دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه گناهان ظاهری و باطنی عامل ایستایی هستند، گفت: خداوند این همه کمالات از جمله ارزشها، تقوا، توکل، صدق، وفا، مِهر، اعتقاد، اخلاق، عمل و خدمت را قرار داده، اما عدهای قدمی بهسوی این ارزشها برنمیدارند، متوقف هستند و ایستایی بر آنها حاکم است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد جامع ایلام، اظهار کرد: طبق آیات قرآن و روایات آنچه به انسان توقف میدهد و نمیگذارد بهسوی ارزشها و کمالاتی حرکت کند که خداوند از باب رحمت و لطفش برای انسان قرار داده است، گناهان باطنی و معصیتهای آشکار است. اکثر گناهان باطنی در رابطهٔ با قلب است، حیات قلب را تهدید میکند و نهایتاً قاتل قلب میشود. وقتی قلب بمیرد، طبق ارزیابی امام ششم(ع)، همهٔ اعضا و جوارح از حرکت بهسوی عبادت حق و خدمت به خلق میمیرند. قرآن یک نکتهٔ فوقالعاده مهمی را مطرح کرده که بهنظر میآید هیچ کتابی - حتی کتابهای آسمانی - قبل از قرآن مطرح نکردهاند.
وی معنای این نکته را از دیدگاه عرب بیان کرد و گفت: عرب در بیشتر مناطقی که در اختیارش است، نخلستانِ خرما دارد، وقتی خرما برسد و از آن پوسته و جلدش بیرون بیاید که قابلچیدن باشد، عرب به این کار طبیعی، یعنی بیرونآمدن خرما از جلدش میگوید که «فِسق» انجام گرفت؛ یعنی خرما چهارچوب جلدش را رها کرد و آزاد شد و حال میتوان خرما را چید. اولینبار بود که پروردگار در قرآن مجید، این مارک را به کسانی زد که آلودگی باطن و ظاهر دارند و فرمود: «اولئک هم الفاسقون»، یا «ففسقوا أن امر ربهم»، و به این ترتیب کلمهٔ فسق را به زندگی انسان کشید.
فاسق کیست؟
وی ادامه داد: پروردگار میفرماید: آنکه از چهارچوب عقل، فطرت، انسانیت و ارزشهای الهی بیرون میآید و دیگر آثاری، علائمی و نشانههایی از انسانیت در او نیست، «فاسق»، یعنی از آن طبیعت اولیه و اصلی و الهیبودنش بیرون آمد. در آیات بعد و براساس این بیرونآمدن میفرماید: «اولئک کالأنعام»، اینها انسان نیستند، بلکه همپای چهارپایان هستند!
تمتع و لذتبری یکی از ویژگیهای انسان فاسق است
استاد انصاریان به نوع زندگی انسان فاسق با استناد به قرآن اشاره و تصریح کرد: خداوند میفرماید: شغل این انسان تمتع و لذتبری است؛ یک نگاههایی دارد، نگاههای به دردنخور که از آن نگاهها لذت میبرد و احتمالاً بعضی از نگاههایش هم حرام باشد. از شنیدن اصوات لذت میبرد، نه اصوات حق! یعنی سعی میکند صدای خدا به گوشش نخورد. به او میگویند: بیا به مسجد برویم، میگوید: جای من نیست! یک معلم حرفهای استواری میزند، بیا برویم. میگوید: من این حرفها را کهنه کردهام! یک عالِم حرف میزند، بیا برویم. میگوید: از قیافهٔ اینگونه افراد اصلاً خوشم نمیآید. در خانهاش هم وقتی که شبکهها را نگاه میکند، تا یک آخوندی، ریشداری، آگاهی، فیلسوفی و حکیمی میآید، با تلخی میبندد و از ایران خارج میشود، روی کانال ماهواره میرود و چندین ساعت کثیفترین فیلمها را میبیند، خوابش هم نمیگیرد و خسته هم نمیشود. وقتی که تمام میشود، غصه میخورد که چرا تمام شد! چقدر ما بدبخت هستیم که فقط چند ساعت بود! قرآن مجید میگوید: وقتی نام خدا را میشنود، «إشمأزّت قلوبهم»، مشمئز، کسل و ناراحت میشود که چرا این اسم را شنید! از شنیدن زیباترین و پرمعناترین اسمها نفرت پیدا میکند، اما وقتی اسم مشهورترین هنرپیشههای اسرائیل، هالیوود، آمریکا و اروپا را میشنود، شاد میشود، آرامش پیدا میکند و حتی با چشم و دلش، با عکسهای آنها لذتیابی میکند.
