فارسی
سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 20 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اخلاق و فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت  

اخلاق و فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت  
 
منبع : مجله نامه مفید، شماره 28 , محمدرضایی، محمد
 

چکیده:

در این مقال، برآنیم که اخلاق محض یا به تعبیری فلسفه اخلاق را از دیدگاه یکی از متفکران بزرگ مغرب زمین به نام ایمانوئل کانت مورد بررسی قرار دهیم. از نظر کانت، علم، معرفتی است که واجد قضایای تالیفی پیشینی است. هر معرفتی که عاری از آنها باشد، شایسته علم نیست. احکام تالیفی پیشینی، احکام کلی و ضروری هستند که مبنای علوم قرار می گیرند. از این رو اخلاق نیز به عنوان یک علم، واجد احکام تالیفی پیشینی است. مانند: ما باید راست بگوییم. «باید»، هیچ گاه از تجربه ناشی نمی شود؛ یعنی از «هست» نمی توان «باید» را نتیجه گرفت. کانت می گوید: علم و معرفت بطور کلی از دو چیز یعنی ماده و صورت تشکیل می شود. ماده آن از خارج وارد ذهن می شود و صورت را ذهن از پیش خود عرضه می کند و به واسطه همین صورتهای ذهنی است که انسان می تواند قوانین کلی و ضروری در هر علمی را توجیه کند. به نظر او معرفت عقلی یا مادی است یا صوری. معرفت صوری را منطق صوری یا استعلایی می گویند. معرفت مادی که درباره موضوعی بحث می کند، بر دو قسم است: طبیعیات یا فلسفه طبیعی و اخلاق یا فلسفه اخلاق. علم طبیعی و علم اخلاق هر دو یک جنبه تجربی و یک جنبه پیشینی دارند. جنبه پیشینی اخلاق را اخلاق محض یا فلسفه اخلاق می گویند. از دیدگاه کانت، وظیفه فلسفه اخلاق، توجیه احکام کلی و ضروری اخلاقی است. به بیان دیگر وظیفه فلسفه اخلاق این است که عناصر پیشینی را از عناصر تجربی متمایز ساخته و بررسی کند که چه توجیهی برای قبول عناصر پیشینی داریم. یعنی چگونه قادریم، به اصولی از رفتار که برای همه انسانها الزام آور است، دست یابیم. کانت قواعدی را ارائه می دهد که از طریق آنها می توان اصول کلی و ضروری اخلاقی را تشخیص داد.

 

مقدمه

در این نوشتار برآنیم که فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت را مورد بررسی قرار دهیم. قبل از ورود به بحث ذکر مطالبی، لازم و ضروری است.

1- برای روشن شدن جایگاه فلسفه اخلاق کانت در بین مکاتب اخلاقی گوناگون، تقسیمات اخلاق را به اجمال مورد بررسی قرار می دهیم.

Ethics به معنای اخلاق از واژه یونانی Ethikos اخذ شده که با واژه Ethos به معنای منش مرتبط است. همه ما ناگزیر با این پرسشها مواجهیم: چه باید انجام دهیم و چه نباید انجام دهیم؟ چه نوع اموری خوب و چه نوع اموری بدند؟ علمی که به تبیین و بررسی این پرسشها می پردازد، علم اخلاق است. مطالعه و بررسی اخلاق در دو شاخه پی گیری می شود: الف - اخلاق دستوری (Normative Ethics) ب- فرا اخلاق (Meta-Ethics) (پالمر، 1995: 9)

 

الف - اخلاق دستوری

هنگامی که به بررسی این نکته می پردازیم که چه نوع اموری «خوب» یا «بد» اند و یا وقتی تلاش می کنیم به طریق عقلانی به مجموعه ای از قواعد و معیارها دست یابیم که ما را در تشخیص اعمال درست از نادرست یا افراد خوب از بد یاری می دهد، به اخلاق دستوری پرداخته ایم. اخلاق دستوری بطور کلی به دو دسته تقسیم می شود:

