یکی از مهمترین مسائل زندگی انسان در هر عصر و دوره و در هر فرهنگ و مکانی دوست یابی و انتخاب دوست است.
دین مبین ما رهنمودهای زیادی در این زمینه برای پیروانش دارد و هشدارهای جدی میدهد که اگر از آنها غفلت شود معلوم نیست این جهل ما را به کجا میکشاند چون در این رابطه پای دنیا و آخرت در میان است .
انسان بعد از رشد در محیط خانوادگی و آموزشی وارد گروه رفاقتی میشود و اهمیت این محیط از محیط های قبلی بیشتر است به قدری که دو محیط قبل را تحت الشعاع خود قرار میدهد و تأثیرات از این گروه ممکن است تا ابد دامنگیر شخص شود درست .
و میدانیم و آموخته ایم که در قیامت پیوند حسبی، نسبی، خانوادگی، همه اینها قطع میشود. « یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن أخِیهِ وَ اُمِّهِ وَ أبِیهِ» ؛ روزی که انسان ازبرادر مادر و پدر خود گریزان است. اما پیوند رفاقتی اینطور نیست. بلکه این رابطه تبدیل میشود و گسسته نمیشود .
خداوند متعال در قرآن کریم در این رابطه میفرماید : «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ» ؛ در آن روز دوستان غیر از پرهیزگاران دشمن یکدیگرند.
یک دسته از رفاقتها به جای دوستی، دشمنی میآورد.خوب پس چه میشود که عده ای در این پیوند ناگسستنی همدیگر را لعن میکنند و این رابطه نحوست و شومی برایشان داشته است و عده ای با خیر و نیکی از هم یاد میکنند و همدیگر را دعا میکنند ؟
به طور کلی هر پیوندی، یک سبب میخواهد. باید چیزی به عنوان «محور رفاقت» باشد تا دو نفر با هم رفیق شوند. دو نفر که دارند در خیابان راه میروند که یکدفعه با هم رفیق نمیشوند! یک چیزی باید باشد تا اینها را به هم ربط بدهد. بهطور خلاصه، آن چیزی که میخواهد محور قرار بگیرد و سبب این پیوند بشود، یا یک امر مادی است و یا یک امر معنوی. یعنی اتصالها، یک وقت بر محور مادیت درست میشود و یک وقت بر محور معنویت ایجاد میشود. اتصال انسان با انسان بر محور یکی از این دو مسأله است.
وقتی که کسی بدون توجه به آثاری که ممکن است یک شخص در زندگیش بگذارد طرح دوستی با او میریزد باید منتظر هر نتیجه ای هم باشد .
ما در معارفمان داریم رفاقتهایی که بر محور مادیات و امور دنیایی درست شده است، در آخرت به دشمنی تبدیل میشود. «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» امّا اگر رفاقت بر محور معنویت و امور اخروی باشد چنین نمیشود؛ «إِلاَّ الْمُتَّقینَ» رفاقت پرهیزکاران استثناء شدهاست. یعنی اگر پیوند رفاقت بر محور معنویت باشد، به دشمنی و عداوت تبدیل نمیشود و باقی میماند. این رفاقت در قیامت کارساز نیز هست. این یک قضیه و مطلب کلّی است که در متن معارف ما هست.
روایتی از امام صادق(علیه السلام) است که مثل «ضرب قانون» میماند. گویی حضرت در باب دوستی یک قانون کلی را مطرح میفرمایند. حضرت میفرماید: «أَلَا كُلُّ خَلَّةٍ كَانَتْ فِی الدُّنْیَا فِی غَیْرِ اللَّهِ فَإِنَّهَا تَصِیرُ عَدَاوَةً یَوْمَ الْقِیَامَة»1؛ آگاه باشید! هر دوستی رفاقتی که در دنیا «فی غیر الله» بر محور معنویت نباشد، «تصیر عداوة یوم القیامة» در روز قیامت، تبدیل به دشمنی میشود.
