قم – دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی، به چند روایت درباره ارزش مؤمن اشاره و اظهار کرد: ما منبریان و روحانیون قیامت مسئول هستیم، دادگاه ما سنگین است، هر روایتی تحقیق نکرده برای شما بیاوریم، در قیامت گیر هستیم و در روایات هست که اگر یک ساعت منبرمان به درد شما نخورد قیامت دهانمان را پر از آتش می کنند؛ کار ما بسیار سخت است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد انصاریان در سخنرانی خود در مسجد حضرت امیر(ع) تهران، اظهار کرد: برای ما بسیار مشکل است که ارزش واقعی مؤمن را بفهمیم. برای شناخت دورنمای ارزش مؤمن باید به یک سلسله آیات قرآن و روایات متوسل شد، ابتدا یک آیه را برایتان قرائت می کنم و سپس چند روایت را می خوانم. در سوره مبارکه بینه کلمه "بریه" که در آیه آمده به معنای موجودات زنده جهان است که سه بخش از این موجودات فرشتگان، جن و انسان ها هستند. تعداد فرشتگان بیان نشده، ولی در همه آفاق هستی، طبق آیات قرآن وجود دارند. من برای اینکه عنایت بفرمایید شمار فرشتگان از چه قرار است یک روایت صحیح، سالم و درست که از اهل بیت(ع) صادر شده را از کتاب کامل الزیارات که یقیناً از کتاب کافی معتبرتر است، می خوانم.
وی افزود: وقتی حضرت سید الشهدا(ع) دفن شد، فرشتگان از جانب پروردگار مأموریت پیدا کردند شبی هفتاد هزار نفرشان از هر کجای عالم که هستند به زیارت قبر ابی عبدالله(ع) بیایند؛ عنوان نشده که چه دعا و زیارتی در کنار قبر حضرت خوانده شده است، اما آنچه بسیار عجیب است، این هست که امام صادق(ع) می فرماید: از شب اولی که حضرت دفن شدند و هفتاد هزار نفر اول به زیارت قبر ابی عبدالله(ع) آمدند و برگشتند؛ تا برپا شدن قیامت، دیگر نوبت به این گروه اول، برای بار دوم نمی رسد، اگر بخواهند بیایند هم حق دیگران پایمال می شود. از عدد جن خبری نیست، فقط ما در قرآن می بینیم که خدا جن را صاحب شعور، درک و فهم معرفی کرده و بسیاری از آنها را در سوره جن، آگاه به قرآن و مؤمن و اهل عبادت شمرده است. هیچ ملاکی هم در قرآن و روایات وجود ندارد که انسان از جن بترسد، اولاً قرآن مجید می گوید: جن یعنی غیرآشکار و با چشم عنصری قابل دیدن نیست، کسانی هم که قدیم می گفتند، جن در بیابان و جنگل دیدیم، خیالات خود را دیدند نه یک امر حقیقی. تاکنون دانشمندی بیان نکرده که با ابزاری جن دیده است، اصلاً جن قابل مشاهده نیست. در قدیم پدر و مادر می خواستند بچه ها را بخوابانند، بچه ها نمی خوابیدند، می گفتند بخواب جن می آید، این یک ظلم سنگینی بوده که ناخودآگاه پدران و مادران به بچه ها داشتند.
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه شمار این جن چه مقدار است؟ گفت: هیچ کسی نمی داند. جن هم یک موجود زنده بعد از فرشتگان است. یکی دیگر از موجودات زنده، انسان است، از زمان حضرت آدم(ع) تاکنون آمارگیری نشده که چه تعداد انسان آفریده شده و در آینده چه تعداد انسان آفریده خواهد شد. آیه شریفه درباره مؤمن می فرماید: "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ"، آنان که خدا و قیامت را باور دارند، نبوت و وحی را باور دارند، صاحب عالم را باور دارند، پایان جهان قیامت را باور دارند، نبوت انبیاء و وحی را که کتاب های آسمانی و مخصوصاً قرآن است را باور دارند، جنبه اعتقادی مؤمن. تمام کارهای او نیز براساس همین باور پاک است، عبادت می کند، خدمت می کند، انفاق می کند، زکات می دهد، خمس می دهد؛ همه اینها عمل صالح است.