1- اخلاق غایت گرایانه 2- اخلاق وظیفه گرایانه (براد: 206: 193)

1- اخلاق غایت گرایانه، بر آن است که یک عمل در ارتباط با نتایجش است که خوب یا بد، حق یا باطل لحاظ می شود. البته در این اخلاق نیز نظریات متفاوتی وجود دارد. بعضی عقیده دارند، هنگامی یک عمل خوب و درست است که تنها برای شخص عمل کننده سودمند باشد. بعضی دیگر معتقدند که یک عمل خوب، علاوه بر عامل، باید برای دیگران نیز سودمند باشد. مدافعان برجسته این نوع نگرش دیوید هیوم، جرمی بنتام و استوارت میل است.(پالمر، 1995:11)

2- اخلاق وظیفه گرایانه، بر آن است که خوبی و بدی یک عمل تنها مبتنی بر نتایج آن نیست، بلکه ویژگیهای خود عمل یا انگیزه ورای آن، خوبی و بدی عمل را مشخص می کند. نتایج عمل هر چه باشد، تأثیری در خوبی و بدی آن نمی گذارد. مدافع برجسته این نوع نگرش ایمانوئل کانت است. (همان)

 

ب - فرا اخلاق

فرا اخلاق، عملی است که به تحلیل فلسفی معنا و ویژگی زبان اخلاقی، مانند: معانی «خوب» و «بد»، «درست» و «نادرست» می پردازد. بنابراین، فرااخلاق درباره اخلاق دستوری است و در پی آن است که واژه ها و مفاهیمی را که در این اخلاق به کار رفته است، تبیین کند. ما در فرااخلاق بیشتر با معنای واژه «خوب» سر و کار داریم؛ یعنی آیا خوبی، چیزی است که در اشیاء می یابیم یا چیزی است که می توانیم، مانند: رنگ ببینیم یا مانند درد احساس کنیم. در مورد مسائل فرا اخلاق نظریات مختلفی ارائه شده است که می توان آنها را تحت سه عنوان کلی مطرح کرد.(همان، 156)

 

1- طبیعت گرایی اخلاقی

پیروان این نظریه اعتقاد دارند که همه گزاره های اخلاقی را می توان به گزاره های غیر اخلاقی بویژه گزاره های واقعی تحقیق پذیر یا اثبات پذیر تعبیر کرد؛ مثلاً وقتی می گوییم: «فلانی فرد بدی است»، می توانیم با اثبات این که او در رفتار شخصی اش ظالم، فریبکار و ترسو و... بوده و یا با اثبات این که اعمال و نتایج بدی داشته مشخص کنیم که او فرد بدی بوده است. (مور، 1903:5)

 

2- طبیعت ناگرایی اخلاقی یا شهودگرایی

پیروان این نظریه معتقدند که گزاره های اخلاقی را از طریق روند شهود اخلاقی می توانیم مشخص کنیم. هنگامی که می گوییم: «فلانی شخص خوبی است»، این گزاره مانند نظریه قبل، با تجربه و مشاهده اثبات پذیر نیست. با وجود این، می گوییم، این گزاره صادق است، زیرا بطور بی واسطه می توانیم ببینیم که صفتی از خوبی اخلاقی به این شخص تعلق دارد.(پالمر، 1995: 157)

 

3- غیرشناخت گرایی اخلاقی یا عاطفه گرایی

پیروان این نظریه معتقدند، قضایای اخلاقی برخلاف دو نظریه قبل غیرشناختی اند. اگر کسی می گوید: «دزدی خوب است» و شخص دیگری می گوید: «دزدی بد است»، این امر شبیه «هورا» و «اف» برای دزدی است. خوبی و بدی، بیانگر احساس رضایت و یا عدم رضایتند. (همان)

حال که افق روشنی از بحثهای اخلاقی فرا روی ما قرار داده شد، به خوبی می توانیم جایگاه فلسفه اخلاق کانت را در این میان بیان کنیم. فلسفه اخلاق کانت، یک نوع اخلاق وظیفه گرایانه و از اقسام اخلاق دستوری است.

