منابع :
کتاب : تفسير حكيم جلد دو
نوشته : استاد حسین انصاریان
شيطان
ابليس به نظر ميرسد اسم خاص و شيطان اسم عام باشد، شيطان و شاطن در لغت به معناى خبيث، آلوده باطن، پست و سركش و متمرد و طاغى و ياغى و گمراهكننده آمده، بنابراين هر موجودى اعم از انسى يا جنى داراى اين اوصاف باشد نام شيطان بر او سزاوار است، و چون ابليس از فرمان خدا سربرتافت و به سركشى و تمرد برخاست، و در مقام ازلال آدم و حوا برآمده از او تعبير به شيطان شده است.
اگر كسى بگويد چرا خدا شيطان را آفريد، تا در مسير هدايت انسان كمين كند، و او را بفربيد، و از صراط مستقيم منحرف سازد، و راه بهشت آخرت را بر او مسدود سازد و مسير دوزخ را به رويش بگشايد و خلاصه ميان رب و عبد حجاب گردد!؟
در پاسخش بايد گفت: خداى مهربان كه جز خير موجودات و سعادت و خوشبختى بندگان را نمى خواهد سازنده منبع شرّ و شرارت و به وجود آورنده قاتل سعادت نيست، او ذات اوليه ابليس و هيچ جن و انسى را خبيث و متمرد و طاغى و شيطان نيافريده، بلكه همه موجودات حتى ابليس و همه شياطين از ابتدا به عنوان خير و به هدف عبادت حضرت رب العزّه آفريده شده اند، چنان كه در قرآن مجيد به اين معنا اشاره شده است:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ: «1»
و جن و انس را جز براى عبادت و بندگى (كه عامل رسيدن به همه كمالات و موجب سعادت ابدى است) نيافريدم
گروهى از جن و طايفهاى از انس با وجود مشعل هدايتى كه در راه آنان قرار داده شده، و همه زمينه هاى سعادت و خوشبختى براى آنان فراهم آمد، و حجت خدا در همه امور بر آنان تمام گشت، و راه هرگونه عذرى به روى آنان بسته شد به ميل و اختيار خود از ابتداى كار يا وسط كار از حق بريدند، و به راه انحراف و ضلالت رفتند، و لذات و شهوات و هوا و هوس را در همه امور حيات بر عبادت حق ترجيح دادند، و از قيامت و خوشبختى ابدى آن دست كشيده، به راه مادى گرى و لذت خواهى افتادند و در ميان آنان بعضى هم به گمراه كردن بندگان همت گماشتند و به فضاى شيطنت و فساد و افساد قدم نهادند.
ابليس و هر كه به فضاى شيطنت وارد شد از ابتدا شيطان نبود، بلكه با قبول انحراف، و با محكوم شدن در برابر هوا و هوس ها، و با آلوده شدن به رذايل اخلاقى و با سرپيچى از فرمان حق آلوده به شيطنت شد.
قرآن مجيد درباره ابليس كه از گروه جن بود و براى عبادت آفريده شد ولى به خاطر امتناع از اجراى فرمان حق و خوى استكبارى از جادّه بندگى درآمد و در مسير ضلالت و انحراف و اضلال ديگران قرار گرفت ميفرمايد:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ... «2»
و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از گروه جن بود، نهايتاً او از دايره فرمان پروردگارش و اجراى آن كه سجده بر آدم بود بيرون رفت.
از آيه شريفه دو مطلب مهم استفاده ميشود اول اين كه ابليس از جنس فرشتگان نبود، بلكه وجودى از طايفه جن بود، دوم اين كه پيش از آفرينش آدم به خاطر لياقتش در جمع فرشتگان قرار داشت و همراه آنان مشغول عبادت رب بود، ولى به دل خواه خودش و به اراده و اختيارش سر از فرمان حق برتافت و به راه گمراهى افتاد، و بر اثر حسدش نسبت به مقام آدم در مسير گمراه كردن انسانها و زايل نمودن كمالاتشان افتاد.
