اين روايت داراى سه بخش است و سه داستان دارد. داستان آخر آن اين است كه در مسير كوه طور، جوانى با ادب، آراسته و بزرگوار، به موسى بن عمران عليهالسلام گفت: وقتى براى مناجات به كوه طور مىروى، به پروردگار عالم بگو: تو از بىكار خوشت نمىآيد و من بىكار نيستم، اما كارى كه در اين عالم نصيب من شده است، خرج روزمره مرا جواب نمىدهد و چرخ زندگى من نمىچرخد. من به يك پيراهن نياز دارم. به پروردگار عالم بگو: در كل اين خزانه مال و ثروت تو، اقلًا يك پيراهن
كه به ما مىرسد. زمينهاى به وجود بياور كه پيراهنى به ما برسد. موسى عليهالسلام گفت: من از خداوند درخواست مىكنم. اگر انسان معرفت داشته باشد، هميشه خدا با اوست و احساس كمبود نمىكند. موسى عليهالسلام داستان جوان را بيان كرد: خدايا! از ادب، وقار، وبزرگوارى اين جوان معلوم است كه دوست تو مىباشد و تو را مىشناسد. از تو يك پيراهن مىخواهد.
خطاب رسيد: به او بگو كه خدا مىفرمايد: تو انسان پرتوقعى هستى. خجالت نكشيدى كه از من پيراهن مىخواهى؟ موسى عليهالسلام عرض كرد: خدايا! مگر چه شده است؟ خطاب رسيد: به او بگو: زمانى كه خواستم محبت و عشق خودم را در دلها تقسيم كنم، دل تو را از عشق خودم پر كردم، آيا باز تو نيازمند هستى؟
مردم به قارون انسان نيازمند نمىگويند، اما قارون در فرهنگ من بسيار گدا و بدبخت است، تو در فرهنگ من بسيار ثروتمند هستى. هر كه خدا را دارد، همه چيز دارد.
وقتى وارد عالم آخرت مىشويد، خانه، زمين، كارخانه و زن و فرزند به فرياد انسان نمىرسند وتك و تنها مىشويد. غير از خدا حتى يك نفر هم نيست كه دست ما را بگيرد.
با صبر، مرا همراه خود كنيد و ما نتيجه اين معيّت را در زندگى ديدهايم. حضرت موسى عليهالسلام جواب پروردگار را به آن جوان گفت. وقتى جوان آن جواب را شنيد، شروع به گريه كردن كرد و گفت: موسى! اشتباه كردم. اگر تا آخر عالم، دائماً بدن مرا زنده زنده قيچى كنند، گوشت بدنم را به خورد خودم بدهند، ديگر آه نخواهم كشيد. بلكه مىگويم: محبوب من، من كه همه چيز دارم. من كه خدا را دارم، پول قارون را مىخواهم چه كنم؟
ما خبر نداريم كه نزديك به اذان صبح كه بيدار مىشويم، همه خواب هستند، در گوشهاى پيشانى را روى خاك مىگذاريم و «يا رب العفو» مىگوييم، همين معيّت چه ارزش بالايى دارد؟ تمام جهان را به شما بدهند امايك روز روزه ماه رمضان را از شما بگيرند، والله ضرر كردهايد.
در ناگوارىها، حوادث و ظلمهاى مردم، اگر انسان صبر كند، بسيار زيبا است.
صبر كنيد كه خدا همراه، وكيل و رئيس شما باشد.
منبع : پایگاه عرفان