تواريخ نوشتهاند كه خواهر عمر سعد زن مختار ثقفى بود. وقتى مختار به قدرت رسيد و شروع به كشتن قاتلان أبىعبداللّه كرد، عمر سعد نامهاى به اين مضمون به او نوشت كه تو مرا مىشناسى، خواهرم را هم مىشناسى، پدر و مادرم را نيز مىشناسى، اينها كه تو دست به خونشان بردهاى، در كربلا چه جنايتها كه نكردند و هر كارى با آنان بكنى استحقاقش را دارند، ولى مىدانى كه من بى تقصيرم!
با اينكه تمام تقصيرها بر گردن او بود، مىگفت تقصيرى ندارم. اينها آن قدر جَسور و بىحيا بودند! ميان زندانىها مثلى معروف است كه مىگويند: «اينجا همه بيگناهاند». شرط اول خلافكار بودن بىحيايى و پررويى است، لذا اگر پروندههاى مربوط به قتل و غارت و جنايت را ببينيد، همگى در پاسخ سوالهايى از اين دست: شما اتوبوس را آتش زديد؟ شما ده نفر را كشتيد؟ شما در فلان ساختمان بمب گذاشتيد؟ شما چاقو كشيديد؟ و ...، گفتهاند: ما بيگناهيم و كارى نكردهايم و اصلًا از جريان بىخبريم!
منبع : پایگاه عرفان