با توجه به اين حقايق قرآنيه و اين كه خداوند مهربان همه شياطين را دشمن آشكار انسان معرفى ميكند، و همه وسايل و ابزار هدايت را براى انسان مهيا ساخته بايد از اجابت دعوت شياطين روى برتافت و از دايره نفود آنان دور شد، و با تكيه بر عقل و وحى و نبوت و امامت و همه امكاناتى كه براى رسيدن به سعادت در اختيار انسان نهاده شده در مسير هدايت الهى و عبادت حضرت ربّ قدم برداشت و ذهن خود را از اين مسئله باطن كه چرا خدا شيطان را آفريد پاك كرد، زيرا خداى مهربان احدى از جن و انس را از ابتدا به عنوان شيطان نيافريده بلكه همه براى عبادت آفريده شدند نهايتاً گروهى از دو طايفه به اختيار خود شيطان شدند نه اين كه شيطان بودند.!
قرآن مجيد در حدود 88 بار لفظ شيطان و ده مرحله لفظ ابليس را به كار برده و در اين نود و هشت بار به صورت هاى گوناگون انسان را از مكر و حيله و فريب و خدعه آن بر حذر داشته است.
انسان انحراف و ضلالت و گمراهى و دوزخى شدن خود را نبايد به ابليس و شيطان نسبت دهد، و خود را در اين زمينهها معذور بدارد، بلكه بايد به اين معنا توجه كند كه گمراهى او و دوزخى شدنش معلول اجابت دعوت شياطين در كمال آزادى و اختيار است، و در حقيقت هر انسان گمراهى و هر مستحق دوزخى به اراده و اختيار خودش گمراهى و آتش را انتخاب كرده نه اين كه شيطان به اجبار و با سلب آزادى و اختيارش او را به گمراهى و دوزخ كشانيده است.
براى شياطين چنان كه قرآن ميفرمايد در اين زمينه هيچ گونه تسلطى بر انسان وجود ندارد، مگر اين كه انسان به اختيار خودش خود را در حيطه تسلط او قرار داده كه باز اين هم براى او در قيامت عذرى نخواهد بود.
ابليس و همه شياطين در قيامت به مريدان و مطيعانشان ميگويند:
وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي: «3»
و مرا برشما هيچ تسلّط و غلبهاى نبود فقط شما را به گناه و فسق و فجور و بى ايمانى دعوت كردم و شما هم بدون انديشه و دقت و با چشم پوشى از رسالت پيامبران و كتب آسمانى دعوتم را پذيرفتيد.
و نيز به اجابت كنندگان دعوتشان ميگويند:
وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ: «4»
و ما را بر شما هيچ تسلّط و غلبهاى نبود بلكه شما گروهى سركش و طغيان گر بوديد.
راه هاى نفوذ شيطان
از آيات قرآن و روايات اهل بيت و معارف حقه استفاده ميشود كه شيطان يعنى آن موجود خبيث و طاغى و گمراهكننده كه طايفه پرجمعيتى از آنان هم نوعان خود انسان هستند و در لباس بشرى بسر ميبرند و شب و روز به صورت هاى گوناگون و با چهره هاى فريبنده و زبانى چرب و نرم، و سخنانى جذاب و وعده هاى عجيب و غريب در كنار انسان هستند براى گمراه كردن هر كسى راهى متناسب با او بر ميگزينند، اهل مقام و جاه را با تزئين دورنمائى از رياست و حكومت، اهل دنيا را با فرزند و مال و ثروت، اهل دانش را با غرور و شهرت، اهل خدا را از طريق دين و عمل، و خلاصه هركسى را با وضعيت مناسب با خودش ميفريبد.
شيطان با نفوذ در نفس اماره تا زمانى كه نفس حالت اماره بودن را دارد و با نفوذ در خيالات و اوهام و ذهنيتهاى انسان، ميان آدمى و عقل و انديشه و دينش حجاب ميشود، سپس دام فريب را ميگستراند، آنگاه با تزئين اعمال زشت در نظر انسان زمينه ورود به هر معصيتى را فراهم ميكند، و ميكوشد كه دو حالت غفلت و نسيان آدمى براى فريبكاريهايش كمك بگيرد.
او فرعون و امثال وى را با حكومت و قارون و هم رديفانش را با ثروت، بلعمها را با علم و دانش، هوس داران و اهل شهوت را با چهره هاى زيبا و خيالات فاسد فريفت و آنان را تا جائى دور از حق و حقيقت نگاه داشت كه موفق به توبه نشدند و به هلاكت ابدى و شقاوت سرمدى دچار گشتند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الذاريات، آيه 56.
(2)- كهف، آيه 50.
(3)- ابراهيم، آيه 22.
(4)- صافات، آيه 30.
منبع : پایگاه عرفان