خروج از چهارچوب انسانیت باعث شهوترانی میشود
استاد انصاریان گفت: کار آنکسی که از چهارچوب انسانیت درآمده، فقط دنبالکردن همین اموری است که به شهوات او لذت میدهد.
استاد انصاریان لذت اولیای الهی، اهل معرفت و اهل دل را با لذت حیوانصفتان مقایسه و اظهار کرد: در حال حاضر مسجد از نظر مهندسی، ساختمان، برقکِشی، فرش، در و پنجره و محراب خیلی عالی است. از پیرمردها بپرسید، مسجدهای هفتاد-هشتادسال قبل گِلی و فرش آن هم حصیر بود و پنجرههای مناسبی نداشت؛ اگر در زمستانها هم بام غلتان نمیانداختند، از همهجای سقفش آب سرازیر و روشناییاش هم با چراغ موشی بود. به زمانهای دورتر برگردیم، مسجد در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) چهار دیوار معمولی بود، سقف آن از چوب خرما، پوشش با لیف خرما بود و فرش آنچنانی نداشت. گاهی به پیغمبر شکایت میکردند که هوا خیلی داغ است و نمیتوانیم پیشانی روی خاک بگذاریم، میفرمودند: اگر تحمل ندارید، پیشانیتان را روی یکذره عبا یا پیراهن خودتان بگذارید. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: من وارد مسجد شوم، آنهم مسجدی که حتی یک حصیر هم در آن نیفتاده و خدا را عبادت کنم، برای من خوشتر است از اینکه من را در جایگاه رفیع بهشت بنشانند و انواع میوهها را جلویم بگذارند!
وی افزود: اگر خداوند به امیرالمؤمنین(ع) میگفت: علیجان! هشت طبقهٔ بهشت را جمع کردهام و اصلاً دیگر بهشتی وجود ندارد، والله قسم! ذرهای از حال علی، نیّت علی، عمل علی و عبادت علی کم نمیشد و نشد و نمیشود؛ اگر امشب به ما بگوید: بندگان من! من کل جهنم را خاموش کردم و بهشتی هم وجود ندارد، از فردا صبح به بعد در کل این مملکت، یک رکعت نماز پیدا نمیشود؛ چون دیگر آدم ذوقی و طَمَعی ندارد و میبیند بهشتی و جهنمی نیست، میگوید: برای چه به خودم زحمت عبادت دهم؛ این حال امیرالمؤمنین است که عبادتش به بهشت و به جهنم گره ندارد: «ما عبدتک خوفاً من نارک»، محبوب و مولای من! من تو را از ترس جهنم عبادت نمیکنم؛ میخواهی من را به جهنم ببر و میخواهی نبر، برای من یکی است! «ولا طمعاً فی جنتک»، و من طَمَعی به بهشت تو هم ندارم؛ میخواهی مرا به بهشت ببر و میخواهی نبر! «وجدتک اهلاً للعباده»، محبوب من! من تو را شایسته دیدم که همهٔ وجود خودم را هزینهٔ عبادت تو کنم؛ این لذت علی است که در یک مسجدِ خرابهٔ بیچراغ بنشیند و نماز و عبادت کند، کار مردم را راه بیندازد و بگوید برایم شیرینتر از این است که من را در بهشت ببرند و در میان آن همه نعمتهای بیپایان قرار دهند.
استاد انصاریان اظهار کرد: پَستی، دنائت و حماقتِ برخی به جایی میرسد که قرآن میگوید: وقتی اسم من برده میشود، «اشمأزّت قلوبهم»، متنفر میشوند که چرا اسم خدا را شنیدهاند! خدا تو را چهکار کرده است؟ چهکار کرده که مشمئز هستی؟ از وقتی در رحم مادر بودی تا به امروز چهچیزی به تو نداده؟ خانه، مال، زن، بچه، چشم و گوش، دهان، نعمتها و این سبزیجات و صیفیجات و حبوبات را چهکسی به تو داده که از او مشمئز هستی؟ مشمئز است و نمیخواهد چون از چهارچوب انسانیت درآمده، مُرده است و لذتش فقط در همین گناهان است یا خودش مرتکب شود یا با چشم ببیند؛ یا خودش دستوپا بزند یا فیلم و ماهواره ببیند. قرآن ابدی و تنها برای دیروز حرف نزده است. «یتمتعون» را برای امروز هم گفته است.
