
علی(ع) تجلی عظمت الهی
- تاریخ انتشار: 16 مرداد 1385
- تعداد بازدید: 2826
شخصیت عظیم و گسترده امیر المومنین علی علیهالسلام وسیعتر و متنوعتر از این است که یک فرد بتواند در همه جوانب و نواحی آن وارد شود و توسن اندیشه را به جولان آورد. برای یک فرد، حد اکثری که میسر است این است که یک یا چند ناحیه معین و محدود را برای مطالعه و بررسی انتخاب کند و به همان قناعت ورزد.
یکی از جوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسانها است و به عبارت دیگر «جاذبه و دافعه» نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا مینماید.
شخصیت افراد از نظر عکسالعمل سازی در روحها و جانها یکسان نیست. به هر نسبت که شخصیت حقیرتر است کمتر خاطرها را به خود مشغول میدارد و در دلها هیجان و موج ایجاد میکند و هر چه عظیمتر و پرنیروتر است خاطره انگیزتر و عکسالعمل سازتر است، خواه عکسالعمل موافق یا مخالف
شخصیتهای خاطرهانگیز و عکسالعمل ساز، زیاد بر سر زبانها میافتند، موضوع مشاجرهها و مجادلهها قرار میگیرند، سوژه شعر و نقاشی و هنرهای دیگر واقع میشوند، قهرمان داستانها و نوشتهها میگردند. اینها همه، چیزهایی است که در مورد علی علیهالسلام به حد اعلی وجود دارد و او در این جهت بیرقیب و یا بسیار کم رقیب است. گویند محمدبنشهرآشوبمازندرانى ـ که از اکابر علمای امامیه در قرن هفتم است ـ هنگامی که کتاب معروف مناقب را تالیف میکرد، هزار کتاب به نام «مناقب» که همه درباره علی علیهالسلام نوشته شده بود در کتابخانه خویش داشت. این یک نمونه میرساند که شخصیت والای مولی در طول تاریخ چقدر خاطرها را مشغول میداشته است.
امتیاز اساسی علی علیهالسلام و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بودهاند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها و سرگرم کردن اندیشهها، به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام میبخشند.
فیلسوفانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلی و دکارت نیز قهرمان تسخیر اندیشهها و سرگرم کردن خاطرها هستند. رهبران انقلابهای اجتماعی مخصوصاً در دو قرن اخیر، علاوه بر این، نوعی تعصب در پیروان خود به وجود آوردند. مشایخ عرفان پیروان خویش را احیاناً آنچنان وارد مرحله «تسلیم» میکنند که اگر پیر مغان اشارت کند سجاده به می رنگین مینمایند. اما در هیچ کدام از آنها گرمی و حرارت توام با نرمی و لطافت و صفا و رقّتی که در پیروان علی علیهالسلام ، تاریخ نشان میدهد نمیبینیم. اگر صوفیه از دراویش لشکری جرّار و مجاهدانی کارآمد ساختند، با نام علی کردند نه به نام خودشان
حسن و زیبایی معنوی که محبت و خلوص ایجاد میکند از یک مقوله است و سیادت و منفعت و مصلحت زندگی که کالای رهبران اجتماعی و یا عقل و فلسفه که کالای فیلسوف است و یا اثبات سلطه و اقتدار که کالای عارف است، از مقولههای دیگر. معروف است که یکی از شاگردان بوعلیسینا به استاد میگفت اگر تو با این فهم و هوش خارقالعاده مدعی نبوت شوی،مردم به تو میگروند و بوعلی سکوت کرد. تا در سفری در فصل زمستان که با هم بودند، سحرگاه بوعلی از خواب بیدار شد و شاگرد را بیدار کرد و گفت: تشنهام، قدری آب بیاور. شاگرد تعلل کرد و شروع کرد به عذر تراشیدن. هر چه بو علی اصرار کرد، شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد بستر گرم را ترک کند. در همین وقت فریاد موذن از بالای ماذنه بلند شد که «الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله». بوعلی فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد.گفت: تو که مدعی بودی اگر من ادعای پیغمبری کنم مردم ایمان خواهند آورد، اکنون ببین فرمان حضوری من به تو که سالها شاگرد من بودهای و از درس من بهره بردهای آن قدر نفوذ ندارد که لحظهای بستر گرم را ترک کنی و آبی به من بدهی، اما این مرد موذن پس از چهار صد سال فرمان پیغمبر را اطاعت کرده، از بستر گرم خارج شده و رفته بر روی این بلندس و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهی میدهد. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
آری فیلسوفان شاگرد میسازند نه پیرو، رهبران اجتماعی پیروان متعصب میسازند نه انسانهای مهذّب، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم میسازند نه مومن مجاهد فعال.