دلیل ناپایداری دوستیهای «مادی محور»
دلیل این مطلب چیست؟ اگر با دید فلسفی به این موضوع بنگریم میبینیم «ماده» محدود است امّا معنویت نامحدود است. اگر «ماده» محور دوستی قرار بگیرد، رفاقت بر محور انتفاعها و منفعتها پایدار میماند. یعنی تا وقتی که از رفیق سود برده شود، رفاقت پابرجا است. آنچه مطرح است سودبری است. آنچه مهم است این است که نیازها و توقعات انسان هم نامحدود است. لذا اگر محور رفاقت مادی باشد، چون ماده محدود بوده و توقع انسان هم نامحدود است، حالا باید دو طرف با یكدیگر نزاع كنند تا به منافعشان برسند.بر همین مبناست که میبینم رفقای سالیان دور به ناگاه دشمنان خونی میشوند و در صدد بر می آیند همدیگر را نابود کنند دلیلش این است که این رفاقت، بر محور معنویت نبود، بر محور مادیت بود.
از نظر درونی، به طور کلی، کسی را انتخاب کن که بعد معنوی تو را شکوفا کند. یادآور بعد معنوی تو باشد. تو را به یاد خدا بیاندازد. نه اینکه شهوت تو را تحریک کند یا هواهای نفسانیه تو را برانگیزد
دوستیهایی همراه با پشیمانی
روایتی از علی (علیه السلام) داریم که امام صادق در ادامه روایت قبلی آن را نقل میکند که امیرالمومنین فرمودند: «لِلأخِلَّاءِ نَدَامَةٌ» انسان به هر شکل که با کسی دوستی کند، پشیمان میشود، «إلا المُتَّقِینَ»2 مگر متقین. در اینجا مطلب را به طور کلی بیان میفرمایند. در روایت حرفی از آخرت نیامده است. در آن روایت «روز قیامت» داشت، امّا اینجا بحث قیامت مطرح نیست. به اصطلاح روایت اطلاق دارد. هر دوستی و رفاقتی، پایانش پشیمانی است، چه در دنیا یا چه در آخرت؛ مطلب کاملاً روشن و ساده است. دوستان، آخرش همه پشیماناند، مگر چه کسانی؟ آن کسی که محور دوستیشان معنویت بود. چرا که دوستی بی معنویت بی بیراهه میروند در پی زرق و برق دنیا و چشم و هم چشمی با دیگران از زندگی و به دست آوردن موفقیت های واقعی و ماندگار باز میمانند .
مشخّصات دوست خوب
حالا میرویم سراغ مشخصات رفیق خوب. در معارف ما این مطب آمده است که اگر خواستی رفیق پیدا کنی، باید به دنبال چه کسی بگردی. اولاً باید رابطهات برای خدا باشد نه بر محور دنیا، ثانیاً باید طرف مقابلت ویژگیهایی داشته باشد تا رفاقت و دوستیات سودمند باشد. شرع به تو مشخصه میدهد. مشخصهها کاملاً بر محور همین بحثی که الآن عرض کردم. در دو رابطه مطرح است. هم در رابطه با درون افراد، هم در رابطه با بیرون افراد ملاکها و مشخصاتی بیان شده است.
خوب یک وقت شما ممکن است در صدد باشید که دوست خوبی انتخاب کنید ولی معیارها را اشتباه در نظر میگیرید شما ممکن است فکر کنید دوست خوب کسی است که در هر حالی شما را تأیید کند و همراه شما باشد تا بشود دوست خوب نه این همیشه صادق نیست چون دوست خوب دوستی است که عیب شما را به شما باز گو کند اگر تمایل دارید با یک انسان باخدا که طرح دوستی بریزید و خیر دنیا و آخرت را به دست آورید باید قید و بندها را هم بپذیرید از خیلی چیزهای بی ارزش بزنید تا این دوستی شما را رشد بدهد و به کمال برساند در پی لذت و راحتی بودن شما را به جایی نمیرساند،دقت کنید .
