تمام اين گناهانى كه مىبينيد، در تاريخ سابقه دارد، نه رباخورى جديد است، نه زناى محصنه، نه رابطه با نامحرم، نه دزدى، نه قتل، اينها قبل از ما نيز بوده است.
من نمىدانم بين زمان حضرت ابراهيم عليه السلام تا زمان پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله چقدر فاصله زمانى بوده است. اما در قرآن مجيد مىخوانيم: در كنار منطقه زندگى حضرت ابراهيم عليه السلام شهرى بوده است. زمان زنده بودن ايشان، اين قهرمان توحيد، انسانى كه او را در آتش انداختند تا بسوزانند. در زمان اين انسان، خداوند براى شهر ديگرى پيغمبرى را مبعوث به رسالت مىكند، فقط براى اين كه پرونده ازدواج مرد با مرد را ببندد:
«أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ»
اين حرف حضرت لوط عليه السلام به مردم شهر خود بود: شما حق زنان را پايمال كرديد، زنان را بىشوهر گذاشتيد و مرد با مرد، جوان با جوان ازدواج مىكنيد؟ «2» اين عمل قبلًا بوده است. چيز جديدى نيست كه ما تعجب كنيم كه چرا در آمريكا و انگلستان قانونى است.
مشروب از روزگار قديم بوده، تاريخ آدم كشى نيز براى زمانى است كه خدا انسان را تازه آفريده بود، كه قابيل، هابيل را به خاطر حسادت كشت. آدم كشى، حسودى، مال مردم خورى، زنا، ازدواج دو همجنس، اينها بوده، چيز جديدى نيست.
رگ رگ است اين آب شيرين و شور در خلايق مىرود تا نفخ صور
فقط گناهان به صورت عكس، فيلم و ماهواره نبوده است كه آن نيز دارد كهنه مىشود. چيز جديدى نيست كه كسى خودش را ببازد، بىدين شود و خدا، پيغمبر، پول حلال، مسجد و محراب را رها كند و در قيامت بگويند: چون فشار زياد بود، ما نتوانستيم تحمل كنيم. اين فشار در قديم نيز بوده است و زمان شما با قديم فرقى نكرده است. اما در ميان همين زمانهاى شرّ و مردم شرير، مردان و زنانى پيدا شدند كه زندگى خود را به طرف پروردگار و دين خدا جهت دادند.
روزى در جبهه ديدم جوانى آمد و گفت: من مرخصى مختصرى گرفتم و تازه از جبهه آمدم، دوباره مىخواهم بروم. خيلى جوان نورانى و آراستهاى بود. گفتم:
كجا تشريف داريد؟ گفت: جايى نيستم، هوا كه خوب است، گاهى در كوچه مىخوابم و گاهى در مسجد. گفتم: مگر خانه نداريد؟ گفت: خانه خيلى خوبى داريم. گفتم: پس چرا به آنجا نمىروى؟ گفت: چون در خانه ما پدر و مادرم مشروب مىخورند، فيلمهاى بد مىبينند، نماز نمىخوانند، دين ندارند، لقمه پاك نمىخورند. بعد رفت و شهيد شد.
منبع : پایگاه عرفان