2- از نظر کانت، علم، معرفتی است که واجد قضایای تالیفی مقدم بر تجربه (یا پیشینی) است. هر معرفتی که چنین نباشد، شایسته علم نیست.(پتن، 1953:20)

حکم یا قضیه تالیفی، حکمی است که محمول با تحلیل مفهوم موضوع، به دست نمی آید. در مقابل آن، حکم تحلیلی قرار دارد که محمول از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید؛ مانند این قضیه که: هر شی ء سرخی، رنگین است. در این جا، رنگین که محمول است، از تحلیل مفهوم شی ء سرخ، به دست می آید. حکم تالیفی، خود بر دو قسم است: حکم تالیفی پیشینی و حکم تالیفی پسینی.

حکم تالیفی پسینی، حکمی است که صدق و کذب چنین احکامی از طریق تجربه به دست می آید. چنین احکامی حتی در صورت صادق بودن بطور ضروری صادق نیستند؛ مانند: «همه انسانها کمتر از دو متر و نیم قد دارند.» اما حکم تالیفی پیشینی، کانت معتقد است که بعضی از احکام تالیفی بطور ضروری صادقند. این احکام نه می توانند مبتنی بر تجربه، یعنی استقراء و مشاهده باشند و نه بر تحلیل منطقی صرف مفاهیم؛ مانند: «هر حادثی، علتی دارد» یا «خط مستقیم، کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه است.» (بک، 1960:20)

کانت می گوید: «این نوع احکام حتی برای احکام تالیفی پسینی نیز مهم هستند. زیرا هر حکمی که مبتنی بر تجربه باشد، مانند: «خورشید سنگ را گرم می کند» مستلزم یک حکم تالیفی پیشینی ارتباط یک حادثه با حادثه دیگر به عنوان علت و معلول است.

بنابراین هر علمی از قضایای تالیفی پیشینی تشکیل شده است، زیرا قضایای تحلیلی از آن جهت که توضیح و تحلیل مفاهیم مندرج در خود مفهوم هستند، مفید اطلاع تازه ای نمی باشند. اما قضایای تالیفی پسینی یا مؤخر از تجربه نمی توانند، مقوم معرفت علمی باشند. از آن نظر که تالیفی اند، اطلاع تازه ای به دست می دهند، ولی به لحاظ آن که مستفاد از تجربه حسی اند، نمی توانند کلی و ضروری باشند، و آنچه کلی و ضروری نباشد، داخل در معرفت علمی نیست و نمی تواند پایه و اساس معرفت علمی قرار گیرد. تنها قضایای تالیفی پیشینی یا مقدم بر تجربه هستند که می توانند پایه و اساس علم قرار گیرند.»(کانت، 1952:168)

از این رو اخلاق نیز از قضایای تالیفی پیشینی تشکیل شده است. احکام اخلاقی نظیر، «ما باید راست بگوییم»، «ما باید به انسانهای درمانده کمک کنیم»، «ما باید به عهد خود وفا کنیم»، جزو احکام تالیفی پیشین می باشند. تجربه فقط درباره چیستی اشیاء بحث می کند و در حوزه تجربه «باید» معنایی ندارد. ما نمی توانیم حکم کنیم که خواص دایره چه باید باشد یا ما چه باید انجام دهیم. از این رو، احکام اخلاقی که به ما می گویند: «چه باید باشد»، یا «چه باید انجام شود» یا «چه باید انجام دهیم»، از احکام تجربی متمایز بوده و قابل استنتاج از آنها نیستند. به تعبیر دیگر، هیچ کس نمی پذیرد که انسان ها آن چه باید انجام دهند، انجام می دهند، بنابراین ما حق نداریم، نتیجه بگیریم که چون انسانها وفا به عهد می کنند، پس باید به عهد خود وفا کنند یا تکلیف آنهاست که به عهد خود وفا کنند.یعنی ما نمی توانیم از «هست»، «باید» را نتیجه بگیریم. چون کانت، تکلیف را نوعی «ضرورت» و «باید» می داند، بنابراین نمی توان آن را از تجربه اخذ کرد. به بیان دیگر اگر احکام اخلاقی بخواهند احکام درستی باشند، باید پیشینی باشند. (پتن، 1953:20)

