چگونه زندگى مىكنند؟ مىخواهم آيهاى را ذكر كنم كه اگر با عينك واقع بينى اين آيات را نگاه كنيم، زندگى به كام ما تلخ مىشود:
«النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا»
آتشى كه نه مانند آتش دنياست و نه آتش آخرت. آتشى است بين آتش دنيا و آتش آخرتى. نهايت آتش دنيايى كه در كورههاى فولاد است، از صد مترى درش را باز مىكنند، اصلًا كسى طاقت ندارد جلو برود. حال آتش برزخى كه نه دنيايى است و نه آخرتى، بلكه آتشى بين دنيا و آخرت.
ما چقدر آتش دنيا را طاقت داريم كه تحمل كنيم؟ طاقت داريم كه آتش كبريت را بر سر انگشت خود بگيريم؟ هيچ كدام طاقت نداريم. رستم و اسفنديار هم طاقت ندارند. گوشت و پوست با آتش چه مىكند. ما در تابستان، از ساعت هشت صبح، كولر و پنكه روشن مىكنيم، به خاطر اين كه حرارت آفتابى كه از صد و پنجاه ميليون كيلومتر به زمين مىتابد، آن هم در خانه و زير سايه، نه حرارت آفتاب بيرون، باز طاقت نداريم.
آن وقت آتش افروخته از غضب پروردگار كه نه به دنيا مىماند و نه به آخرت، آتشى است بين دنيا و آخرت است.
«يُعْرَضُونَ عَلَيْها»
اينها را به برزخ مىآورند و در برابر هجوم اين آتش قرار مىدهند. برزخى كه تمام وسايل نجات را از آنها قطع كردهاند و راه فرار ندارند.
يكى از وسايل نجات، فرار است. مىگويند آتش دارد مىآيد، فرار مىكنيم. اما آنجا نه راه دويدنى است، نه راه گريزى، نه پناهگاهى، نه فريادرسى. تنگنا هست و آتش افروخته از غضب خدا.
«يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا»
هم در شب برزخ، هم در روز آن، آتش آنها را مىسوزاند، باز در آتش آرزو مىكنند كه قيامت برپا نشود؛ چون مىفهمند كه اين آتش برزخ نسبت به آتش قيامت براى آنها مانند گلستان و بهار است. مىفهمند كه اگر قيامت برپا شود و دچار عذاب جهنّم شوند، چقدر دردناك است. اين كيفيت مرگ و برزخ بدان است.
منبع : پایگاه عرفان