در تمدن مادى غرب، انسانيّت به فراموشى سپرده شده است، نظامهاى موجود جهان، از سرمايهدارى گرفته تا كمونيستى نيز، در اين جرم بزرگ شريكند (زيرا گفتيم اينها همه شاگردان يك مدرسه و برادران هم رأى، از يك پدرند) كه قيمت انسان را شكسته و انسانيّت را بىقدر كردهاند، در حالى كه ارزش همه چيز، آرى همه چيز، به وضع سرسامآورى رو به فزونى مىرود، انسان اين گل سر سبد آفرينش، به صورت موجودى بىارزش درآمده است، كه در مقام مقايسه از هر چيز، بىقيمتتر و سبك وزنتر است!!
اين همان عاملى است كه نه تنها رشد و ترقى انسان را متوقف مىسازد؛ بلكه او را تهديد به سقوط و نيستى مىنمايد، در حالى كه روز به روز بر حجم مصنوعات توليدى جديد، افزوده شده و جهان به سوى اكتشافات جديدى پيش مىرود. تنها موجب پديد آمدن اين وضع، آن است كه در اساس تشكيلات تمدن جديد، فطرت انسان و نيازمندىهاى واقعى وى مراعات نشده و اين تمدن بدون توجه به اين واقعيت بنا نهاده شده است.
موشكهاى قارهپيما و قمرهاى مصنوعى، نبايد ما را سرگرم خود كرده و از دره هولناكى كه انسان و انسانيت با آن روبرو است غافل نمايد.
انسان، عزيزترين موجود اين جهان است، اوست كه هسته مركزى اين عالم و حاكم بر آن مىباشد و اوست كه شاهكار خلقت و صاحب عقل، كه مهمترين ملاك كرامت و برترى او مىباشد، و بايد مقياس ترقى و تنزل او قرار گيرد، و پيشرفتگى يا عقب ماندگى او را نشان دهد، و اين سعادت و خوشبختى اوست كه بايد ميزان سازش يا عدم سازش تمدنى كه در آن زيست مىكند با طبيعت او باشد.
جلوههاى كاذب و سراب گونه اين تمدن مادى، نبايد چشم ما را خيره كند و تيره روزى و بدبختى بشريت را در سايه نامبارك آن، از نظر ما دور بدارد.
منبع : پایگاه عرفان