زندگى مردم بىفكر زندگى شيطانى است. شيطان كيست؟ مركز خدعه، آزار، زجر و .... همه وجود اين مخلوق خدعه و حيله است و اين قدر خوش خط و خال است كه انسان نمىفهمد چه موجود خطرناكى است. تازه پس از سى سال، عدهاى مىفهمند كه چه كلاهى سرشان رفته است.
حكايت روباه و گرگ
نقل كردهاند كه روزى روباهى به گرگى رسيد كه دنبهاى به دندان داشت. گرگ بينوا پس از سه چهار روز گرسنگى كشيدن تازه توانسته بود اين غذا را به دست آورد كه روباه به او گفت: جناب گرگ، خدا روزى دهنده است؛ خداوند لطف دارد؛ ببين چه گوسفندهايى به اين منطقه فرستاده تا تو را غرق نعمت كند و ...! خلاصه، آن قدر از گرگ تعريف كرد كه او را فريب داد. در نهايت هم از او پرسيد: اين چيست كه به دست آوردهاى؟ گرگ دهانش را باز كرد و گفت: دنبه! بازكردن دهان همان و افتادن دنبه از دهان گرگ و فرار كردن روباه همان. پس از آن، هر كس به روباه مىرسيد و مىگفت: در دهانت چه دارى؟ او دندانش را محكم روى دنبه مىفشرد و مىگفت: «چربى»!
اين انسانها از اين دسته حيوانات هستند. يعنى اول ديگران را مغرور مىكنند و بعد كلاه سرشان مىگذارند؛ از مردم تعريف مىكنند و بعد آنها را زمين مىزنند و همه چيزشان را مىگيرند، آن هم به گونهاى كه خودشان احساس نكنند.
اين كار انسان شيطان صفت است؛ مثلًا، كسى كه ماشينش فروش نمىرود، آن را پيش دلال مىبرد و او با كلك آن را مىفروشد. اين خيلى بد است كه وقتى مردم خودشان نمىتوانند سر كسى كلاه بگذارند، مىگويند پيش فلانى برويم تا او برايمان بفروشد! هر چند عدهاى كلاه گذاشتن به سر مردم را زرنگى و كاسبى و اهل معامله بودن مىدانند.
منبع : پایگاه عرفان