در علی علیهالسلام ، هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او، هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
علی علیهالسلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصاً موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشهای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار. کمال جسم و کمال! 218 روح را توام داشت. شب، هنگام عبادت از ما سوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد. روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانهاش را میشنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید. هم مفتی بود و هم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده و بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیباییهایش.
علی علیهالسلام اسوه انسانیت تمام انسانها در زندگی خود به دنبال «اسوه و الگو» میباشند و سعی میکنند حرکات و گفتار خویش را همانند آن الگوها انجام دهند، خواه آن الگوها خوب باشند و یا بد، و خواه در کارهای مطلوب باشد و یا نا مطلوب.
دین اسلام نیز این قانون کلی انسانها و خواسته آنان را مورد تایید قرار داده و در هر زمانی الگو و یا الگوهایی تعیین کرده و مردم را به تبعیت از آنان سفارش نموده و تخلّف از این کار را موجب کیفر و عقاب دانسته است.
تمام انبیای الهی از اول خلقتبشر، هر کدام الگو و اسوه پاک و بدون نقص برای پیروان خود بودند و رسول خدا نیز طبق آیات زیادی از قرآن مجید به عنوان اسوه و الگو معرفی شده و اطاعت او، اطاعت پروردگار عالم معرفی گردیده است.(1)
پس از رحلت پیامبر عالیقدر، این مسئولیت عظیم به جانشین و وصی بر حقش «امیر المومنین على علیهالسلام» انتقال یافته و طبق دلایل زیاد و مدارک کافی که در این زمینه در بحثهای گذشته نقل کردیم، آن بزرگوار از هر جهت در جایگاه ارشادی و رهبری رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قرار گرفته و وظایف وی را انجام میدادند و پیروان آئین مقدس اسلام نیز موظفند این الگوی تمام نمای رسالت اسلامی پیامبر عزیز را با جان و دل پذیرفته و در تمام برنامههای شخصی و اجتماعی خویش از آن سرور پیروی نمایند؛ در این زمینه یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت مىگوید:
«فاما على علیهالسلام فانه عندنا بمنزله الرسول صلىاللهعلیهوآله فی تصویب قوله و الاحتجاج بفعله و وجوب طاعته...» (2)
حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام نزد ما همانند وجود مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است، از نظر «عصمت» در گفتار و تمسک به رفتار و اطاعت و پیروی واجب از دستوراتش...
ملاحظه میکنید که در این فراز جایگاه علی، همانند جایگاه پیامبر است، مانند او معصوم است و مردم در گفتار و رفتار موظفند او را الگوی خویش قرار داده و از امرش بدون چون و چرا پیروی نمایند، به همان نسبتی که از رسول خدا تبعیت میکردند.
در احادیثی از طریق شیعه و سنی، پروردگار عالم و رسول گرامی اسلام، «امیرالمومنین علی علیهالسلام » را به عنوان «الگو» با عبارات گوناگون معرفی نموده و از پیروان آئین مقدس اسلام و بندگان الهی میخواهند که از وی پیروی نمایند،که ذیلاً به چند مورد از آنها اشاره میگردد:
عن النّبی صلیاللهعلیهوآله قال: قالاللهتعالی: «ان علیا رایه الهدی و امام اولیائی و نور من اطاعنی و هو الکلمه التی الزمتها المتقین، من احبّه احبّنی و من ابغضه، ابغضنی فبشره بذلک فجاء علی فبشرته...» (3)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: پروردگار عالم فرمودند: همانا علی علیهالسلام پرچم و نشانه هدایت است، او پیشوای بندگان و دوستان من است «علی علیهالسلام» نور روشنگر پیروان الهی و همان کلمهای است که بر انسانهای متقی واجب کردهام، هر کس علی علیهالسلام را دوست دارد، مرا دوست داشته و دشمنان وی دشمنان من هستند ای پیامبر! این فضیلت را به علی علیهالسلام خبر ده و رسول اکرم نیز خبر داد.
این حدیث دارای محتوای بسیار والا و نشانگر فضیلت امیرالمومنین علیهالسلام است،که خداوند متعال الگو بودن و بینظیری علی علیهالسلام را میرساند و میفرماید:
الف: خط علی علیهالسلام و آئین و افکار وی، همان خط خدا و اسلام حقیقی است و نزدیکی بهآن حضرت و دوستداری وی، نزدیکی به خدا و دوستداری «الله» است و بر عکس، دوری از علی علیهالسلام دوری از خداست.
ب: در این حدیث«على علیهالسلام»پرچم هدایت و توحید معرفى گردیده،راهیان راه او افراد هدایتیافته و حقجو مىباشند
ج:خداوند «علی علیهالسلام» را در این فرازها «امام» و پیشوای اولیایش قلمداد نموده که اسوه بودند آن حضرت را در بردارد.
