نویسنده: مهدی اكبرنژاد
الف) حتمی بودن ظهور
تأكید بر حتمی بودن ظهور موعود اسلام، مضمون بسیاری از حدیثهای اسلامی است كه به صورتهای گوناگون بیان شده؛ گاهی چنین آمده اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نماند چنین موعودی خواهد رسید (1) و گاهی با تأكید زیادی گفته شده كه هرگز روزگاران به پایان نخواهد رسید مگر این كه مهدی موعود (علیه السلام) ظهور كند. (2)
ترمذی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می كند:
لا تَذهبُ الدنیا حتّی یَملكَ العربَ رجلٌ من أهل بیتی یواطی اسمُه اسمی (3)؛
دنیا به پایان نخواهد آمد تا آنكه مردی از اهل بیت من كه همنام من نیز هست، بر عرب حاكم شود.
خود ترمذی همین مضمون را در حدیث بعدی نیز آورده است. (4) ابنابیشیبه (5)، ابیداوود (6)، احمد حنبل (7)، ابنماجه (8) و طبرانی (9) همین مضمون را در كتابهای حدیثیشان با عبارات گوناگون منعكس كردهاند.
این مفهوم را می توان در منابع گوناگون شیعه یافت كه ما به یادكرد چند منبع بسنده می كنیم؛ مانند اصول كافی كلینی (10)، غیبت طوسی (11) و دلائل إلامامه طبری (12).
آنچه از مجموع این حدیثها برمی آید آن است كه امید داشتن به آیندهی روشن، كه با ظهور یكی از فرزندان رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) تحقق خواهد یافت، از ضرورتهای اسلامی است.
ب) محل ظهور
دربارهی نقطهی آغازین ظهور امام مهدی (علیه السلام) و پیوستن یاران خاص به او و نیز بیعت مردم با آن حضرت، حدیثهای زیادی ذكر شده و نقطهی اشتراك همهی این روایتهای اسلامی در این است كه امام مهدی (علیه السلام) ظهورش را از مكه آغاز خواهد كرد (13) و تا حد زیادی نیز، اتفاق نظر وجود دارد و از كنار كعبه این حركت بزرگ آغاز خواهد شد. از رسول گرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمود:
فَیأتیه عصاب العراقِ، و أبدالُ الشامِ فیُبایِعونه بینَ الركنِ و المقامِ... (14)؛
دستههایی از عراق و بزرگانی از شام به سوی مهدی میآیند و با او میان ركن و مقام بیعت می كنند... .
و نیز علیبنابراهیم قمی از امام باقر (علیه السلام) چنین روایت كرده است:
گویا من به قائم مینگرم كه تكیه به حجرالاسود زده و حق را بیان می دارد... .(15)
مقدّسی شافعی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت كرده است:
...یُبایعُ له النّاسُ بینَ الركن و المقامِ (16)؛
با مهدی بین ركن و مقام بیعت می شود.
توجه به این مطلب لازم مینماید كه شیوهی تبیینی كه در حدیثهای اسلامی برای مكان ظهور شده، هرچند در اصل موضوع با هم به گونهای اتفاق نظر دارند، در چگونگی بیان، متفاوتند؛ برای نمونه، شماری از حدیثها، آغاز قیام را میان ركن و مقام دانسته (17) و شماری دیگر از آنها، تكیهی بر حجرالاسود به هنگام ظهور را گفتهاند و آغاز قیام را از همانجا معرفی كردهاند. (18) برخی دیگر، محل بیعت با وی را میان زمزم و مقام دانستهاند (19) و برخی محل ظهور را میان حجرالاسود و درِ كعبه ذكر كردهاند (20) و در دیگر جای اشارهای به مقام ابراهیم شده (21) و برخی تنها به مسجدالحرام اشاره كردهاند (22) و در شماری دیگر تنها به بیان ظهور از مكه بسنده كردهاند. (23)
همانگونه كه اشاره شد این قبیل اختلافات مختصر، تا حدی طبیعی است و به ظاهر تمام اینها گویای این واقعیتند كه ظهور حضرت از مكه و در مسجدالحرام و از كنار كعبه آغاز خواهد شد. لازم به توضیح است كه بیشتر حدیثهای اهل سنت ظهور را از میان ركن و مقام گفتهاند.
