فارسی
دوشنبه 14 آبان 1403 - الاثنين 1 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

غلام تربيت شده در دست حكيمان الهى‏

حال تربيت شده ديگرى را از زبان اين سعيد بن مسيّب بشنويد، مى‌گويد: در مدينه قحطى شده بود، جمعيتى از مردم مدينه به بيابان رفتند تا نماز باران بخوانند. ما هم رفتيم در گوشه نشستيم و تماشا كرديم. ديدم مردم نماز باران را خواندند و اشك ريختند و رفتند، اما خبرى نشد. وقتى كه خلوت شد، از پشت تپه صدايى شنيدم، اما صدا بلند نبود، صدايى است كه به خدا مى‌رسد.

آمدم ديدم كارگر سياه چهره‌اى صورتش روى خاك است و به پروردگار مى‌گويد: به بازيگرى‌ها، گناهان و قلب سياه اين مردم نگاه نكن، به كرم خود نگاه كن و باران را بفرست. تا سرش را از روى خاك بلند كرد، ابر پديدار شد و باران ريخت.

ما به دنبالش آمديم تا ببينيم خانه اين شخص كجاست، تا برويم و بگوييم: واقعاً اگر تو غلامى، تو ارباب شو و من غلام تو مى‌شوم. كوچه به كوچه، آهسته آمدم، ديدم به خانه امام زين العابدين عليه السلام رفت. قدرى صبر كردم، بعد در زدم و درون خانه آمدم، گفتم: يابن رسول الله! تو كريمى، يكى از اين غلام‌هاى خود را به من ببخش.

امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: عيبى ندارد. غلامان را آوردند و فرمودند: كدام را مى‌خواهى؟ عرض كردم: اين‌ها را نمى‌خواهم. فرمود: غلام ديگرى دارم كه كار حيوانات مرا انجام مى‌دهد. او صدا بزنيد بيايد. صدا زدند و آمد. عرض كردم:

آقا! من اين شخص را مى‌خواهم.

امام چهارم عليه السلام فرمودند: اى غلام! سعيد بن مسيب تو را مى‌خواهد. تو را به او ببخشم؟ او جواب نداد. به سعيد رو كرد و گريست. گفت: اى سعيد! مرا از امام زين العابدين عليه السلام جدا نكن، من مى‌ميرم، سعيد گفت: ناراحت نباش. تو را نمى‌برم.

سعيد رفت.

غلام ديد كه مقام معنويش بر او معلوم شده و او بى‌خود به دنبالش نيامده است و حتماً در بيابان آن حال او را ديده است. نگران شد. خلوص را ببينيد و ياد بگيريد.

سعيد مى‌گويد: من چند قدم رفته بودم كه غلامان امام زين العابدين عليه السلام آمدند و گفتند: امام مى‌فرمايند: براى تشييع جنازه آن غلام بيا، او نزد محبوبش رفته است.

ز هر چه غير يار استغفر الله‌

 

ز بود مستعار استغفر الله‌

زبان كان تر به ذكر دوست نبود

 

ز شرّش الحذار، استغفر الله‌

سر آمد عمر و يك ساعت ز غفلت‌

 

نگشتم هوشيار استغفر الله‌

جوانى رفت و پيرى هم سرآمد

 

نكردم هيچ كار استغفر الله‌

نكردم يك سجودى در همه عمر

 

كه آيد آن به كار استغرالله‌

ز كردار بدم صد بار توبه‌

 

ز گفتارم هزار استغفر الله‌

     

شدم دور از ديار يار اى فيض‌

 

منِ مهجور زار استغر الله‌

     

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • باران
  • غلام
  • حكيمان الهى‏
  • غلام تربيت شده در دست حكيمان الهى‏
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^