د: امیرالمومنین علی علیهالسلام در این جملات «نور» مسلمانان مطیع و متعهد بیان گردیده و در واقع اوست که انسانهای بیدار را از جهل و ضلالت و تاریکیهای مختلف نجات میدهد. . .
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : «یا علی انت امام امتی و خلیفتی علیها بعدی و انت قائد المومنین الی الجنه . . . » (4)
رسول خدا خطاب به امیر المومنین علیهالسلام فرمودند: یا علی! تو امام و پیشوای امت من هستی و جانشین و خلیفه منی در میان آنان و تو مومنین را به بهشتبرین رهبری و راهنمایی میکنی. . .
در این حدیثشریف، پیامبر عظیمالشان با عبارات «امام، خلیفه، قائد» الگو بودن آن حضرت را مورد تایید قرار داده است.
قال النبی صلیاللهعلیهوآله : «من سره ان یحیی حیاتی و یموت میتتی فلیتمسک بولاء علیبنابیطالب» (5)
پیامبــر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: هر کس دوست دارد مثل من زندگی کند و مثل من بمیرد،تمسک کند به ولایت علیبنابیطالب علیه السلام
قابل توجه است که حرکت در مسیر ولایت علی علیهالسلام نتیجهاش زندگی جاودانه و عارفانه است همانند زندگی رسولخدا، بنابراین بمقتضای این حدیثشریف، اسوه بودن آن حضرت مثل اسوه بودن استادش، پیامبر بزرگ اسلام است.
و در حدیث دیگری هست که تمام راهها جز راه علی علیهالسلام و تمام رهبریها جز رهبری علی علیهالسلام باطل است و کلیه فرقهها به جز پیروان امیرالمومنین علیهالسلام همگی در انحراف میباشند وفقط و فقط اسوه بودن علی علیهالسلام و اولاد پاک و معصوم آن حضرت مورد تایید خداوند است. (6)
لقب «امیـرالمومنین علیهالسلام» از سـوی خـدا فقط به علی علیهالسلام موهبت گردیـده لقب «امیــرالمومنین علیهالسلام» همچــون خلافت حضـرت علی علیهالسلام مورد تجاوز یغماگران قرار گرفت و هر امیر و خلیفه غاصب پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خود را «امیرالمومنین علیهالسلام » خواند، حتی خلفای «بنیامیه» و «بنیعباس» نیز در آن طمع کرده و خود را با آن لقب انحصاری مولای متقیان ملقب ساختند.
شکی نیست که این تاج افتخار «امیرالمومنین علیهالسلام» از طرف پروردگار عالم در زمان خود پیامبر اسلام به حضرت علی علیهالسلام اعطا شده است و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز مامور گردیده علی علیهالسلام را با آن لقب ملقّب ساخته و بارها به همان صورت حضرتش را بخواند و در جریان «غدیر خم» و سایر موارد با همین عنوان و لقب، علی علیهالسلام را مورد خطاب قرار داده و ولایت و جانشینی آن حضرت را تبریک گفتهاند، اینک احادیثی را در این مورد تقدیم خوانندگان عزیز مینمایم:
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : اوحی الی ربی ما اوحی ثم قال: «یا محمد! اقرء علی علی بن ابیطالب علیهالسلام «امیرالمومنین» فما سمیت به احدا قبله و لا اسمی بهذا احدا بعده» (7)
رسول خدا میفرماید: پروردگار عالم برای من «وحی» کرد و در آن مرا مامور ساخت که: علی علیهالسلام را با لقب «امیرالمومنین» بخوانم و فرمود: تا به حال کسی را با این لقب نخواندهام و به کسی نیز آن را نخواهم داد.
این حدیث بطور صریح لقب «امیرالمومنین» را از افتخارات خاص حضرت «علی» بر میشمارد.
عن ابیعبد الله علیهالسلام قال: لما نزلت ولایه علیبنابیطالب و کان من قول رسول الله صلیاللهعلیهوآله : سلموا علی علی بامره المومنین . . . فقالا: امن الله او من رسوله یا رسول الله فقال رسول الله صلیاللهعلیهوآله من الله و من رسوله. . . (8) امام صادق علیهالسلام میفرمایند: چون دستور ولایت و جانشینی علی علیهالسلام از جانب خدا نازل شد، پیامبر خدا در کلامش فرمود: به علی علیهالسلام با عنوان «امیرالمومنین» سلام دهید، همه اطاعت کردند در این میان «ابو بکر و عمر» که حضور داشتند، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آنان را نیز مامور کرد که به علی علیهالسلام با همین عنوان تبریک گفته و سلام دهند.