البته این مطلب را باید مد نظر داشت که اگر گفته می شود، احکام اخلاقی پیشینی، مبتنی بر تجربه نیستند، این بیان نوعی بیان سلبی است و بدان معنا نیست که ما احکام اخلاقی را قبل از تجربه می سازیم. همچنین منظور این نیست که یک کودک قبل از این که رنگها را ببیند و صداها را بشنود، تمام آنچه را مربوط به خیر اخلاقی است، می داند. کانت معتقد است، هیچ شناختی به لحاظ زمان قبل از تجربه نیست و با تجربه است که شناخت آغاز می شود. (کانت، 1952:167)

3- کانت معتقد است که معرفت و علم، از ترکیب دو چیز یعنی ماده و صورت تشکیل می شود. ماده آن از خارج، وارد ذهن می شود و صورت را ذهن از پیش خود عرضه می کند. به واسطه همین صورتهای ذهنی است که انسان می تواند قوانین کلی و ضروری در هر علمی را توجیه کند. زیرا، تجربه صرف نمی تواند قوانین کلی و ضروری را عرضه کند. درست همانطور که کانت کشف کرد که شناخت علمی در صورتی ممکن است که ذهن مقولات پیشین را بر تجربه اطلاق کند، همان گونه هم می گوید که اساس و منشأ الزام و تکلیف را نباید در طبیعت انسانی یا در اوضاع و شرایط جهانی محیط بر او پی جویی کرد؛ بلکه آن را صرفا بطور پیشینی در مفاهیم عقل جست و جو کرد. (پتن، 1972: 14)

بنابراین احکام کلی و ضروری که احکام تالیفی پیشین هستند و اساس هر علمی را تشکیل می دهند از دو جزء ذهنی و خارجی تشکیل شده اند؛ جزء ذهنی، صورتهای پیشین ذهن است و جزء خارجی، داده های تجربی اند.

4- برای فهم بهتر جایگاه فلسفه اخلاق از نظر کانت، شایسته است که تقسیمات فلسفه را از نظر او مورد بررسی قرار دهیم. کانت از زبان یونانیان باستان که مورد تأیید خود او نیز هستند، نقل می کند که آنها، فلسفه را به سه علم تقسیم کرده اند: 1- فیزیک 2- اخلاق 3- منطق.(کانت، 1972:53)

منظور کانت از یونانیان، رواقیان هستند که عین این تقسیم را بکار می بردند. اما منظور از علم چیست؟ علم مجموعه منظمی از دانش است.(لیدل، 1970:17) اما فلسفه، یا معرفت عقلی، یا مادی است که درباره موضوعی بحث می کند و یا صوری است که فقط با صورت فهم و عقل سر و کار دارد.(کانت، 1972:53)

معرفت مادی، معرفتی دارای متعلق و موضوع است که درباره آن فکر و اندیشه می شود. معرفت مادی نه تنها شامل معرفت علمی است، آن گونه که ما عموما می فهمیم، بلکه شامل زیباشناختی، روان شناختی و ما بعدالطبیعه نیز می شود، حتی اصول اخلاقی در فهرست معرفت مادی قرار می گیرند.