ج)ظاهر شدن امام مهدی (علیه السلام) در مدینه پیش از ظهور
آنچه بیان شد، دربارهی آغاز رسمی ظهور آن حضرت بود، ولی از برخی روایتهای اسلامی چنین برمی آید كه پیش از این مرحله، آن حضرت در مدینه به شكل غیررسمی ظاهر خواهد شد و آنگاه به مكه آمده و در آنجا به صورت رسمی اعلام ظهور میكند. در برخی از كتابهای معتبر اهل سنت چنین آمده است:
... مردی از اهل مدینه به مكه میآید و مردمانی از اهل مكه گرد وی جمع میآیند... و آنگاه میان ركن و مقام با وی بیعت می كنند... .(24)
نعمانی از امام باقر (علیه السلام) این چنین روایت میكند:
سفیانی لشكری را به سوی مدینه گسیل میدارد، و مهدی از آنجا به مكه هجرت میكند... و در مكه هنگامی كه بر بیت الله الحرام تكیه زده... بانگ برآورد كهای مردم! ما از خداوند، پیروزی و ظفر را می طلبیم... و در این هنگام، یاران 313 نفری وی نزد او جمع می شوند... (25).
از اینگونه روایتها به دست میآید كه پیش از آغاز رسمی قیام، امام (علیه السلام) در مدینه خواهد بود، و حتی گروهی، وی را با نام مهدی میشناسند و آنگاه با توجه به پیدایش فتنهی سفیانی، از مدینه به مكه تشریف میبرد و ظهور خود را از آنجا به صورت رسمی اعلام میدارد.
د)نزول فرشتگان برای یاری امام مهدی (علیه السلام)
به یقین امدادهای الهی در موفقیت و پیشبُردِ برنامههای امام مهدی (علیه السلام) تأثیر به سزایی دارند و با وجود اینها، به سرعت مشكلاتِ پیش روی آن حضرت یكی پس از دیگری از میان خواهند رفت و موانعی كه بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) قرار خواهند گرفت، یارای مقاومت در برابر ایشان را نخواهند داشت.
یكی از این امدادهای غیبی كه در حدیثهای اسلامی منعكس شده، نزول فرشتگان است، كه هزاران فرشته به یاری و مدد امام (علیه السلام) خواهند آمد و این وظیفهی خطیر را عهدهدار خواهند بود، و هرچند دربارهی تعداد آنها نقلهای زیادی آمده است، از برآیند آنها این واقعیت روشن میشود كه فرشتگان الهی امام (علیه السلام) را كمك میكنند.
ابونعیم از علیبنابیطالب (علیه السلام) نقل میكند:
یَخرُجُ المهدیُّ، یَمدُّه اللهُ بثلاثهٍ آلافٍ من الملائكةِ... (26)؛
مهدی خروج خواهد كرد، و خداوند به وسیلهی سه هزار فرشته وی را یاری میكند... .
صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند:
كأنّی أَنظرُ إلی القائِم (علیه السلام) علی ظهرِ النجفِ... فإذا نَشَرَ رایةَ رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) اِنحطَّ إلیه ثلاثة عشر ألف مَلَكاً، و ثلاثة عشر مَلَكاً كلّهم یَنتَظِر القائمَ (علیه السلام) ... (27)؛
گو این كه قائم را در پشت نجف می بینم... كه به وقت افراشتن پرچم رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) 13013 فرشته فرود میآیند و همه به انتظار مهدی (علیه السلام) هستند.
یاران امام مهدی (علیه السلام) از مناطق مختلف
یاران امام (علیه السلام) از صنف و نژاد خاصی نیستند، بلكه از گروهها و نژادهای گوناگون و از سر تا سر جهان هستند. مردمی كه به یاری امام میشتابند، « من أقالیم الأرض» و « من أقصی البلادند» از عجم، از عرب، از شام، از مصر و بالأخره از جاهای مختلف میباشند.