1. خصوصیّت درونی «دوست خوب»
از نظر درونی، به طور کلی، کسی را انتخاب کن که بعد معنوی تو را شکوفا کند. یادآور بعد معنوی تو باشد. تو را به یاد خدا بیاندازد. نه اینکه شهوت تو را تحریک کند یا هواهای نفسانیه تو را برانگیزد. در یک روایتی دارد: «قیلَ لِنَّبیِّ صلی الله علیه و آله وسلم: أَیُّ الْأَصْحَابِ أَفْضَلُ» از پیغمبر پرسیدند: بهترین رفیق کیست؟ آدم که میخواهد رفیق انتخاب کند که با او مصاحبت کند و رابطه تنگاتنگ داشته باشد، چه خصوصیاتی باید دارا باشد؟ «قَالَ: إِذَا ذَكَرْتَ أَعَانَكَ وَ إِذَا نَسِیتَ ذَكَرَكَ»3حضرت فرمود: آن کسی که اگر به یاد خدا افتادی، تو را کمک کند و اگر خدا از یادت رفته است، تو را به یاد خدا بیاندازد.4 این جنبه درونی دارد.
کمک کار صالح
از نظر ظاهر هم عرض کردم، خصوصیتی مطرح است. یک روایت دیگر از پیغمبر اکرم است که تقریباً نظیر روایت قبلی است. «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَزِیراً صَالِحاً» وقتی خداوند بخواهد به بندهای خیری برساند، برای او یک وزیر صالح قرار میدهد. وزیر یعنی کسی که کمککار انسان است، تقریباً همان رفیق است. «إِنْ نَسِیَ ذَكَّرَهُ وَ إِنْ ذَكَرَ أَعَانَهُ»5 ؛ ر ازخدا غافل شد او را به یاد خدا میاندازد و اگر به یاد خدا افتاد او را یاری میکند.6
بهترین دوستان کسی است که برای اطاعت الهی کمک کند. تو داری طاعت الهی انجام میدهی، عملی انجام میدهی که مورد رضای خداوند است، آن کسی که به تو کمک کند، بهترین رفیق تو است. این شخص بهترین رفیق تو است. اینها همه در بُعد عملی است.
2. خصوصیّت بیرونی «دوست خوب»
1، زبانی؛ دوست باید از نظر بیرونی، یعنی کارها و اعمالی که میخواهم انجام بدهم، لفظاً مرا راهنمایی و کمک کند. یعنی اگر دید من دارم معصیت میکنم، من را نهی کند. اگر دارم کار خلاف میکنم، او مرا نهی کند. 2 ،عملی؛ اگر دید من دارم کار خیر میکنم، مرا کمک کند که من کار خیرم را ادامه دهم. مرا تشویق کند. مرا به کار خیر امر کند. برای کار خیر مرا کمک کند. یک همچنین رفیقی انتخاب کن. 3، رفتاری؛ من کسی را انتخاب کنم که او از نظر عمل به من روش بدهد. از نظر عملش به من کار درست کردن را یاد بدهد. لازم نیست که لفظاً به من چیزی بگوید. عملاً بیاموزد. چرا؟ چون بُرد عمل در تأثیرگذاری از بعد لفظی بالاتر و أقوی است. رفیقی انتخاب کن که کار خیر بکند، از آن طرف هم از شر پرهیز کند. به تو آموزش عملی بدهد چون این بُردش بیشتر است، تا آنکه لفظاً بگوید.