معرفت صوری را می توان به عنوان روشی توصیف کرد که ما درباره موضوعات و متعلقات معرفت مادی فکر می کنیم. بنابراین معرفت صوری، معرفت تفکرات یا عواطف نیست، معرفت صوری را می توان منطق نامید. اما کانت از دو نوع منطق سخن می گوید:

1- منطقی که با صورتهای فاهمه و عقل سر و کار دارد.

2- منطقی که با معیارها و قواعد کلی فکر سر و کار دارد.

اشتراک هر دو منطق در این است که سر و کاری با موارد خاص شناخت ندارند. به بیان دیگر، منطق نوع صوری شناخت است. بنابراین، کانت، صورت را به دو معنا به کار می برد: جنبه صوری استدلال و ساختار صوری که زمینه و مبنای تجربه است.(لیدل، 1970:18)

اما فلسفه یا معرفت مادی که از موضوعات خاص و قوانین حاکم بر آنها بحث می کند بر دو گونه است. این دو گونه منطبق با دو نوع قوانین متفاوت است. فلسفه مادی که درباره قوانین طبیعت بحث می کند، طبیعیات یا فلسفه طبیعی نامیده می شود، در حالی که فلسفه مادی که درباره قوانین آزادی و اختیار بحث می کند، اخلاق یا فلسفه اخلاق نامیده می شود.(همان، 19)

تمایزی که می توان بین قانون طبیعت و آزادی گذاشت، این است که قانون طبیعت، وقایعی را که همواره رخ می دهند، توصیف می کند یا به عبارتی توصیفی است. ولی قانون آزادی، دستوری است؛ به این معنا که آن چه را فاعل باید برای برآوردن تکلیف اخلاقی اش انجام دهد، دستور می دهد. قوانین طبیعی، دستور و فرمان به طبیعت نمی دهند. بنابراین اگر پدیده ای از قانون تخلف کند، دانشمندان دوباره آن پدیده را بررسی می کنند یا در قانون طبیعت تجدید نظر می کنند و سخن از نافرمانی آن پدیده از قانون مطرح نیست. اما قوانین اخلاقی فرمان می دهند و اگر فاعل آن قانون را عمل نکند، نافرمانی مطرح است و این نافرمانی را می توان بدون تجدید نظر در قانون تبیین کرد.(همان، 20)

کانت، مانند متقدمان و متأخران خود معتقد است، قوانین منطق که کلی اند پیشینی و مبتنی بر عقل هستند، زیرا تجربه نمی تواند ویژگی ضروری این قوانین را عرضه کند. اما هم علم طبیعی و هم اخلاق تا حدی مبتنی بر تجربه حسی هستند؛ یعنی هر کدام بخش تجربی دارند. چون علم طبیعی باید قوانینش را بر طبیعت به عنوان موضوع و متعلق تجربه اعمال کند و اخلاق باید قوانینش را بر اراده انسان، تا جایی که از طبیعت اثر می پذیرد. بخش علم طبیعی معمولاً علوم طبیعی نامیده می شود؛ یعنی این علم تحقیق می کند که چگونه پدیده ها و عوامل، در رخداد و تغییر پدیده مورد نظر اثر می گذارند. بخش تجربی اخلاق، شامل انسان شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی یا علوم اجتماعی (بطور کلی) است که تحقیق می کنند، چگونه عوامل پیشینی وراثت، اصل، نسب، محیط، جامعه، فعالیت یا انتخاب انسانی را تحت تأثیر قرار می دهند. هر دوی این علوم، قوانین توصیفی را در مورد روش کار کرد و رخداد پدیده های مشهود تدوین و تنسیق می کنند.(همان)