آنگونه كه از روایات اسلامی به دست میآید غالب مناطق جغرافیایی، یارانی را در میان یاران حضرت دارند.
پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
أیّها الناس!... ولّاكم خیر أمّة محمد (صل الله علیه و آله و سلم)، فألحقوا به بمكّة؛ فإنّه المهدیّ... فیخرج الأبدال من الشام و أشباهم، و یخرج إلیه و النجباء من مصر، و عصائب أهل الشرق و أشباههم حتّی یأتوا مكة، فیبایع له بین الركن و المقام... (28)؛
[بعد از اعلام برخی از حوادث آینده]...ای مردم! بهترین از امت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) بر شما حكمرانی كرده، پس در مكه به وی ملحق شوید كه او مهدی است... كه بزرگان شام و مانند آنها و نجیبان مصر و گروههایی از مشرق زمین و مانند آنان به سوی مهدی آیند تا به مكه رسیده و با وی در میان ركن و مقام بیعت كنند... .
امّ سلمه همسر بزرگوار پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) از قول آن حضرت نقل میكند:
...فیبایعونه بین الركن و المقام... فإذا رأی الناس ذلك، أتاه أبدال الشام، و عصائب أهل العراق فیبایعونه... (29)؛
... با مهدی میان ركن و مقام بیعت میكنند... هنگامی كه مردم این را دیدند بزرگان شام و گروههایی از مردم عراق با آن حضرت بیعت میكنند... .
این مضمون در منابع حدیثی شیعه هم دیده میشود.
از امام باقر (علیه السلام) خطاب به گروهی از مردم كوفه نقل شده كه فرمود:
أنصارنا غیركم ما یقوم مع قائمنا من اهل الكوفة إلّا خمسون رجلاً، و ما من بلدة إلّا و معه منهم طائفة إلّا اهل البصرة؛ فإنّه لا یخرج معه منهم إنسان (30)؛
یاران ما از غیر شما (مردم كوفه) هستند، تنها پنجاه نفر از شما به یاری قائم ما میآیند و هیچ شهری وجود نخواهد داشت مگر این كه تعدادی از مردمان آنجا از یاران امام خواهند بود جز مردم بصره كه هیچ یك از آنان به یاری امام نمیآیند.
در حدیثی دیگر چنین آمده كه یاران امام از اطراف و اكناف زمین برخواهند خواست و همانند تكههای ابر بهاری كه به سرعت به همدیگر میپیوندند، جمع خواهند شد و به یاری امام خواهند شتافت. (31)
امدادهای الهی
هرچند در روایات بسیاری، جنگهای پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به نیروهای رزمی نسبت داده دشه است كه از سراسر جهان به یاری حضرت میشتابند، پیروز شدن بر تمام جهان، با توجه به پیشرفت علم و صنایع نظامی پیش از ظهور حضرت، كاری دشوار و محال است. و این چنین پیروزی با این شرایط جهانی جز با امداد و كمكهای ویژهی الهی، امكانپذیر نیست.
در روایات اسلامی این امدادهای الهی به شكلهای گوناگونی گفته شده است؛ گاهی تنها نصرت خداوند یادآوری شده، گاهی آمدن فرشتگان به یاری آن حضرت ذكر شده، دیگر جا از به خدمت آمدن باد و ابر برای حضرت سخن گفته شده و بالأخره از برخی كارهای خارقالعاده كه به وسیلهی یاران آن حضرت به وقوع میپیوندد، نام برده شده است.
