پيامبر اسلام، صلىاللهعليهوآله، مىفرمايد: همان طوركه در سر دو چشم قراردادهاند، در قلب هم دو چشم براى يافتن حقايق گذاشتهاند. ما چشم قلب خويش را با نيتها و كارها و كسب مالهاى نامشروع و حرام كور مىكنيم و اگر با اين كورى از دنيا برويم، در قيامت هم با همين كورى محشور مىشويم:
«وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا».
و كسى كه در اين دنيا كوردل باشد، در آخرت هم كوردل و گمراه است.
اين نتيجه كورباطنى است كه علت آن تماس نداشتن با خدا و پيامبر و ائمه، عليهمالسلام، است. اگر چشمهاى انسان سالمى را ببندند و پنجاه روز بعد باز كنند، در ابتدا يا كور است يا كم مىبيند. به همين قياس، وقتى دو چشم دل بسته باشد، خود به خود ضعيف مىشود تا به كورى برسد و اگر اين بيمارى در موقع مقتضى درمان نشود، صاحب آن با همين كورى از دنيا مىرود:
«وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى».
انسانى كه باطنش كور باشد، بهشت و رحمت خدا و جوار اولياى خدا را نمىبيند. در نتيجه، در قيامت از مشاهده بهشت و نعمتهاى الهى و اولياى خدا محروم مىشود. حال، معلوم مىشود كه كورى باطن در قيامت چه بلايى به سر انسان مىآورد:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمىقالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً».
و هر كس از هدايت من [كه سبب ياد نمودن از من در همه امور است] روى گرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قيامت او را نابينا محشور مىكنيم. او مىگويد: پروردگارا، براى چه مرا نابينا محشور كردى در حالى كه [در دنيا] بينا بودم؟
كورباطنان در صحراى محشر به خداوند عرضه مىدارند كه ما وقتى از مادر متولد شديم بينا بوديم، پس چرا در اينجا نابينا هستيم؟ و خداوند پاسخ مىدهد:
«قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى».
[خدا] مىگويد: همانگونه كه آيات ما براى تو آمد و آنها را فراموش كردى، امروز فراموش مىشوى.
اين همه پيامبر و كتاب آسمانى و امام فرستاده شدند تا شما به راه راست هدايت شويد، اما همه را پشت سر انداختيد و آنها را فراموش كرديد. براى همين، امروز نيز شما به فراموشى سپرده مىشويد. اين نص صريح قرآن است.
قيامت روزى است كه على، عليهالسلام، از مهابت آن خواب نداشت و انبياى الهى از آن واهمه داشتند. در احكام اسلامى آمده است كه اگر كسى مرد و پول فراوانى از او به جا ماند و وصيتى هم نداشت و شخصى با ارائه مدرك به وارث او گفت كه بند كفن او متعلق به من است و آن را مىخواهم و وارث هم نتوانست رضايت او را جلب كند، بايد قبر را بشكافند و آن را باز كنند و به صاحبش باز گردانند. حال، قياس كنيد كه در قيامت اوضاع آدمى بر چه صورتى است. روزى كه به فرموده قرآن:
«فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ».
پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمىدهد.
«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى».
و هيچ سنگين بارى، بار [گناه] ديگرى را برنمىدارد.
در قيامت، هيچ كس بار ديگرى را ولو به اندازه پر كاهى- بر دوش نمىگيرد و از اعمال نيك خود به ديگرى نمىبخشد. از اين رو، در روايتى آمده است كه وقتى موسى بن عمران، عليهالسلام، وارد صحراى قيامت مىشود، دغدغه دارد از اينكه نكند مادرش از او ثواب يك روز عمل صالحش را بخواهد. زيرا اهل محشر بسيار به خود مشغول هستند. در قرآن در وصف آن روز و حالات آدميان نسبت به هم چنين آمده است:
«فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ* يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ* لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ* وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ* ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ* وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ* تَرْهَقُها قَتَرَةٌ* أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ».
پس زمانى كه آن بانگ هولناك و مهيب در رسد، روزى كه آدمى فرار مىكند از برادرش و از مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش، در آن روز هركسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىكند [تا جايى كه نمىگذارد به چيز ديگرى بپردازد]. در آن روز، چهرههايى درخشان و نورانى است؛ خندان و خوشحال. و در آن روز چهرههايى است كه بر آنان غبار نشسته و سياهى آنان را فرا گرفته است؛ آنان همان كافران بدكارند.
يكى ديگر از تفاوتهاى انسانهاى بصير و اعمى در قيامت در آيه بالا آمده است. گروه اول چهرههايى نورانى دارند و گروه دوم چهرههايى سياه و غبارآلوده. خداوند در تبيين تفاوت اين دو گروه مىفرمايد:
«وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ* وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ* وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ* وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ».
نابينا و بينا [كافر و مؤمن] يكسان نيستند، و نه تاريكىها و نه روشنايى، و نه سايه و نه باد گرم سوزان، و زندگان و مردگان هم يكسان نيستند. بىترديد، خدا [دعوت حق را] به هر كس بخواهد مىشنواند و تو نمىتوانى [دعوت حق را] به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى.
انسان تنها در پناه قرآن مجيد و انبياى خدا و ائمه طاهرين اهل بصيرت شده و بينايى قلبى براى او حاصل خواهد شد و اين بينايى است كه براى او و دنيا و آخرتش فوق العاده سودمند است. يكى از واقعيتهايى كه قرآن مجيد پس از معرفى خود به آن مىپردازد اين است كه:
«قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ».
بىترديد، براى شما از سوى پروردگارتان دلايلى روشن آمده است.
اين آيه نشان مىدهد كه بينايى براى مردم بدون قرآن و وحى و نبوت و امامت حاصل نخواهد شد و بدون آن توان درك حقايق را نخواهند يافت. به همين دليل است كه مىفرمايد:
«قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ».
يعنى آيات قرآن مايههاى بيدارى براى مردم هستند. زيرا اگر مردم تا روز قيامت هم به فكر خود فشار بياورند، نمىتوانند چيزى از حقيقت توحيد، اسماء و صفات الهى، اراده پروردگار، و احوال قيامت و برزخ درك كنند. اصولًا، كسانى كه با معارف الهى سر و كار ندارند افرادى پوچ و سرگردان هستند و زندگى آنان، به فرموده قرآن، از زندگى چارپايان نيز بدتر و پستتر است. از اين رو، ميان كسانى كه در ارتباط با آيات قرآن هستند و از بصائر قرآن استفاده مىكنند با كسانى كه پوچ ماندهاند، در همه شئون باطنى و ظاهرى، تفاوت و اختلاف وجود دارد.
منبع : پایگاه عرفان