فلسفه و شناختی که مبتنی بر تجربه باشد، فلسفه تجربی نامیده می شود، اما فلسفه ای که آموزه هایش را تنها از اصول پیشینی بگیرد، فلسفه محض نامیده می شود. منطق که در هیچ موردی مأخوذ از تجربه نیست و فقط جنبه صوری دارد، فلسفه صوری محض نامیده می شود. فلسفه مادی محض که متعلق تحقیق خود را در تجربه نمی یابد، ما بعدالطبیعه نامیده می شود. علم طبیعی و علم اخلاق هر دو یک جنبه تجربی و یک جنبه پیشینی دارند. جنبه پیشینی و عقلی آنها، ما بعد الطبیعه نامیده می شود. بنابراین ما دو نوع مابعدالطبیعه داریم. ما بعد الطبیعه اخلاق و ما بعدالطبیعه طبیعت. تا این جا کانت بین آنچه بطور کلی علم و فلسفه می نامیم، تمایز قائل شده است. علم (فلسفه تجربی یا متأخر) مأخوذ از شواهد تجربی و محسوس است. فلسفه محض (ماتقدم یا عقلانی) تحقیق و بررسی کاملاً عقلانی است. هنگامی که این فلسفه محض کاملاً صوری باشد منطق نامیده می شود و هنگامی که درباره محتوای شناخت بحث می کند مابعدالطبیعه نامیده می شود. از آن جا که فلسفه مادی محض با دو نوع متعلق، یعنی طبیعت و اخلاق سر و کار دارد. بنابراین ما دو نوع ما بعدالطبیعه داریم: ما بعدالطبیعه طبیعت که معرفت پیشینی درباره قوانین ما تقدم طبیعت است و ما بعد الطبیعه اخلاق که معرفت پیشینی درباره قوانین اخلاقی ماتقدم است. در این صورت می توانیم مابعدالطبیعه اخلاق را چنین تعریف کنیم: تحقیق پیشین درباره معرفت قوانین اخلاقی حاکم بر رفتار انسانی.(کانت، 1972:54) کانت ما بعدالطبیعه اخلاق را، فلسفه اخلاق نیز نامیده است. حال که تعریف مشخصی از فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت ارائه شد، لازم است که وظیفه فلسفه اخلاق را نیز روشن کنیم.

 

وظیفه فلسفه اخلاق

کانت بطور کلی اعتقاد دارد، وظیفه فلسفه این است که عناصر پیشینی و تجربی معرفت ما را از همدیگر متمایز ساخته و بررسی کند که چه توجیهی برای قبول عناصر پیشینی داریم. در مورد فلسفه اخلاق، وظیفه فیلسوف جست و جو و در صورت امکان اثبات اصل اعلای اخلاق است. به بیان ساده تر، باید بپرسیم که منظور از تکلیف یا الزام اخلاقی چیست و توجیه ما برای پذیرش این که ما اساسا دارای تکلیف هستیم چیست.(پتن، 1953:23)

به بیان ساده تر، وظیفه فلسفه اخلاق، کشف این نکته است که ما چگونه قادریم به اصولی از رفتار برسیم که برای همه انسانها الزام آور است. وی مطمئن بود که ما نمی توانیم، این اصول را صرفا از طریق مطالعه و بررسی رفتار بالفعل مردم کشف کنیم، زیرا اگر چه این بررسی، اطلاع انسان شناختی مهمی درباره چگونگی رفتار انسانها به ما ارائه می کند، ولی درباره این نکته که آنان چگونه باید رفتار نمایند، مطلبی به ما نمی گوید. با این همه، هنگامی که می گوییم: «ما باید راست بگوییم» بطور قطع حکم اخلاقی صادر کرده ایم.