إنّ رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) ذكر بلاءً یلقاه أهل بیته حتّی یبعث الله رایة من الشرق سوداء. من نصرها نصره الله، و من خذلها خذله الله حتّی یأتوا رجلاً اسمه كاسمی، فیولّیه أمرهم، فیؤیّده الله و ینصره (32)؛
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) بلا و سختییی كه اهل بیت ایشان با آن روبهرو خواهند شد را یادآور شد كه این محنت تا زمانی ادامه دارد كه پرچم سیاه از مشرق ظاهر شود كه هركس به یاری آن بشتابد، خداوند وی را یاری كند و هركس آن را خوار كند، خداوند او را خوار نماید تا كه به شخصی بپیوندند كه همنام من است و بر آنان حاكم خواهد شد و خداوند او را یاری خواهد كرد.
و نیز از امیرالمؤمنین نقل شده كه فرمود:
المهدیّ... یخرج برایة النبی (صل الله علیه و آله و سلم)... یمدّه الله بثلاثة آلاف من الملائكة، یضربون وجوه من خالفهم و أدبارَهُم... (33)؛
حضرت مهدی (علیه السلام) با پرچم پیامبر ظهور خواهد كرد و خداوند وی را با سه هزار فرشته یاری میرساند. آنان با چهره و پشت دشمنان میكوبند.
علی (علیه السلام) از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) نقل میكند:
... فنودیت یا محمّد هولاء أوصیائی و أحبّائی... و لأطهّرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی... و لأسخّرنّ له الریاح، و لأذلّلنّ له السحاب... و لأنصرنّه بجندی، و لأمدّنّه بملائكتی... (34)؛
به من خطاب آمد كه ای محمد! اینان (دوازده امام) اوصیا و دوستان منند... و زمین را به وسیلهی آخرین آنها از دشمنانم پاك خواهم كرد... و باد را در تسخیر وی قرار خواهم داد و ابر را رام او میكنم... و با لشكریانم او را مدد میرسانم و به وسیلهی ملائكهام او را كمك میكنم... .
از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده كه فرمود:
... و یبعث (القائم) جُنداً إلی القسطنطنیّة، فإذا بلغوا الخلیج كتبوا علی أقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء... (35)؛
... امام مهدی (علیه السلام) لشكری را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد، وقتی به دریا میرسند مطالبی را بر پاهایشان مینویسند و بر آب راه میروند... .
از مجموع این حدیثها به خوبی كمكها و نصرتهای ویژهی خداوند به امام مهدی (علیه السلام) و لشكریان آن حضرت روشن میشود و به وسیلهی این امدادهاست كه حضرت بر همهی سردمداران كفر و شرك چیره شده و ممالك آنان را به تصرف خود درمیآورد.
تعداد یاران
یاران خاص امام مهدی (علیه السلام) سنگهای زیرین انقلاب جهانیاند؛ همانگونه كه پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) با همراهی مهاجران و انصار، رسالت شكوهمندش را به انجام رساند و علی (علیه السلام) با مجاهدت افسران رشیدش، حماسههای بزرگ آفرید، فریادرس موعود نیز، با همكاری مردان نمونه و خودساخته عدالت را به جهان باز خواهد آورد.
عدد این یاران برجسته در روایات اسلامی به تعداد یاران پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر (313نفر) ذكر شده است و این مضمون به صورت مستفیض در حدیثهای شیعه و سنی منعكس شده است.
از امّ سلمه نقل شده كه گوید: پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود:
یُبایَع لرجل بین الركن و المقام عدّه أهل بدر، فیأتیه عصائب أهل العراق و أبدال أهل الشام... (36)؛
میان ركن و مقام با مردی بیعت میشود، تعداد بیعتكنندگان به تعداد حاضران جنگ بدر است و آنگاه گروههایی از عراق و برجستگان شام پیش وی میآیند... .
در این حدیث تعداد یاران امام در ابتدای ظهور به تعداد جنگجویان بدر شمرده شده كه روشن است تعداد آنها 313 نفر بوده است.
شمار دیگری از حدیثهای اهل سنت با همین عبارت یاران امام را ذكر كردهاند. (37)
در برخی از روایتهای نقل شده بر عدد 313 تكیه شده است.
