اهل قرآن كه هم اهل رحمت خدايند و هم با تمام وجود انتظار و توقع رحمت خدا را دارند- كه انتظار و توقع مثبتى است- به تعليم قرآن از جان و دل و از راه حركت و كوشش تا زنده هستند از خدا درخواست مىكنند:
[... رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ] .
... پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
علامه مجلسى در توضيح اين آيه شريفه نقل مىكند:
حسنه در دنيا، مهر و رحمت نيكويى است كه همه امور دنيايى انسان به آن نظام يابد و در آخرت، مهر و رحمت و نعمتى است كه همه امور آخرت به سبب آن اصلاح شود.
در سفرى كه به شهر همدان رفته بودم حكيم الهى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هادى تألهى روايتى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به اين مضمون نقل فرمودند:
هرگاه مال دنيا از طريق كسب و كار و زراعت نصيب او مىشد، به آن مال مىگفت: تا نزد منى مالك تو نيستم، هنگامى كه از نزد من به اختيار و علاقه خود من در راه خدا قرار گرفتى و تبديل به عملى مثبت شدى مالك تو خواهم بود.
اميرالمؤمنين عليه السلام كه از حسنات كامل دنيا از جانب خدا برخوردار بود، نسبت به مال چنين نگاه مثبتى داشت كه نظام حقيقى آن را در اين مىدانست كه به صورت مثبت در راه خدا قرار گيرد و از تكاثر و انباشته شدن روى هم كه محصول تلخ بخل است پاك بماند.
اميرالمؤمنين عليه السلام از طريق امور معنوى هم، آن چنان امور آخرت خود را به اصلاح و آبادى رسانيد كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله احدى از اولين و آخرين، آخرتى چون آخرت او نخواهد داشت.
ما بايد به اين حقيقت هم توجه داشته باشيم كه حضرت حق بىترديد در امور دنيايى و آخرتى، انسان را امتحان مىكند تا اگر انسان به اراده و اختيار خود با امتحان صحيح برخورد كند، حسنه دنيا و آخرت از افق وجودش طلوع نمايد.
ثروت و مال، امتحان الهى است، اگر انسان بخل نورزد و از مال و ثروت به وسيله انفاق و صدقه و پرداخت حقوق مالى و رسيدگى به محرومان بهره گيرد، در حقيقت از امتحان حق سرفراز بيرون آمده و به حسنه دنيايش تحقق داده است.
آنان كه نسبت به امتحانات و آزمايشات الهى بىتفاوتاند يا برخورد صحيحى با امتحان حق ندارند يا عكس آنچه را كه از آنان خواستهاند عمل كنند، در حقيقت مانع تحقق حسنه دنيا و آخرت خود مىشوند و ضربه غير قابل جبرانى به خود مىزنند.
اى كاش همه انسانها در صراط مستقيم حق بودند تا با اراده و اختيار خود نسبت به همه امتحانات الهيه برخورد صحيح مىكردند و از اين راه حسنه دنيا و آخرت خود را تأمين مىكردند و علاوه بر آن، از اين كه براى ديگران سختى و مشكل ايجاد نمايند پرهيز مىنمودند.
حضرت امام صادق عليه السلام در توضيح آيه شريفه:
[اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ] .
ما را به راهِ راست هدايت كن.
فرمودند:
«أرشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّريقِ المُؤَدِّى إلَى مَحَبَّتِكَ وَالمُبَلِّغِ إلَى رِضوَانِكَ وَجَنَّتِكَ وَالمَانِعِ مِن أنْ نَتَّبِعَ أهوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أوْ نَأخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِكَ .
ما را به پايبندى نسبت به راهى كه به محبتت مىكشاند و به رضوان و خشنودى و بهشتت تو مىرساند و مانع از پيروى خواستههاى بىمحاسبه و بيجايمان مىشود كه سبب فساد و نابوديمان مىگردد يا مانع از تكيه كردن به آراى باطلمان خواهد شد كه موجب هلاكتمان مىشود، راهنمايى كن.
و نيز حضرت در روايتى مصداق «صراط مستقيم» را اميرالمؤمنين عليه السلام و شناخت آن حضرت به شمار مىآورد و به عبارت ديگر كسى كه در همه امورش آن وجود مبارك را مقتدا و پيشوا قرار دهد و به همان راهى برود كه او رفت، در صراط مستقيم قرار گرفته است.
حضرت امام عسكرى عليه السلام در تفسير [اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ] مىفرمايد:
پروردگارا! آن توفيقى كه به وسيله آن در گذشته روزگارمان تو را اطاعت كرديم بر ما تداوم بخش تا به همان صورت تو را در آينده از عمرمان اطاعت نماييم.
صراط مستقيم دو صراط است صراطى در دنيا و صراطى در آخرت، اما صراطى مستقيم در دنيا صراطى پاك و دور از افراط و تفريط است و در آن كمترين انحرافى به سوى باطل وجود ندارد و در آخرت راه اهل ايمان به سوى بهشت است كه از آن به سوى دوزخ انحرافى ندارد و جز به بهشت منتهى نمىشود.
و از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است:
صراط مستقيم، دين خداست كه جبرئيل آن را به محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده است .
آرى؛ كسيكه بر اساس اين روايات از توفيق خدا و شناخت اميرالمؤمنين عليه السلام و اقتداى به آن حضرت و متدين بودن به دين پروردگار برخوردار باشد، در همه امتحانات چه مالى، چه بدنى، چه معنوى از عهده بيرون خواهد آمد و حسنه دنيا و آخرت او تأمين خواهد شد،
[... رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ] .
... پروردگارا! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
منبع: فرهنگ مهرورزى، ص: 403
منبع : پایگاه عرفان