حس غريزه جنسى كه به منزله ابزار زندگى محسوب و هر فردى از افراد بشر آنرا داراست، به هر يك از دو جنس مرد و زن اجازه داده (بلكه لازم شمرده) كه وقتى به حد رشد رسيدند و اين حس در آنها به فعليت رسيد، همسرى براى زندگى خود انتخاب نمايند تا شريك زندگيشان باشد و در تمام حالات پست و بلند روزگار دست از هم برندارند و چون همسر خود را در گرفتارى و شكنجه روزگار ببيند او را دلدارى داده و تسلى خاطر او را فراهم نمايد و اين وظيفه بيشتر به عهده زن است؛ چرا كه آفريدگار جهان خلقت زن را براى پرورش بنىآدم و تفقد بيچارگان و درماندگان آفريده و غريزه رأفت را در آنان بيشتر قرار داده؛ امّا مرد را براى نبرد زندگى خلق فرموده و هر يك را بر فطرت خود سرشته است.
نخستين و مهمترين مؤسسه در جامعه انسانى محيط خانواده است. بنياد جامعه كوچك خانواده و پيدايش افراد آن بازناشويى زن و مرد برقرار مىشود.
محيط خانواده مؤسسه پر قيمتى است كه تمام افراد بشر آنجا تربيت مىشوند و در اين محيط كوچك است كه آنها را به منظور محبت و برابرى و خيرانديشى براى تحمل عواقب تمدن انسانى مهيا مىسازند. خانواده مؤسسهاى است كه گردانندگان آن از صميم قلب دوست دارند افراد نيك و صالح از خود به يادگار گذارند.
اساساً انسان مسئول اعمال خويش است؛ امّا به حكم ارتباط افراد جامعه، نسبت به يكديگر، نمىتوان افراد جامعه را مستقيماً مسئول اعمال ديگران ندانست.
آيا فرزندى كه نادان و بى تربيت بار آمده مسئوليتش متوجه مربى او نيست؟
بديهى است كه بى انتظامى خانواده را مردم منتسب به رئيس خانواده مىدانند.
خلاصه هركس نسبت به حوزهاى كه در آن مىتواند بيشتر اعمال نفوذ كند مسئوليت دارد.
از آيات اوليه قرآن اين آيه مكى است كه مىگويد:
«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» .
و همچنين:
«قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» .
بنابراين حقيقتى را كه نمىتوان انكار كرد اين است كه خانواده ريشه اصلى تمدن بشرى است و صحت و سلامت تمدن وابسته به سلامت اين ريشه است؛ از اين جهت مىبينيم اسلام از ميان تمام مسائل به آن اهميت بيشترى داده و قوانينى وضع كرده كه سازمان خانوادگى را بر اساس صحيح و محكمى استوار سازد.
از نظر اسلام يگانه مرحله صحيح معاشرت، در ميان زن و مرد اين است كه هر يك از آنها با خشنودى كامل آنچه را كه به نتايج زندگى و خانواده وابسته است تقويت نمايند، تا بر اساس آن بنياد خانوادگى استوار گردد.
از طرفى تأثيرات عوامل مختلف در جهان خلقت بويژه تأثيرات غذايى از نظر ظاهر و باطن، بر احدى پوشيده نيست سلامت بودن غذا از نظر بهداشتى ضامن صحت بدن و از نظر حلال بودن ضامن سلامت روح است.
اين مسئله يعنى تهيه خوراك حلال بر عهده مدير خانواده است؛ زيرا خاندان هر كسى واجبالنفقه آن فرد است، پس بر پدر خانواده لازم است كه براى زن و فرزند خود غذاى حلال را فراهم آورد تا اين غذا بر نورانيت روح آنان بيفزايد و از آوردن غذاى حرام بپرهيزد كه غذاى حرام باعث كسالت و تنبلى روح از عبادت حق است و اين سستى در عبادت و اطاعت براى جامعه بزرگتر كه از خانواده تشكيل شده است عواقبى خطرناك دارد.
منبع : پایگاه عرفان