از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چنین نقل شده است:
... فیجمع الله عزّوجلّ أصحابه علی عدد أصحاب بدر، و علی عدد أصحاب طالوت، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً.... (38)؛
خداوند یاران امام را به تعداد یاران بدر و یاران طالوت كه 313 نفر بودهاند جمع خواهد كرد... .
دقیقاً در روایاتی كه در منابع حدیثی شیعه آمده بر همین تعداد تأكید شده و گاه هم تعداد ذكر شده و هم اشاره به همسانی آنها با تعداد جنگجویان بدر شده است.
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده كه فرمود:
إنّ القائم یهبط ... فی عدّة أهل بدر ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً حتّی یسند ظهره إلی الحجر الأسود... (39)؛
قائم (علیه السلام) فرود میآید در میان یارانی به عدد یاران جنگ بدر كه 313 نفر بودند تا كه بر حجرالاسود تكیه زند.
در حدیثی دیگر از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:
أصحاب القائم ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً... (40)؛
یاران قائم 313 نفرند... .
حدیثی دیگر محل گرد آمدن این تعداد را مسجد مكه معرفی كرده است:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
سیأتی فی مسجدكم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً-یعنی مسجد مكّة... (41)؛
در مسجد شما (مكه) 313 نفر خواهند آمد (و گرد هم جمع خواهند شد)... .
البته در تعدادی دیگر از روایات، شمار یاران امام را تا ده هزار نفر و گاه (42) تا پانزده هزار هم ذكر كردهاند (43)، ولی این نشانِ تعارض میان این روایات با روایتهایی كه تعدد این یاران را 313 میداند نیست، بلكه این نوع از حدیثها نشان دهندهی سیر تشكیل یاران حضرت میباشند. 313 نفر نخستین گروندگان هستند كه در انتظار ظهور موعود بودهاند كه با گرد آمدن این گروه، دعوت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، ده یا پانزده هزار نفر كه ستونهای اصلی نیروهای انقلاب را تشكیل میدهند به سرعت به امام میپیوندند. با اجتماع آنان، پاكسازی حجاز آغاز میشود و در ادامهی نهضت، تودههای انبوه از سراسر جهان، به حضرت میپیوندند.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
... و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً، فیبایعون، و یقیم بمكّة حتّی یتمّ أصحابه عشرة آلآف نفس ثمّ یسیر منها المدینة (44)؛
313 نفر یاران با او بیعت میكنند او تا هنگام كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده سپس رهسپار مدینه میگردد.
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ شخصی كه گمان میبرد، یاران مهدی شمار اندكی هستند و حضرت، تنها با نیروی آنان به اصلاح جهان خواهد كوشید، فرمود: خروج مهدی به فراهم شدن امكانات بستگی دارد:
عن أبیبصیر قال: سأل رجل من أهل الكوفة أباعبدالله (علیه السلام): كم یخرج مع القائم (علیه السلام)، فإنّهم یقولون: إنّه یخرج معه مثل عدد أهل بدر ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً؟ قال: و ما یخرج إلّا فی أولی القوّة، و ما یكون أولو القوّة أقلّ من عشرین آلاف (45)؛
مردی از كوفیان از امام صادق (علیه السلام) پرسید: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم میگویند: به مانند اهل بدر، 313 نفر بیش نیستند.
فرمود: جز به همراهی افراد قدرتمند قیام نكند، آنان هم، كمتر از بیستهزار نفر نباشند.
و آنچه از برخی روایات برمیآید این كه این گروه اندك (313 نفر) فرماندهان و وزیران امام باشند كه در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و كارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیك فرستاده میشوند:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
كأنّی أنظر إلی القائم علی منبر الكوفة و حوله أصحابه ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدّة أهل بدر، و هم أصحاب الألویة، و هم حكّام الله فی أرضه... (46)؛
گویا مینگرم به قائم بر فراز منبر كوفه، یاران 313 نفرهی او پیرامونش حلقه زدهاند، آنان پرچمداران لشكرها و كارگزاران خداوند در زمین هستند.
