کسی که به زبان توبه کند و قلبا توبه نکند خود را مسخره کرده است .
امام به شخصى که به عنوان توبه جمله ى استغفر اللّه را به زبان جارى کرد ، فرمودند : مادر بر عزایت بگرید ، مى دانى توبه چیست ؟ توبه درجه ى علیّین است ، و آن اسمى است واقع بر شش معنا :
1 ـ پشیمانى بر آنچه که گذشت
2 ـ تصمیم جدى بر بازنگشتن به گناه
3 ـ ادا کردن حقوق مردم به مردم
4 ـ اداى واجبات ضایع شده
5 ـ آب کردن گوشتى که بر گناه به بدن روییده تا جایى که اثرى از آن گوشت بر استخوان نماند ، و گوشت تازه در حال عبادت بین پوست و استخوان بروید .
6 ـ چشاندن رنج طاعت به بدن ، چنانکه لذت معصیت به آن چشانده شد ،
پس از عبور از این شش مرحله بگو : استغفر اللّه.تائب باید به حقیقت توبه کند ، و عزمش براى ترک گناه جزم باشد ، و نیت بازگشت به گناه از صفحه ى دلش براى همیشه زدوده شود ، و به امید توبه ى دوباره و سه باره و صد باره وارد گناه نگردد ، که این امید بدون شک امیدى شیطانى و حالتى مسخره است ، امام هشتم (علیه السلام) در روایتى مى فرمایند :
مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَلَمْ یَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهْزَاَ بِنَفْسِهِ . .
کسى که به زبان استغفار کند ولى به قلب پشیمان نباشد ، خود را مسخره کرده !راستى خنده آور است و بسیار جاى تاسف است که انسان به امید دست یافتن به دوا ، خود را مریض کند ، و چه اندازه باعث خسارت است که آدمى به امید توبه مرتکب جرم و گناه و خطا و معصیت گردد ، و به خود تلقین نماید که همواره درِ توبه باز است ، بنابراین گناه مى کنم و سپس آراسته به توبه مى شوم !اگر توبه جدى باشد ، اگر توبه از روى حقیقت انجام بگیرد ، اگر توبه با شرایطى که دارد تحقق یابد ، بدون تردید روح تصفیه مى شود ، نفس به پاکى مى رسد ، دل صفا مى گیرد ، و زنگ گناه از همه ى اعضا و جوارح ، و باطن و ظاهر زدوده مى گردد .توبه نباید حرفه اى باشد ، چرا که گناه ظلمت است و توبه روشنایى ، و رفتو آمد زیاد میان تاریکى و روشنایى دیدگان جان را مختل مى سازد . اگر پس از توبه از یک گناه ، دوباره به گناه باز گردیم ، معلوم مى شود توبه نکرده ایم .نفس همانند تنوره ى جهنم است ، پر شدنى نیست ، از گناه خسته و سیر نمى شود ، حالت زیاده خواهى او کم نمى گردد ، و همین امور باعث در جا زدن انسان و واماندگیش از حرکت به سوى حق است ، درب این تنوره را باید با توبه بست ، و سرکشى این موجود عجیب را باید با توبه ى واقعى مهار کرد .توبه انقلاب حال و تحقق تحول در دل و جان است که با این تحول ، رابطه ى انسان با گناه و عوامل آن بسیار ضعیف ، و با حق و حقیقت و علل پاکى و نورانیت فوق العاده قوى مى گردد .توبه ابتداى حیاتى تازه است ، حیاتى عرشى و ملکوتى ، که در این حیات ، قلب تسلیم خدا ، نفس تسلیم به حسنات ، و درون و برون روى گردان از همه ى آلودگیهاست .توبه خاموش کردن چراغ هواى نفس ، و قرار گرفتن در هواى حق است .توبه خاتمه دادن به حکومت شیطان در درون ، و زمینه سازى حکومت حق در باطن است .
برگرفته از کتاب توبه آغوش رحمت