وی ادامه داد: مؤمن انجام دهنده عمل صالح است "أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، از تمام موجودات زنده عالم پیش من بهتر و باارزش تر است. ما چون از این آیات و روایات خیلی خبر نداریم، می گوییم حتماً خدا هم به ما نظری دارد، بله! خدا به ما نظری دارد، اما قیمت تو چند است؟ این قیمت را باید بدانیم، "أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، باور این مسأله برای عده ای سخت است که انسان از همه فرشتگان و جن و انس بهتر است؟ اما خداوند می گوید: بهتر هستی، مصداق اتم و اکمل این آیه انبیاء و ائمه هستند و در این مصادیق نظر خاص به شخص امیرالمؤمنین(ع) است، چون ایشان، حافظ نبوت و وحی بود و بعد از وفات پیغمبر(ص) اگر تعالیم پیغمبر و مفاهیم قرآن را انتقال نمی داد ولو به دوازده نفر، بی دینی رواج می یافت. امیرالمؤمنین(ع) رسالت پیغمبر و وحی خدا بر پیغمبر، فرهنگ پیغمبر را به این دوازده نفر منتقل کرد و آنها هم به بعدی های خود منتقل کردند و اکنون شیعیان حدود پانصد میلیون هستند و به وسیله امیرالمؤمنین(ع) اسلام نازل شده ماند. آن اسلامی که در زیر سقف سقیفه ساختند، من با هر عالمی حاضر هستم بحث کنم و دلیل بیاورم بت پرستی مدرن بود، ولی رنگ اسلام را به این بت پرستی پاشیدند و گفتند اسلام این است. حق حرف زدن با علی(ع) را سلب کرده بودند، حق آمدن خانه علی(ع) را سلب کرده بودند، حق منبر رفتن علی(ع) را خورده بودند، حق این که یک بار علی(ع) در آن سی سال بعد از مرگ پیغمبر در محراب به نماز بایستد را خورده بودند یعنی اگر خودشان وقت نداشتند یا خالد بن ولید یا سعد وقاص یا ابوهریره را در محراب می فرستادند. یک بار جامعه، میدان برای اقتدای به علی(ع) پیدا نکرد. نمی گذاشتند مردم بیایند اسلام نازل شده را از صاحبان اصلی، از مقربان درگاه، از عالمان بی نظیر بگیرند.
استاد انصاریان گفت: عالمان اسلام ابوهریره و کعب الاحبار یهودی شده بودند؛ علمای سقیفه می گفتند، اسلام را از اینها بگیرید! چند شب پیش این مردک دیوانه، رعشه دارِ لب جهنم، پسرش را ولیعهد خودش کرد. وقتی شنیدم و دیدم، تمام تاریخ معاویه و یزید به ذهنم آمد. می گویند محمد بن سلمان که ولیعهد پدرش شده از خبیث ترین انسان های فعلی جهان است. به این مسأله کاری ندارم، اما دیدید چند آخوند امضای شرعی کردند که این ولیعهد، سلطان مشروع جهان اسلام است. پس از وفات پیغمبر(ص)، کارخانه آخوندسازی با پول کلان در مدرسه بنی امیه، بنی عباس، و همینطور جلوتر در مدرسه عثمانی ترکیه و اکنون هم در مدرسه وهابیت کافر به راه افتاد و اینان آخوندهای اسلام شدند. امیرالمؤمنین(ع) دست و دَر منزلش بسته شد، کسانی که بعد از مرگ پیغمبر ادعای اسلام داشتند چرا یک دفعه تصمیم گرفتند دَر خانه را باز کنند، آنها تنها یک بار دَر زدند و کسانی که در خانه بودند، باز نکردند و آتش آوردند دَر را سوزاندند که در باز شود. کسانی که می گفتند نماز با علی و حسن و حسین و زین العابدین و باقر و صادق(ع) باطل است، حال دَر خانه علی(ع) را می زنند!
