ريشه لغوي واژه احرام از حِرْم يا حُرْم است که به معناي محروم نمودن يا امتناع از برنامه هايي است که به جهت مصالحي بر انسان حرام شده .
و در اصطلاح فقهي به معناي مُحرم شدن با دو پارچه سپيد و گفتن لبيک . . . همراه با نيت پاک و خالص است . از آنجا که مُحرم به دستور شارع مقدس بيست و چند چيز را برخود حرام مي کند و از افتادن در هر يک از محرمات احرام ، امتناع ميورزد و از آن بيست و چند برنامه پرهيز مي نمايد . بايد گفت بين مفهوم لغوي و اصطلاحي احرام ، رابطه مستقيم برقرار است و مناسبت نزديک وجود دارد .
و از آن جهت که عبد بايد عمل حج را همراه با يک سلسله رياضت هاي شرعي و پاره اي از محروميت ها نسبت به امور مباح و آزاد انجام دهد ، تا اين برنامه الهي به صورتي که خواسته اند انجام گيرد و اين رياضتها و ممنوعيت ها مقدمه اي براي تحقّق يک سلسله واقعيات ، تا آخر عمر گردد . احرام تا پايان عمل ، چه در عمره و چه در حج ، مدخل و پيش در آمد قرارگرفته ، و به عبارت ديگر در ورود به ساختمان معنوي مناسک ، و کانال قرارگرفتن در اعمال حج ، و روزنه اي باز به سوي رحمت خاصه حضرت حق است ، که بي احرام ، حج صورت نمي گيرد و بدون قرارگرفتن در عرصه رياضت ها و ممنوعيت ها ، نفس سرکش از سرکشي نمي افتد و عبادت با کارگرداني طاغوت نفس ، عبادت نخواهد بود . احرام براي درهم کوبيدن قدرت طاغوت دروني و بستن دست و پاي شيطان باطني است ، که ابتدا بايد به عرصه گاه پاکي از وسوسه ها وشيطنت ها و حيله گري ها و رهايي از هواي نفس وارد شد سپس به انجام مناسک برخاست ، که سگ نفس جز با احرام حقيقي ، از هاري علاج نمي شود ، و خر مرده دنيا و جيفه بدبوي ماديت را رها نمي کند .
مُحرم در لغت به معناي سليم النفس ، داراي روح سلامت ، آشتي کننده و در حمايت و پناه آمده است .
آري محرم در اعمال حج ، نفس را با امتناع از محرّمات ، از سرکشي به وادي سلامت و مسالمت با حق مي آورد و با حضرت حق ، با توبه از گناهان گذشته ، آشتي مي کند و در حمايت و پناه حضرت ربّ العزّت قرار مي گيرد . در عبادات ديگر ؛ مانند نماز و روزه ، بويي از احرام استشمام مي شود ، ولي به اندازه احرام در حج ، وسعت و گستردگي و اثر و تأثير ندارد . ولي از اين معنا نبايد غافل بود که تمام عبادات براي تحقق روح تربيت و پاکي و تقوا و تأمين خير دنيا و آخرت بر انسان واجب شده و حج اين عمل عبادي ـ سياسي در اين زمينه تأثير بيشتري بر انسان مي گذارد ؛ چرا که عبادات ديگر از جهت فردي قوي تر است و اعمال حج از جنبه اجتماعي و عمومي اش بيشتر و سنگين تر . و به خاطر جهت اجتماعيش اثر فوق العاده تري در زائر ، که تماشاگر بسياري از حقايق است ، مي گذارد . هيچ يک از عبادات همانند حج آن مناظر زيبا و شگفت انگيز را براي تماشا ندارد ، که ديدن حوادث زيباي اجتماعي ، و اعمال دسته جمعي در يک صف و با يک هدف از نظر اثر قابل مقايسه با اعمال واجب فردي نيست . مُحرم از لباس ظلم ، اگر در ظلم بوده ، و لباس فخر و کبر و غضب و درندگي ، اگر در آنها بوده ، بدر مي آيد و به پوشيدن لباس توبه ، کرامت ، خضوع ، خشوع ، ذکر ، توجه ، و لباس مراقبت و طاعت موفق مي شود . در اين لباس از منيّت و خوديت آزاد شده و به طاعت و بندگي و ورود به حريم قرب مفتخر مي گردد .
منبع : برگرفته از کتاب در بارگاه نور استاد حسین انصاریان