فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مهرورزى فيلسوف بزرگ حاجى سبزوارى‏

زمستان بسيار سردى بود هواى سبزوار كه شهرى در دل كوير است، به شدت تحت تأثير سرما بود و در آن هواى سرد زمستانى برف هم به تدريج از آسمان به سوى زمين سرازير مى‌شد، حاج ملّا هادى سبزوارى آن حكيم عارف و فيلسوف آراسته به حقايق و معارف به شاگردان حوزه درسش كه تعداد قابل توجهى بودند فرمود: اگر برف سنگين باريد و سبب زحمت بود درس فردا تعطيل است.
دانشجويان مقيم در مدرسه هنگامى كه براى نماز شب و تهجد و مناجات و نماز صبح برخاستند مشاهده كردند برف بسيار سنگينى روى زمين نشسته و قطعاً كلاس درس تشكيل نخواهد شد ولى حاجى برابر وقت هر روز به درس آمد، دانشجويان هم با ديدن حاجى به سالن تدريس آمدند و به محضر آن حكيم عارف عرض كردند: شما ديروز فرموديد اگر برف سنگين بود درس تعطيل است، چه شد در اين سرماى سخت و برف سنگين به درس آمديد؟!
فرمود: در اطاق خانه نشسته بودم از بيرون صداى چارپايانى چون گاو و استر و الاغ شنيدم كه صاحبانشان آنان را براى كار به دنبال خود مى‌برند، به خود گفتم: اين حيوانات در اين هواى سرد و برف سنگين تن‌ به تعطيلى كار ندادند ما كه اشرف مخلوقاتيم به چه سبب تعليم و تعلّم را تطعيل كنيم؟ براى اين كه شما عزيزانم از درس محروم نشويد و عمرتان ضايع نگردد به درس آمدم.
آرى؛ محبّت و دل‌سوزى معلّمى آگاه و عارفى بينا و حكيمى با كرامت نسبت به شاگردانش اجازه نداد كه سود علمى‌اش را از شاگردانش دريغ ورزد و زمينه ضايع شدن عمرشان را با تعطيل كردن درس فراهم سازد.


منبع : پایگاه عرفان
  • حاجى سبزوارى
  • مهرورزى فيلسوف بزرگ حاجى سبزوارى‏
  • مهرورزى فيلسوف بزرگ
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^