ابو بکر و عمر گفتند: هم فرمان خداوند است و هم فرمان من. . .
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : «. . . یا ام سلمه! هذا علی امیرالمومنین و سید المسلمین، وصیی و وعاء علمی و بابی الذی اوتی منه، اخی فی الدنیا و الاخره. . . » (9)
ابن عباس» میگوید: در حالی که رسول خدا با همسرش «ام سلمه» نشسته بود، علی علیهالسلام وارد شده و پیامبر خدا فرمودند:
ای ام سلمه! این علی بن ابیطالب است، گوشت و خون او، از گوشت و خون من است، او نسبت به من همچون هارون است به موسی جز این که بعد از من پیامبری نخواهد آمد، ای ام سلمه! این علی «امیرالمومنین»است، او سرور مسلمانان و وصی من و جانشین علم من است او دری است که از طریق آن به سوی من میآیند او در دنیا و آخرت برادر من است.
در این حدیث که از طریق اهل سنت نیز آمده است، مضامین بسیار فراوانی نهفته است: علی علیهالسلام بترتیب «عدل و نفس» پیامبر و سپس «امیرالمومنین» و «سرور مسلمانان» و «جانشین پیامبر» معرفی گردیده و آنگاه ولایت علی تنها «مسیر رسالت نبوی» عنوان گردیده است.
قال رسول الله لانس: یا انس اول من یدخل علیک من هذا الباب «امیرالمومنین» و سید المسلمین و قائد الغرّالمحجّلین و خاتم الوصیین. . . اذ جاء علی صلواتاللهعلیهوآله فقال صلیاللهعلیهوآله: من هذا یا انس؟ فقلت: علی. . . (10)
انسبنمالکگوید: روزی پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله خطاب به من فرمودند: ای انس! نخستین شخصی که از این در وارد میگردد «امیرالمومنین» است، او پیشوای مسلمانان و رهبر و بزرگ بزرگان و پایان دهنده اوصیاء است، ناگاه علی علیهالسلام از در وارد شد، پیامبر خدا فرمودند: یا انس! او کیست؟ جواب دادم: علی علیهالسلام است، پیامبر از جایش بلند شده و دست در گردن آن حضرت نموده و با احترام بینظیر با مولای متقیان برخورد کرد.
این احادیث نمونه، میرساند که لقب «امیرالمومنین» یک تاج افتخاری انحصاری بر سر مبارک علی بن ابیطالب از سوی پروردگار عالم است و هیچ کس حق ندارد خود را «امیرالمومنین» بنامد و رسول خدا در زمان حیات خویش علی علیهالسلام را با آن لقب خطاب میکرد و در جریان «غدیر خم» همه مسلمانان از جمله «شیخین» مامور گردیدند علی علیهالسلام را با این عنوان مخاطب قرار داده و به وی ولایتش را تبریک گویند.
مرحوم «علامه امینی» رضواناللهعلیه از شصت منبع اهل سنت این واقعه را نقل نموده که «ابو بکر و عمر» به امیرالمومنین در روز «غدیر خم» روز ولایت علی به خیمه آن سرور وارد گشته و به او تبریک گفتهاند. (11)
اعتراف رقبا و دشمنان علی علیهالسلام بر الگو بودن آن حضرت مولای متقیان امیرمومنان علی علیهالسلام از نظر کمالات انسانی و سجایای اخلاقی و امتیازات و مناقب خاصی که دارد، در جهان آفرینش جز رسولخدا صلیاللهعلیهوآله نظیری ندارد و حتی بر تمام پیامبران و سفیران آسمانی و تفوق داشته، فضایل و مناقب آن بزرگوار آنچنان گسترده و جامع است،که علاوه بر دوستانش، دشمنان ولایت نیز نمیتوانند عظمت و الگویی آن سرور را انکار کنند و در ایام حساس با داشتن بغض و کینه، زبان به مدیحه سرایی گشوده و در فضایل اخلاقی و شخصیت بیهمتای او سخن گفتهاند.
مگر «معاویه» و دارودستهاش هشتاد سال تمام بر ضد آن حضرت قیام نکردند؟ مگر آنان در منابر رسمی و نمازجمعهها بر سبّ و ناسزاگویى مولا بسیج نشدند؟ مگر پولها و دراهم و دنانیر «بنیامیه» برای نابودکردن فضایل و مناقب امیرالمومنین مصرف نمیگشت؟
ولی با تمام تلاش و بسیج دولتی و مزدورکردن مبلّغین خودفروش. . . سرانجام نتوانستند بر مراد خویش نایل آیند، بلکه گاهو بیگاه خود نیز مجبور میشدند لب به فضائل آن حضرت بگشایند، زیرا حقیقت سرانجام پیروز است. . .
پایگاه استاد حسین انصاریان