قدرتمندی یاران امام (علیه السلام)
یاران حضرت مردانی جنگآور و دلیرند، دلهایی چون پولاد دارند و از انبوه دشمن، هراسی به دل راه نمیدهند. ایمان به هدف، همهی وجودشان را تسخیر كرده، ارادهی جنگیدن، سرشار از شجاعتی بیهمانند، آنان را به رزمگاه میكشاند، دل مردن دارند و عشق به شهادت، از كوه بلند پایهتر و هیبتشان سینهی ستمكاران را دربرگرفته است.
محمد بن حنفیه میگوید: علی (علیه السلام) در پاسخ شخصی كه دربارهی امام مهدی (علیه السلام) از آن حضرت پرسیده بود، فرمود:
... فیجمع الله تعالی له قوماً قزعاً كقزع السحاب، یؤلّف الله بین قلوبهم، فلایستوحشون إلی أحد، و لا یفرحون بأحدٍ دخل فیهم... (47)؛
خداوند متعال گروهی را برای وی جمع خواهد كرد به مانند جمع شدن پارههای ابر، قلبهای آنان را به هم پیوند زده و از هیچ كس هراس به دل ندارند و از افزوده شدن افرادی به جمعشان خوشحال نمیشوند... .
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
كأنّی أنظر إلیهم مصعدین من نجف الكوفة ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً كأنَّ قلوبهم زبر الحدید... یسیر الرعب أمامه شهراً و خلفه شهرا (48)؛
گویا، آنان را مینگرم، سیصد و اندی مرد در بلندای كوفه ایستادهاند، دلهایی چون پولاد دارند. و از مقابل و پشت سر وی، ترس بر دلهای دشمنان وی سایه میافكند.
از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است:
إذا قام القائم أذهب الله عن كلّ مؤمن العاهة، و ردّ إلیه قوّته (49)؛
هنگامی كه قائم قیام كند خداوند بیماری را از مؤمنان دور میكند و توان و قدرت را به آنان برمیگرداند.
و نیز از آن حضرت نقل شده است:
إذا قام قائمنا أذهب الله عزّوجلّ من شیعتنا العاهة، و جعل قلوبهم كزبر الحدید، و جعل قوّة الرجل منهم قوّة اربعین رجلاً (50)؛
هرگاه كه قائم ما قیام كند، خداوند بیماری را از شیعیان ما دور كند، و قلبهای آنان را به مانند پارههای آهن محكم میگرداند و به هریك از آنها توان چهل مرد میبخشد.
عیّاشی از امام باقر (علیه السلام) نقل میكند:
إنّ الملائكةَ الّذین نَصروا محمّداً (صل الله علیه و آله و سلم) یومَ بَدرٍ فی الأرض، ما صَعدوا بعدُ، و لا یَصعدون حتّی ینصروا صاحبَ هذا الأمرِ و هم خمسةُ آلافٍ (51)؛
فرشتگانی كه در جنگ بدر به یاری رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) آمده بودند، اكنون در زمین هستند و به آسمان نرفته و نخواهند رفت تا زمانی كه صاحبالامر را یاری كنند؛ و تعداد آنها پنج هزار میباشد.
در شماری از حدیثها، از جبرئیل به اسم، نام برده شده است:
از امام صادق (علیه السلام) نقل میكند:
كأنی أَنظُر الی القائمِ علی نجفِ الكوفةِ... معه رایةُ رسولِالله (صل الله علیه و آله و سلم)... یَأتیه بها جبرئیلُ... (52)؛
گو اینكه قائم را در بلندی كوفه میبینم كه با وی پرچم رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) است... و جبرئیل آن را برای امام میآورد.
پینوشتها:
1.ر.ك: ترمذی، صحیح، ح2231 و ابیداوود، سنن، ح4276.
2.ابنابیشیبه، الكتاب المصنَّف، ح19487.
3.ترمذی، الجامع الصحیح، ح2230.
4.همان،ح2231.
5.ابنابیشیبه، الكتاب المصنَّف، ح19487
6.ابیداوود، سنن، ح4282-4283.