بنابراین از مطالب گذشته، نتیجه می گیریم که احکام اخلاقی، احکام تالیفی مقدم بر تجربه اند که نمی توان کلیت و ضرورت آن را که بیان دیگری از «باید» است، از تجربه اخذ کرد. از این رو، «باید» از جانب ذهن عرضه می شود نه تجربه. در واقع، معرفت اخلاقی حاوی عناصر متعدد مختلفی است و وظیفه اولیه فیلسوف اخلاقی اگر چه تنها وظیفه ممکن او نباشد، این است که عنصر پیشینی را آشکار ساخته و آن را از قید کلیه عناصر مأخوذ از تجربه آزاد و در عقل عملی نمودار کند.(اشتمف، 1988:314)

کانت در مورد نیاز به فلسفه اخلاق بسیار تأکید می ورزد؛ زیرا تا مادامی که ما شناختی از ماهیت تکلیف، نداشته باشیم، نمی توانیم اعمال اخلاقی خود را درست تشخیص دهیم. از نظر کانت برای این که فعلی، از دیدگاه اخلاقی، خوب باشد، صرف مطابقت با قانون اخلاقی و تکلیف کافی نیست، بلکه باید از سر تکلیف و قانون اخلاقی باشد.(پتن، 1953:24) اگر ما نتوانیم تکلیف را در شکل محضش به دست آوریم، ممکن است وادار شویم، صرفا برای کسب لذت و آسایش عمل کنیم که در این صورت اخلاقی نخواهند بود. افعالی که چنین مبنایی داشته باشند ممکن است گاه مطابق با تکلیف باشند و گاه مخالف آن و هیچ کدام از این موارد اعمال خوب اخلاقی نخواهند بود، زیرا آنها از یک انگیزه غیراخلاقی نشأت گرفته اند.(کانت، 1972:57)

اگر همه ما تکلیفی داریم که باید انجام دهیم، باید امکان شناخت آن تکلیف را نیز داشته باشیم. مطابق نظر کانت، هر فردی باید، هر چند بطور مبهم، دارای فلسفه اخلاق محض یا فلسفه محض تکلیف باشد که در واقع نیز دارد. ادعای کانت چیزی بیش از تدوین و صورت بندی روشن اصل اخلاقی که در احکام اخلاقی متداول به کار برده می شود، نیست.(همان، 73)

کانت برای رسیدن به ماهیت تکلیف که وظیفه فلسفه اخلاق است، از یک روش تحلیلی استفاده می کند، یعنی مطالب فلسفه اخلاق خود را از اعتقادات اخلاقی متعارف شروع می کند و می کوشد پیش فرض آنها، یعنی اصل اعلای اخلاق را کشف کند.

او استدلال خود را چنین آغاز می کند: محال است چیزی در جهان و حتی خارج از آن تصور کرد که بدون قید و شرط، خیر باشد، مگر فقط اراده نیک و خیر را.(همان، 59)

این بدین معناست که اراده خیر، تنها و فقط همان، خیر است. بسیاری از اشیاء مانند: ثروت، علم، تیزهوشی، شجاعت، همت و پشتکار وجود دارند که در بسیاری جهات خیرند، ولی در همه اوضاع و شرایط خیر نیستند. یعنی هنگامی که اراده بد، آنها را بکار می گیرد، کاملاً بد می شوند. بنابراین آنها خیرهای مشروطند، یعنی تحت شرایط خاصی خیرند نه مطلقا و به خودی خود. تنها اراده خیر است که می تواند خیر فی نفسه یا خیر مطلق و غیر مشروط باشد. اراده خیر این طور نیست که در یک جا خوب و در جای دیگر بد باشد.(پتن، 1953:34)

اما کانت برای این که ماهیت اراده خیر را روشن کند، از مفهوم تکلیف کمک می گیرد. اراده ای که بخاطر تکلیف عمل می کند، اراده خیر است؛ اما این طور نیست که هر اراده خیری، ضرورتا همان اراده ای باشد که بخاطر تکلیف عمل می کند؛ بلکه اراده کاملاً خیر یا اراده مقدس هرگز بخاطر تکلیف عمل نمی کند، زیرا در خود مفهوم تکلیف مفهوم غلبه بر خواستها و امیال وجود دارد.(همان، 49)

