ابن سينا با نظام العلماء كه شخص حسود و بىتربيتى بود برخوردى داشت. اين فرد با آنكه باسواد بود و موقعيت علمى خوبى هم در جامعه آن روز داشت، تحمّل ابن سينا را نداشت. در حالى كه انسان خوب انسانى است كه هر وجود شايستهاى را تحمّل كند و بدها را هم به جهت راهنمايى آنها به خوبى تحمّل نمايد. اما او از قدرت علمى خود استفاده كرد و به كُفر ابن سينا حكم داد.
تحمّل نداشتن مرض خطرناكى است، به ويژه اگر اين مرض به جان غير متخصصان بيفتد. ابن سينا در جواب نظام العلماء يك رباعى نوشت. ابن سينا، كه مانند خواجه نصير طوسى از حكماى شيعه و بزرگترين فيلسوف مشاء كره زمين بود، نوشت:
كفر چو منى گزاف و آسان نبود محكمتر از ايمان من ايمان نبود.
يعنى به اين راحتى حكم به كفر من دادى؟ حال آنكه هيچ درى از كفر به روى من باز نيست.
در دهر چو من يكى و آن هم كافر پس در همه دهر يك مسلمان نبود.
اگر من با اين مقام علمى كافر شده باشم، پس در همه عالم يك مسلمان هم وجود ندارد.
اگر شيعه با اين قرآن و روايات و فرهنگ، به بهشت نرود، يك نفر هم بهشت رفتنى نيست. اين جاست كه انسان به اميدى عالى دست پيدا مىكند و مىفهمد كه خدا به او چه عنايتى كرده است. به اين معنا كه او را در چنين خطى قرار داده است. اين جاست كه ارزش اين فرهنگ و آراسته شدن به آن معلوم مىشود.
منبع : پایگاه عرفان