7.احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص 376-377.
8.ابنماجه، سنن، ح2779.
9.طبرانی، المعجم الكبیر، ح213 و 10226-10227.
10.كلینی، اصول كافی، ج1، ص 398، ح2.
11.طوسی، كتاب الغیبه، ص 185.
12.طبری، دلائل الامامه، ص 255، ص 54.
13.همان، ص 240 و نعمانی، غیبت، ص 313، ح4 و 315، ح9، علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 129، عیاشی، تفسیر، ج1، ص 67، ح117 و مقدّسی شافعی، عقد الدرر، باب2، ص 56.
14.نعیم بن حماد، الفتن، بخش چهارم، ص242، ح950.
15.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 204.
16.مقدّسی شافعی، عقد الدرر، باب2، ص 56.
17.نعیم بن حماد، الفتن، بخش چهارم، ص 240، ح943 و ص 242، ح950 و نعمانی، غیبت، ص 274، ح55.
18.نعمانی، غیبت،ص 315، ح9 و علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 204.
19.طبری، دلائل الامامه، ص 248.
20.راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص 924.
21.طبری، دلائل الامامه، ص 248.
22.همان، ص 252.
23.كلینی، اصول كافی، ج1، ص 231، ح3، نعمانی، غیبت، ص 179، ح25 و راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص 690، ح1.
24.احمدبن حنبل، مسند، ج6، ص 316، ابیداوود، سنن، ح4280 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب4، ص 103-104.
25.نعمانی، الغیبه، ص 279، ح67 و ص 270، ح42.
26.به نقل از: كنجی شافعی، البیان فی أخبار صاحب الزمان، باب19، ص 84، ح53 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب سوم، ص 64.
27.صدوق، كمال الدین، ج2، ص 671، ح22.
28.سیوطی، الحاوی للفتاوی، ص 98 و نیز مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 120 و ص 200 و همین مضمون، نعیم بن حماد، الفتن، ص 242، ح950.
29.ابیداوود، سنن، ح4286 و 4287، صنعانی، المصنَّف، ج11، ص 20769، طبرانی، المعجم الكبیر، ج23، ص 395، ح656 و مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 103 و 105.
30.نعمان بن محمد، شرح اخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص 366.
31.صحیح: جعفر بن محمد حضرمی، الأصول الستة عشر، ص 64.
32.نعیم بن حماد، الفتن، ص 215، ح860.
33.نعیم بن حماد، الفتن، ص 259، ح1014، مقدس شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 64 و كنجی شافعی، البیان فی أخبار صاحب الزمان، ص84، ح53.
34.صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 262، ح22 و صدوق، علل الشرائع، ج1، ص 5، ح1.
35.صدوق، همان.
36.سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 73.
37.از جمله مقدسی، شافعی، عقد الدرر، ص91، 166 و 175 و نعیم بن حماد، الفتن، ص 239، ح939.
38.مقدسی شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 132، و همین مضمون، نعیم بن حماد، الفتن، ص 241، ح148 و سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 91.
39.نعمانی، غیبت، ص 315، ح9 و ص 279، ح67.
40.همان، ص 313، ح3 و 5-6.
41.صدوق، كمال الدین، ج2، ص 671، ح19.
42.عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 134، ح444.
43.ابنطاووس، الملاحم والفتن، اصفهان، مؤسسه صاحب الامر، ص 138، ح158.
44.مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، (چاپ شده در مصنّفات شیخ)، ج11، ص 383.
45.صدوق، كمال الدین، ج2، ص 654.
46.همان، ص 673.
47.مقدّسی، شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 91.
48.مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 342.
49.نعمانی، غیبت، ص 317، ح2.
50.همان، ص 310، ح5.
51.عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 197، ح138.
52.نعمانی، غیبت، ص 309، ح4 و همین مضمون، طبری، دلائل الامامه، ص 252.
منبع مقاله :
اكبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388
منبع : راسخون