اما تکلیف چیست؟ کانت می گوید: «تکلیف به معنای ضرورت عمل کردن از سر احترام به قانون است.(کانت، 1972:66) او در توضیح احترام می گوید: احترام منحصر به فرد است. این احساس متوجه شی ء حسی نیست و به ارضای تمایلات طبیعی ما هم مربوط نمی شود. احساس احترام از آن جا برمی خیزد که من آگاهم که اراده ام بدون مداخله هیچ متعلق حسی، تابع قانون است. به بیان دیگر، احساس احترام، احساسی نیست که برای برخورداری از آن، نیاز به تلاش ما داشته باشد، بلکه آن بطور مقاومت ناپذیری از تصور ما از قانون اخلاقی پدیدار می شود. به بیانی، احساس احترام، احساسی است که خود برآمده از طریق مفهوم عقل است.(کانت، 1956:78)

 

فهرست منابع

1 - Kant, Immanuel, the critique of pure reason, tr, Abbott, T.k, pp, 1-250, in: great Book of the western world, Eds, Hutchins, R.M. chicago,..., Encyclopedia Britannica INC, 1952, .

vol 42.

2 - paton, H.J, the categorical Imperative, london, huthinson's university library, 1953.

3 - Kant, Immanuel, Critlique of pure Reason, tr. Guyer. P. wood, A.W, Cambridge university press, 1997.

4 - Beck, L. w., A commentary on kant's critique of practical Reason, chicago, the university of chicago press, 1960.

5 - paton, H.J, the moral law, london, Hutchinson university library 1972.

6 - Kant, Immanuel, Groundwork of metaphysic of morals, tr paton, H.J, PP,53-123, in the Moral law, London, Hutchinson university library, 1972.

7 - Liddell, B.E.A. Kant on the Foundation of Morality, Bloomington and london, Indian University press, 1970.

8 - Stumpf, socrates to sartre (McGraw-Hill Inc), 1988.

9 - Kant, Immanuel Critique of practical Reason, tr, L.W. Beck New York, the Liberal Arts, 1956.

10 - Moore, GE, Principia Ethica, Cambridge: Cambridge university press 1903.

11 - Palmer, Michael moral Problems, Cambridge: Cambridge university, 1995.

12 - Broad, Five Types of Ethical Theory, London: Kegan paul, Trench, Trubner, Co, 1930.



1 این مقاله نتیجه بخشی از طرح تحقیقاتی است که نگارنده با تسهیلات دانشگاه تهران [مجتمع آموزش عالی قم] انجام داده است.

2 استادیار دانشگاه تهران [مجتمع آموزش عالی قم]

 

منبع : پایگاه حوزه
  • معرفت
  • فلسفه اخلاق
  • فلسفه، اخلاقیون
  • کانت
  • فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت
  • اخلاق و فلسفه اخلاق
  • تالیفی
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    روزی که حقیقت اعمال بر ملا می شوند!
    علم و عبادت حضرت زینب کبری(س)
    القاب امام حسین (ع)
    ایام جوانی حضرت ابالفضل العباس (ع)
    باز این چه شورش است از مهدی تقی نژاد
    فرهنگ نماز در سیره امام رضا(ع)
    جایگاه جامعه آرمانی در چشم‌انداز عاشورا و انتظار
    عذرخواهى
    عناد با حسین (ع)
    سه چیزی که حضرت زهرا(س) خیلی دوست داشت!

    بیشترین بازدید این مجموعه

    برخى از حكمت هاى روزه
    سوگواری پیامبران(علیهم السلام) بر امام حسین ...
    قرآن، دربردارنده بهترين فرهنگ و برترين نظام‏
    8+1 دلیل خوب برای خوش بین بودن
    موعودشناسی از دیدگاه امام مهدی (ع) (2)
    حذف فرهنگی، توطئه ای خاموش
    جوان بنی هاشمی، الگوی جوانان تمام عالم
    افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
    تأخير در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^