثل يك رود زلال جارى شدند. امام حسين عليه السلام، ياران خود را در شب عاشورا فرا خواند و فرمود: اگر در اين سرزمين بمانيد و نرويد، فردا پيش از غروب آفتاب، حتى يك نفر از شما زنده نخواهد ماند. حضرت حتى خبر قطعى شهادت آنان را صريحاً اعلام كرد؛ اما روحيه آنها نه تنها ضعيف نشد و به دل خود ترس راه ندادند، بلكه غرق شعف و شادى گشته، گفتند: عجب! فردا روز پايان فراق و آغاز اوج گرفتن و رسيدن به وصل است.
حبيب بن مظاهر گفت: اى كاش اين پرده شب بدرد و تمام شود؛ زيرا فاصله ما با معبود، يك شمشير است و اى كاش اين شمشير فرود آيد و ما را به عشق ازل متصل كند! امام به حبيب بن مظاهر فرمود: فردا كشته خواهى شد؛ اگر مايل هستى، برو! او پاسخ داد: بعد از كشته شدن شما، زنده ماندن ما نه قيمت دارد و نه سود و سپس گفت: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه وآله! اگر تو را رها كنيم و برويم، بايد روز قيامت، پاسخ هر بر هم زدن پلك چشم خود را در محضر خدا و رسول خدا بدهيم 9 و گويا ديگر عبادت ما عبادت نيست و نماز و روزه ما نماز و روزه نيست و... .
از حقايق همراه مى توان از حضرت زينب عليهاسلام، ام كلثوم، حضرت رباب، امام سجاد عليه السلام، فرزندان زينب، فرزندان اباعبدالله، حضرت اباالفضل و برادرانش، عبدالله، عثمان و جعفر و... نام برد كه سخنان هر كدام از آنها تا ابديت تاريخ و ظهور قائم آل محمد عجل الله حقيقتى است بر گونه اساطير و مشعلى است مستدام تا فراخناى تحليل ها.
2. حقيقت منتظر
اينان آغاز راه را مى شناختند و همراه را ارج مى نهادند و در پى اتصال بودند. نمونه آنها نافع بن هلال است. او از اشراف كوفه، قارى قرآن و راوى حديث بود؛ سردارى بزرگ كه در ركاب حضرت امام على عليه السلام، در جنگ هاى صفين، جمل و نهروان جانبازى ها كرد. امام عليه السلام شب عاشورا از خيمه بيرون آمد تا صحرا و تپه هاى اطراف را بررسى كند؛ نافع بن هلال هم از خيمه بيرون آمده بود و حضرت را همراهى مى كرد. سيد الشهداء عليه السلام از او سؤال كرد: چرا همراه من مى آيى؟ پاسخ داد: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه وآله! ديدم شما به طرف سپاه دشمن مى رويد؛ بر جان شما بيمناك شدم؛ از اين رو، آمدم. امام فرمود: اطراف اين صحرا را بررسى مى كردم و تا ببينم فردا دشمن از كجا حمله خواهد كرد.
سپس امام به او فرمود: در تاريكى شب، از اين مسير (راهى كه ميان دو كوه بود) برو و خودت را نجات بده!
نافع گفت: خود را بر قدم هاى حضرت افكندم و عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه وآله! مادرم در عزايم بگريد؛ اگر چنين كنم و تو را رها نمايم؛ پروردگار جهان بر من منت نهاد كه در جوار شما به شهادت برسم.10
3. حقيقت تشنه
4. حقيقت منتقم
5. حقيقت پيرو، عاشق و مريد
عشق آتشين به آن حقيقت ديرين، همه وجوه زندگى، حتى اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقيقت مى كند؛ به طورى كه آنان تشبه و تمثل به آن را جست وجو مى كنند؛ مانند بسيارى از مريدان اباعبدالله عليه السلام در زمان ائمه بعد و يا شيعيان معاصر و مخلص امام حسين عليه السلام كه هم در پيروى شاخص هستند و هم در عشق، پايدار و هم مريد جاودانى راه مولا به شمار مى روند.
6. حقيقت كور
نكته اى كه در خصوص كوفيان قابل ذكر است، اين كه آنان داراى فرهنگ ثابت و اراده پايدارى نبودند و از جهات منفى، يعنى عهدشكنى و بى وفايى شهره بودند. مردم اين شهر، در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتى داشته اند؛ گاهى موضع آنها در دفاع از اهل بيت عليهم السلام بوده، با شجاعت بى نظيرى، جانب اهل بيت عليهم السلام را تقويت كرده اند؛ چنان چه پايدارى آنها باعث شكست ناكثين در جنگ جمل گرديد؛ اما در جنگ صفين و يا در زمان امام حسن عليه السلام، در مقابل معاويه كوتاه آمدند و در قضيه كربلا كاملاً عهدشكنانه عمل كردند و جالب اين كه حضور آنان در كنار حقيقت منتقم، مثل مختار، نيز موضع ديگرى از آنها را به نمايش مى گذارد.13
حقيقت كور، گاهى به هدف مى زند و گاهى نيز پا بر كف خود مى گذارد و با انگشت خويش، ديدگان خود را از حدقه خارج مى كند. در واقعه كربلا، تابلويى بسيار شيوا و گويا از حقيقت كور معاصران سال 61 هجرى به نمايش گذاشته شد.
پى نوشت:
1. «و همانا آنان همچون حيواناتند، بلكه از آن پست تر»، (اعراف(7)، آيه 179).
2. آندره ژيد، برگردان مقاله از مجله لاستامپا، كار پژوهش تعزيه، دانشگاه تهران، دانشكده علوم تربيتى، 1372.
3. واقعه()، آيه 25.
4. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 82؛ سيد محمد باقر موسوى، نگاهى به محرم (عارفانه)، ص 22.
5. حسين خنيفر، متن ادبى محرم؛ اشاره به «... وقايع و حوادث راستين، كتاب هاى باز هستند» تا واقع بينان با ديده دل آنها را مشاهده كنند و نه فقط مطالعه كنند.
6. دكتر احمد وائلى، خطابه عاشورا (از متن نوار عربى استاد وائلى در سوريه).
7. احمد ناصرى، يادداشت هاى طف، بخش شعر عربى، نسخه تايپى، 1377.
8. (Uniqe)
9. رجال كشى، ص 74، به نقل از، حسينى قمى، مشعل هدايت، ص 43.
10. احمد ناصرى، مقاتل الحسينيه.
11. در خانه اگر كس است، يك حرف بس است.
12. the Hidden Power.
13. محمد منصور نژاد، حجت الله محمد شاهى، ردپاى عقل در كربلا، ص 56-55.
منبع : ماهنامه دیدار آشنا