فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

درخواست مصلحت از خدا

اولياى خدا نمى‌گويند: خدايا اين كار را بكن، مى‌گويند: خدايا! هر چه مصلحت ما هست، در حقّ ما انجام بده.

قوم ديگر مى‌شناسم ز اولياء                    كه دهانشان بسته باشد از دعا 

در اصفهان مدرسه معروفى براى طلبه‌ها هست كه خيلى از مراجع در آنجا درس خواندند. مانند مرحوم آيت الله بروجردى، شهيد مدرس و سيد جمال الدين گلپايگانى.
در آنجا ظهر و شب نماز جماعت‌هاى خيلى خوبى داشته و دارد. يكى از كسانى كه هر روز به نماز جماعت مى‌آمد، حكيم باشى اصفهان و رييس همه دكترها بود.
روزى داشت به نماز جماعت مى‌رفت، ديد پينه دوز جلوى درب مدرسه خيلى اوقاتش تلخ است. گفت: مشهدى حسن! چه شده است؟ گفت: ديشب همسرم زاييده و نهمين بچه ماست. والله من بچه نمى‌خواهم؛ چون درآمدى ندارم. گفت:
غصّه نخور، من معجونى دارم كه هم مرد و هم زن را عقيم مى‌كند. براى تو مى‌آورم، پول هم نمى‌خواهم. هر دو بخوريد. گفت: خدا پدرت را بيامرزد.
سال ديگر حكيم باشى آمد برود، ديد پينه دوز خيلى بد نگاه مى‌كند، گفت:
مشهدى حسن! گفت: زهر مار، خدا تو را لعنت كند، اين چه بود كه به من دادى، ديشب همسرم دوقلو زاييد.
باز برسيم به اين نقطه كه مؤمن چه در گشايش مالى حلال و چه در دست تنگى، راضى به رضاى پروردگار است و به سراغ حرام نمى‌رود، چون مولا و محبوب او نمى‌خواهد. مؤمن خود را كارگر خدا قرار داده است.


منبع : پایگاه عرفان
  • مصلحت
  • مصلحت دنيا و آخرت
  • درخواست مصلحت از خدا
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^