انسان از هر طرف می گردد می بیند علی(ع) بوی خدا و کار خدایی می دهد، یک بار تعدادی یهودی در یک بیابان گفتند: ما از گذشتگان مان شنیدیم در این منطقه آب هست، فرمود: درست شنیدید، در این منطقه آب هست، گفتند: آب کجاست؟ فرمود: این نقطه، شن ها را کنار بریزید، آب پیدا می شود، آمدند و گفتند: شن ها با دو مشت ما که کنار ریخته نمی شود، فرمود: بروید کنار، با دو تا چشم به هم زدن تمام شن ها را کنار ریخت، یک سنگ پیدا شد، فرمود: این سنگ روی آب است، سنگ را بردارید، آب فوران می کند. 10 یا 15 یهودی آمدند، دور سنگ را خالی کردند و دیدند نمی توانند این سنگ را تکان بدهند، گفتند: علی جان این سنگ تکان نمی خورد، فرمود: بروید کنار، یک دستش را زیر سنگ برد، چهار متر آن طرف تر سنگ را پرت کرد، آب فوران کرد.
وی اظهار کرد: یادتان باشد به امیرالمؤمنین(ع) نگاه خاص است. به همان علتی که گفتم، چون او حفظ دین خدا را با تحمل رنج های سنگین شروع کرد. رنج هایی که خودش فرمود: من تحمل کردم، اما مانند کسی که استخوان تیز در گلویش گیر کرده بود نه پایین می رفت نه بالا می آمد؛ اما تحمل کردم برای حفظ دین. علی جان در عمرت این همه سختی کشیدی برای اینکه دین خدا به درستی به دست ما برسد. بعد از وفات پیغمبر(ص) تعدادی را سر جای پروردگار نشاندند نه سر جای علی(ع). حتی این تعداد را از نظر عقل، رأی و نظر بر پیغمبر اسلام(ص) مقدم کردند. مدارک آن هست. اگر عربی می دانید، به دو جلد کتاب الاتقان سیوطی که از علمای بزرگ آنهاست مراجعه کنید. من این کتاب ها را خواندم و به یک نمونه اشاره می کنم. گاهی از پیغمبر یک سؤال فقهی می کردند پیغمبر در پاسخ می ماند، آبروی دین داشت می رفت. اگر پیغمبر(ص) پاسخ نمی داد، می گفتند پیغمبر دین اسلام نمی تواند جواب مسأله را بدهد. وقتی پیغمبر در پاسخ می ماند، دومی به پیغمبر می گفت: آقا اگر اینجوری جواب بدهی بهتر نیست؟ پیغمبر جواب آن دومی را که می شنید، هنوز نظر نداده بود جبرئیل نازل می شد و آیه می آورد و می گفت یا رسول الله این آیه خدا بر اساس فکر این دومی است، یعنی خدا دید این دومی از تو بهتر می فهمد، آیه را به همان نظر نازل کرد. آیاتی که براساس رأی دومی نازل شد، چون خدا دید عجب علمی، عقلی که پیغمبر در عقل و علمش به گرد پای او نمی رسد. این بت است، بت بجای خدا. و آن هم بت پرستی مدرن، چون دیگر مردم سنگ، چوب و خرما را نمی پرستیدند، اما جنس دو پا را بجای آن بت ها عَلم کردند و به مردم قبولاندند، و تا الآن هم مورد پرستش قرار گرفته است. انسان وقتی این کتاب ها را می خواند، جگرش پاره پاره می شود، بلایی در این عالم نبوده که سر اسلام نازل شده خدا نیاوردند، چه زجری امیرالمؤمنین(ع) کشید تا آن اسلام را حفظ کند و دست نخورده بماند.
استاد انصاریان به چند روایت درباره ارزش مؤمن اشاره و اظهار کرد: این روایات در مهمترین کتابهایمان است، فکر نکنید در این کتاب های کوچه بازاری است. ما قیامت مسئول هستیم، دادگاه ما سنگین است، هر روایتی تحقیق نکرده برای شما بیاوریم، در قیامت گیر هستیم و در روایات هست که اگر یک ساعت منبرمان به درد شما نخورد قیامت دهانمان را پر از آتش می کنند؛ کار ما بسیار سخت است.
