منابع :
کتاب : تفسير حكيم جلد یک
نوشته : استاد حسین انصاریان
دراين كه اسماء چيست و چه بوده و منطبق برچه حقايقى است ميان مفسران و سالكان راه معرفت، و اهل حقيقت مسائلى مطرح است كه به برخى از آنها اشاره ميشود:
برخى از نكته سنجان و آگاهان به معارف براين عقيدهاند كه مراد از اسماء الفاظ و كلمات نيستند، زيرا دانستن الفاظ و كلمات نمى تواند سبب برترى آدم بر فرشتگان باشد، چون فرشتگان و غيرفرشتگان هم قدرت يادگيرى همه كلمات و الفاظ را دارند، بلكه منظور از اسماء، مسميات و حقايقى است كه به دليل آيات بعد در غيب آسمانها و زمين اند، و در نظام خلقت و هستى كاربُرد محورى دارند و ضمير «هم» در آيه 31 در جمله عَرَضَهُمْ و هؤلاء در جمله أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ و چهار ضمير «هم» در آيه 33 بر اين كه مقصود از اسماء مسميات زنده و كامل و مؤثر در عرصه هستى است دلالت روشن دارد.
الميزان ميگويد: آنانى را كه خدا برفرشتگان عرضه داشت حقايق عالى و ناپيدائى هستند كه نزد خداوند قرار دارند، و خداوند هر اسمى را در اين جهان به بركت آنان ايجاد نمود و آنچه در زمين و آسمان هاست از پرتو نور آنان ميباشد «1».
اميرالمؤمنان (ع) در تعقيب نماز خود متوسل به دعائى بسيارمهم بودند كه بر واقعيات كشف شده برآدم و اين كه منطبق بر حقايق موجود در غيب آسمانها و زمين است دلالت دارد، حقايقى كه از ملائكه پنهان بود، و قدرت احاطه علمى برآن را نداشتند.
«واسالك باسمك الذى خلقت به عرشك الذى لايعلم ماهو الا انت واسالك يا الله باسمك الذى تضعضع به سكان سماواتك واستقر عرشك و اسالك باسمك الذى اقمت به عرشك وكرسيك فى الهواء واسالك باسمك الذى دعاك به حملة الاسم يا الله الذى لايعمله ملك مقرب ولاحامل عرشك و لاكرسيك الامن علمة ذلك:» «2»
از تو درخواست دارم به حقّ اسمت كه به وسيله آن عرش خود را كه كسى جز تو نمى داند ماهيت و حقيقتش چيست آفريدى، و اى خدا از تو درخواست دارم به حق اسمت كه به خاطر آن ساكنان آسمان هايت ترسان و هراسان اند، و تخت فرمان روائى است بر هستى مستقر است، و از تو درخواست دارم به حق اسمت كه به وسيله آن عرشت و تخت فرمان روائى ات را بدون تكيه برچيزى برپا داشتى، و از تو اى خدا درخواست دارم به حق اسمت كه تو را حاملان اسم، به وسيله آن ميخوانند اسمى كه نه آن را فرشته مقرب ميداند و نه حاملان عرشت و نه حاملان كرسى ات مگر كسى كه خودت آن اسم را به او تعليم دهى.
در ديگر دعاهائى كه از اهل بيت عصمت و طهارت نقل شده به اين معنا اشاره شده است:
«وبالاسم الذى خلقت به العرش، وبالاسم الذى خلقت به الكرسى، وبالاسم الذى خلقت به الارواح ...» «3»
و به حق اسمى كه به وسيله آن عرش را آفريدى، و به حق اسمى كه به وسيله آن كرسى را به وجود آوردى، به حق اسمى كه ارواح را خلق نمودى ...
با توجه به اينگونه دعاها و روايات بسيارمهمى كه مشابه اين دعاهاست ميتوان احتمال داد كه مراد از همه اسماء در اين آيه شريفه اسماء حسنى است كه فقط موجودى چون انسان ميتواند در محدوده سعه وجودياش مظهر و مطلع الفجر آن اسماء كه حقايق نوريه و ملكوتيه و مؤثر در ايجاد هستند باشد، و مظهر اتم و اكملش پيامبراسلام و امام معصوماند كه مسميات مظهرى و مُظهرى آن اسماء اند، چنان كه در روايات معتبر از آن بزرگواران نقل شده كه فرموده اند:
«نحن والله الاسماء الحسنى»
به خدا سوگند ما اسماء حسنى هستيم.
و بنا به پارهاى از روايات علاوه بر تعليم اصل اسماء حسنى به آدم، مظاهر آن اسماء را كه پيامبر و اهل بيتاند به تعليم كشفى به آدم تعليم داد چنان كه صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمة و نورالثقلين از حضرت صادق امام به حق ناطق نقل ميكند كه آن حضرت فرمود:
«ان الله تبارك وتعالى علم آدم (ع) اسماء حجج الله كلّها ثم عرضهم .. و هم ارواح ... على الملائكة ....» «4»
بى ترديد خداى تبارك و تعالى اسماء همه حجت هاى خود را به آدم درحالى كه به صورت ارواح بودند تعليم داد، سپس آنان را به فرشتگان ارائه داد ...
بسيارى از مفسران ميگويند: مراد از اسماء نام همه موجودات و روش صنايع، و آبادى زمين، و نام طعامها و دواجات، و راه استخراج معادن و كاشتن اشجار، و منافع آنها و هر آن چه كه به مصلحت دين و دنياى انسان است ميباشد. «5» ولى بايد گفت يادگيرى اين نامها و روشها كه ربطى هم به غيب آسمانها و زمين ندارد بر فرشتگان دشوار نبود، و امتيازى براى انسان كه دانستن اسماء به معناى اول مدخليت در خلافت او داشت به حساب نمى آيد، چون همه اين نامها كه در ارتباط با طبيعت عالم و ظاهر جهان هستى است و بيرون از غيب آسمانها و زمين است امورى اعتبارى است كه با وضع الفاظ براى اشياء و عناصر پديد آمده، و در بسيارى از آنها دست بشر در كار بوده است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الميزان، ج 1، ص 151.
(2)- كلام نور، ج 4، ص 213؛ آثار الصادقين، ج 19، ص 34.
(3)- صافى، ج 1، ص 113.
(4)- نورالثقلين، ج 1، ص 46، حديث 87.
(5)- منهج الصادقين، ج 1، ص 225.
منبع : پایگاه عرفان