امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
دلت را از آنچه كه تو را از حضرت او باز مى دارد، فارغ و آسوده كن و با چشم باطنت به تماشاى عظمت او برخيز و ايستادنت را در قيامت در برابر حضرتش به ياد آر: خداوند مى فرمايد: در آن روز هر شخصى جزاى اعمال نيك و بدى كه از پيش انجام داده خواهد ديد و همه به سوى مولاى واقعى خود باز مى گردند.
قلب و حالات آن از مسائل مهم الهى و انسانى است، درباره قلب آمده كه عرش رحمان، مركز انوار، آيينه صفات، كانون مهر، مركز عشق و خانه حق است و از طرف ديگر آمده، خانه شيطان، جايگاه ظلمت، كانون قساوت، بيت مرض و مركز فساد است و اين دو گونه بودن قلب بسته به وضع صاحب قلب دارد؛ اگر صاحب قلب تسليم هدايت و متواضع در برابر حق و اهل انصاف و وجدان باشد، داراى قلبى پاك و خاشع و سالم خواهد بود، ورنه دچار بيمارى دل و كفر و نفاق خواهد گشت.
نمازگزار قبل از اتصال به نماز بايد به مسئله قلب و حالات آن با توجه خاصى بنگرد و سعى و كوشش او بر اين باشد كه اين خانه را از ظلمت و تاريكى و از ضعف ايمان و عشق و از صفات ناپاك شيطانى برهاند و به گونه اى اين عضو مهم را وارد نماز كند كه بتواند تجلى گاه انوار و آيينه انعكاس صفات حضرت دوست گردد.
نمازگزار بايد بر اساس معرفت و توجه به قرآن مجيد و آثار اسلامى تمام محبت هايى كه كانونش قلب است و تمام نفرت هايى كه مركزش دل است، در سيطره امر و نهى حضرت الهى درآورد و در يك كلمه دل را از مشغوليت نسبت به غير حق آزاد كند و آن را از جانب افراط و تفريط در هر حالتى حفظ نمايد.
قلب، اگر در نماز حاضر نباشد، فكر و ذهن و روح و نفس و اراده و نيت هم در نماز حاضر نيستند و با چنين وضعى بايد گفت كه نمازگزار بازيگرى است كه در كمال بى حيايى در برابر حضرت حق قرار گرفته است.
تقواى قلب در نماز از امورى است كه بايد هم چون ركنى از اركان كه بدون آن نماز باطل است، به آن نگريست و تقواى قلب آن است كه قلب نمازگزار، بايد از تمام رذايل و در رأس آن ها ريا و تظاهر خالى و به حسنات كه در رأس آن ها اخلاص است، آراسته باشد.
با چنين قلب پاك و مطهرى، نماز ارزش واقعى خود را به دست آورده و صاحبش را به مقام قرب و خالى شدن از هوى و هوس و رها شدن از اسارت نفس و شيطان مى رساند؛ در چنين نقطه اى است كه حق به عبد مباهات كرده و عبد در تمام شؤون حيات به حضرت او متوجه است.
سلطان ملك فقرم و عشق است لشگرم |
ترك دو كون تاجم و كونين لشگرم |
|
هم غرق بحر نيستيم ساخت عشق وهم |
در حفظ فلك هستى و كونين لنگرم |
|
حق را ولى مطلق و دين را صراط حق |
گر غير حق بدانمش الحق كه كافرم |
|
فردا كه پرده دور شود از جمال قرب |
يا رب مدار دور زآل پيمبرم |
|
هر چه آن سزاى آل على نيست در جهان |
گر گنج عالم است مبادا ميسرم |
|
جز با هواى دوست اگر سر برم نشاط |
از خاك سر برآورم اى خاك بر سرم |
|
منبع : پایگاه عرفان