دوست «امر و نهی کن» بهتر از دوست «چاپلوس و متملق»
ما در روایات باب رفاقت، هر سه مطلب را داریم که اینها، مستقیماً با مسأله تربیت رابطه تنگاتنگ دارد.اما قولی و زبانی؛ علی (علیه السلام) میفرماید: « صَدِیقُکَ مَن نَهَاکَ » دوست تو آن کسی است که اگر خواستی معصیت بکنی، تو را نهی کند. اگر خواستی کار زشت کنی، به تو بگوید: نکن! حرام است! معصیت است! تو را نهی از منکر کند. « وَ عَدُوُّکَ مَن أغرَاکَ»7 دشمن تو آن است که اگر خواستی کار زشت انجام بدهی، تو را فریب بدهد و مغرورت کند. چه به امر شر دعوت کند، چه اگر کار زشتی انجام دادی، تو را تشویق کند. چه بسا از «مَن أغرَاکَ» این مراد باشد. این دوست تو است که اگر کار بد کردی، تو را نهی کند، و دشمنت کسی است که اگر کار بد کردی، بگوید به به! چه کار خوبی کردی! جمله اول با جمله دوم روایت تناسب دارد.
کمککار برای اطاعت الهی
اما دوم، از علی (علیه السلام): «المُعینُ عَلَی الطَّاعَةِ خَیرُ الأصحَابِ»8؛ بهترین دوستان کسی است که برای اطاعت الهی کمک کند. تو داری طاعت الهی انجام میدهی، عملی انجام میدهی که مورد رضای خداوند است، آن کسی که به تو کمک کند، بهترین رفیق تو است. این شخص بهترین رفیق تو است. اینها همه در بُعد عملی است.
دوستی با نیکان، بهترین وسیله نجات از بدیها
سوم، آنکه از نظر رفتاری به من روش بدهد، نه اینکه مرا لفظی کمک کند، عملاً من را تربیت کند. علی (علیه السلام) فرمودند: «لَیسَ شَیئٌ أدعَی لِخَیرٍ وَ أنجَی مِن شَرٍّ مِن صُحبَهِ الأخیَارِ» چیزی بهتر از دوستی با خوبان انسان را به عمل خیر دعوت نکرده و او را از شر نجات نمیدهد. اخیار، کسانی هستند که از نظر عملی آدم خیری است، یعنی آنهایی که عملشان اینگونه است. این تعبیر به « أدعی، أنجی » در روایت یعنی خیلی دعوتش بیشتر است. چرا؟ چون دعوت اینها عملی است و عمل بُردش روی انسان از نظر آموزشی أقوی است تا قول و حرف. لذا حضرت میگوید: « أدعی »
این که میگوید: « أنجی » برای چیست؟ پیش آمده یک کار زشتی بخواهی مرتکب شوی و به یاد رفیقت بیافتی و پاکی و خوبی او را به یاد بیاوری و خجالت بکشی و آن کار را ترک کنی؟ این دوستی تو را از گناه نجات داده است.
این تعبیر « أدعی، أنجی » که میفرماید جهتش این است که عمل تأثیرگذاریاش در تربیت بیشتر است. لذا کسی که انسان میخواهد به او روش بدهد، اگر آموزش با عمل باشد، بُردش از گفتار بیشتر است. خلاصه مطلب اینکه در انتخاب رفیق، آن چیزی که باید محور باشد همین مسأله معنویت است، نه مادیت. این باید محور رفاقت باشد، چنین رفاقتی پایدار است و در دنیا و قیامت به دشمنی تبدیل نخواهد شد.
پی نوشت ها:
[1]. بحارالأنوار ،66، 237
[2]. همان
[3]. بحارالأنوار، 74،140
[4]. ذکر در اینجا به معنی یاد خدا است. «ذکر» از نظر استعمالاتاش، عبارت از یاد خدا کردن است هرچند معنای خودش صرفاً چیزی را به یاد آوردن است. لذا اگر ذکر به طور مطلق استعمال شود، که روایات ما و حتی در محاورات ما معمولاً اینطور است، منظور همان یاد خدا است.
[5]. بحارالأنوار ،74، 166
[6]. فرضاً اگر «ذکر» راجع به عمل بیرونی هم باشد، مسألهای نیست.
[7]. غررالحکم ،415
[8]. غررالحکم ،416
منبع : پایگاه اینترنتی آیت الله آقا مجتبی تهرانی