لذتهای نامشروعِ امروز
استاد انصاریان در پاسخ به این پرسش که لذتهای نامشروعِ امروز چیست؟ گفت: «ویأکلون»، این لذتها خوردن و تخلیه معده است، قرآن میگوید: تا مرگشان کاری غیر از این دو ندارند و اینها بیحرکت هستند! من اینهمه کمالات از جمله ارزشها، تقوا، توکل، صدق، وفا، مِهر، اعتقاد، اخلاق، عمل و خدمت قرار دادهام، اصلاً قدمی بهسوی این ارزشها برنمیدارند، متوقف هستند و ایستایی بر آنها حاکم است.
وی ادامه داد: امروز نود درصد مردم اروپا، آمریکا، آفریقا، آسیا و اقیانوسیه با ایستایی خود مزاحم عالم خلقت و فیوضات دیگران هستند، مزاحم انسانهای والا و بزرگوار و باکرامت هستند. این انسانها بهوسیلهٔ این مزاحمها زخم میخورند، مالشان را میبَرند، زندانشان میکنند، به دار میکشند، تیربارانشان میکنند، از زن و بچه محرومشان میکنند، از نعمتهای الهی ممنوعشان میکنند. نود درصد این هفتمیلیاردنفر مزاحم هستند و اینها بهدرد این میخورند که باغبان خلقت ارّهشان کند و اینها را بهعنوان هیزم در هفت طبقهٔ جهنم بریزد؛ چنانکه خود وجود مقدسش در قرآن میگوید: اینها «کانوا لجهنم حطبا»، بیشتر اینها هیزم جهنم هستند و آتش جهنم از گاز و نفت و از گازوئیل و از بنزین و نفت سیاه نیست، کل آتش این هفت طبقه از خود مردم هستند: «وقودها الناس و الحجاره»، یعنی تمام این آتش و عذاب جهنم از وجود خود مردم شعله میکشد و این داستان حرکت نکردن است.
استاد انصاریان گفت: پروردگار چقدر اهداف ارزشیِ مجانی برای بشر قرار داده، اما بیحرکتها و ایستاها و متوقفها تکان نمیخورند! یکقدم جلو برو و حداقل نمازی، روزهای، دست به جیبی، محبتی به یتیمی، یک چهار قلم جنس برای دختر آبروداری که پدرش یک آفتابهٔ معمولی نمیتواند برای جهیزیهاش بگیرد! یک عدهای بیحرکتِ بیحرکت هستند و خدا هم در قرآن راجعبه اینها میگوید: «قتل الانسان ما اکفر»، لعنت بر اینگونه انسانها که چقدر ناسپاس هستند؛ اینان از رحمت من دور باشند.
مال حرام، تباهکننده عقل و بیان است
استاد انصاریان با بیان اینکه خیلی از لقمهها را نمیتوان خورد چرا که انسان را متوقف میکند و میایستاند، گفت: پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: حرام از همهچیز میاندازد، حتی گویاییِ درست زبانت را میگیرد و چراغ عقلت را خاموش میکند.
وی با تأکید بر اینکه باید حرکت کرد و از ایستایی خارج شد، گفت: مرحوم حاجی سبزواری(ره) در حاشیهٔ کتاب منظومهاش، این روایت را نقل کرده که وقتی مؤمن یک لقمه برمیدارد، یعنی دستش را در سفره دراز میکند که لقمه را برمیدارد و بالا میآورد و در دهانش میگذارد، با آرواره و دندانهایش میجَوَد، با عضلات دو طرف گلو فرو میدهد و بعد دیگر دست خودش نیست! خدا مزد تمام خوردنیهایش را در روز قیامت به او میدهد که بندهٔ من، زحمت کشیدی و سر سفرهٔ من نشستی و خوردی، تو ثواب کردی؛ این حرکت ایمانی، اخلاصی و نیّتی است. خدایا! پشت تاکسی مینشینم، برای تو؛ منبر میروم، برای تو؛ درس میدهم، برای تو؛ پای تنور میایستم، برای تو؛ مغازه را باز میکنم، برای تو؛ همهٔ اینها حرکت است.
استاد انصاریان در پایان گفت: گناهان ظاهری و باطنی عامل ایستایی هستند.
انتهای پیام/
منبع : پایگاه عرفان