وی ادامه داد: به عزت و جلالم قسم، "مَا خَلَقْتُ مِنْ خَلْقِی خَلْقاً"، در تمام آفرینشم موجودی را نیافریدم که "أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ"، از مؤمن پیش من محبوبتر باشد. محبوبیت او از کل مخلوقاتم بیشتر است. مؤمن همه جا شناخته شده است. امام رضا(ع) از کنار شهر طوس رد می شدند، دیدند عده ای یک مُرده ای را به قبرستان می برند، امام پیاده و وارد جمعیت شدند تا نزدیک قبر آمدند، مُرده را که در قبر گذاشتند، امام در قبر رفتند و صورت مُرده را بوسیدند و بالا آمدند و راهشان را ادامه دادند، یار بزرگوارشان به حضرت عرض کرد، یابن رسول الله شما تا حالا از کنار طوس رد شدید؟ فرمود: خیر بار اول است، این مُرده که برای این طوس بود، می شناختید؟ فرمود: چه می گویی مؤمنی و شیعه ای در شرق و غرب عالم نیست مگر اینکه ما او را بشناسیم، نام و نام پدر و مادر او هم می دانیم، اسم اولادهای بعد او را هم می دانیم؛ پرونده شیعیان ما پیش خود ماست، لازم نیست ما از جایی رد بشویم یا مردمی را فیزیکی ببینیم، "وَ کُلَّ شَیْء اَحْصَیْناهُ فِی اِمام مُبِین"، اکنون اگر حضرت رضا(ع) بخواهد شما را ببیند یک نگاه به آن پرونده می کند، چهره همه شما برای او پیداست.
استاد انصاریان گفت: پیغمبر خدا(ص) وارد مسجد الحرام شد، "نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ"، نگاهی به این بیت کردند و فرمودند: "مَرْحَباً بِالْبَیْتِ ما اَعْظَمَکَ وَ ما اَعْظَمَ حُرْمَتَکَ عَلَى اللّهِ"، آفرین بر تو ای کعبه، پیش پروردگارت عجب عظمت و احترامی داری. اما کعبه، به خدا سوگند، "لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ"، احترام و ارزش مؤمن پیش خدا از تو بسیار بالاتر است "لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً"، خدا برای مؤمن سه احترام قائل است، احترام به مال، احترام به خون او "وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ" چنان برای مؤمن احترام قائل است که به احدی اجازه نداده نسبت به مؤمن گمان بد ببرند. اینکه برخی مثلاً می گویند این آقا را می بینی همه جا منبر دارد، فکر می کنیم سی یا چهل میلیاردی داشته باشد. یا اینکه بگویید، این آقا را می بینی خانه سه طبقه دارد، اگر دزدی نمی کرد این خانه را نمی توانست بسازد. کعبه خدا به احدی اجازه نداده گمان بد به مؤمن برده باشد. اما می دانید بنی امیه راجع به ابی عبدالله(ع) چه گفتند، خود حضرت می گوید چه گفتند. در وصیت نامه اش با خط خودش برای برادرش محمد بن حنفیه نوشت، برادرم فانی من دارم از مدینه هجرت می کنم و بیرون می روم "لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا" بنی امیه در جامعه پخش کرده بودند، حسین مفسد است، حسین جزء ستمکاران تاریخ است، حسین طغیانگر است، حسین همه وجودش شرّ و بدی است در حالی که خدا به کسی اجازه نداده به مؤمن گمان بد ببرد. ولی نامه ابی عبدالله(ع) را دیدید که چه چیزهایی گفتند. من کتابی در مدینه دیدم، نویسنده آن یک پاکستانی مقیم مدینه است، این پاکستانی آخوند وهابی های مدینه بود و اکنون پیش یزید رفته است؛ در این کتاب راجع به یزید و ابی عبدالله بحث کرده و نهایتاً می گوید هر چه گناه در آن روزگار است به گردن حسین بن علی(ع) است و حقش بود که حاکم اسلامی او را قطعه قطعه کند. امام زین العابدین(ع) در مسجد اموی روی منبر به مردم گفت: اگر جدم پیغمبر(ص) اکیداً به شما اصرار کرده بود بعد از مرگ من هر ظلمی می توانید به اهل بیت(ع) من بکنید چه کار دیگر می خواستید بکنید، بگویید ظلمی مانده که به ما نکردید؟
انتهای پیام /
منبع : پایگاه عرفان