درباره توجه خداوند متعال به انسان، حداقل شش آیه در قرآن کریم آمده است که نشان میدهد انسان گل سر سبد آفرینش است.([1])
انسان، گل سرسبد آفرینش
انسان در بین موجودات عالم، محترمترین موجود نزد پروردگار عالم است و خداوند متعال به این موجود عنایت خاص و ویژهای دارد. حضرت حق مجموعه عالم را برای انسان قرار داده است تا انسان برای خدا باشد([2]) و انسان اگر خودش را با غیر حق معامله کند، گوهر وجودش را با چیزی که پست و بیارزش بوده، معامله کرده است.([3])
همه ما انسانها از نظام آفرینش در حال بهرهگیری هستیم و مجموعه جهان هستی بدون بخل ورزیدن در حال بهرهدهی به ما هستند.
از آیات قرآن استفاده میشود که انسان، مافوقی غیر از خداوند متعال ندارد و سایر مخلوقات مادون انسان میباشند. قیمت و بهای انسان با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، یعنی بعد از شنیدن این آیات نباید در صدد سؤال برآییم که قیمت و ارزش آسمان بیشتر است یا انسان؟ افراد کافر، منافق، بیدین و گنهکار هم استعداد این قیمت را دارند، ولی قیمتشکنی کرده و خود را به بهای ناچیزی فروختهاند! آگاهانه یا از روی غفلت و یا از روی جهل نخواستهاند خود را با پروردگار عالم معامله کنند، خود را با مادون خویش معامله نمودهاند! درنتیجه دچار خسران بزرگ در دنیا و آخرت([4]) شدهاند.
انسان، خلیفه خدا در زمین
قرآن مجید میفرماید:
إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً([5])
کسی که به مقام خلیفةاللّهی میرسد، خویشتن را با مادون خود معامله نمیکند؛ اگر کسی خود را با کمتر از خود معامله کند، ورشکسته و خسارتزده خواهد شد؛ چون مادون چیزی بر مافوق خود نمیافزاید. اگر انسان با کمتر از خود معامله کند، به سوی او حرکت میکند و این ضرر بزرگی برای انسان است که خود را با چهارپایان معامله کند و با این تعامل، تبدیل به چهارپایان شود. اگر همه حیوانات دنیا را در یک مکان جمع کنند و ما بخواهیم انسانی را با آنها معامله کنیم، چهارپایان هرگز جای این انسان را نمیگیرند، ولی انسان ممکن است مثل چهارپایان و بدتر از آنها هم بشود!([6])
اگر انسان با طلا معامله شود، هرگز طلا انسان نمیشود، ولی انسان از انساننیت به فلز طلا تنزّل پیدا میکند. اگر انسان با زمین معامله شود، زمین انسان نمیشود ولی انسان زمینگیر میشود. اما در معامله با خدا انسان خدایی میشود! موجودات دیگر در نظام آفرینش، آن استعداد و حرکت را ندارند که ما با آنها معامله کنیم، و به آنها بگوییم بیایید همرنگ ما شوید. هرگز آنها همرنگ ما نمیشوند، ولی ما را همرنگ خودشان میکنند. در میان مخلوقات تنها انسان است که قدرت حرکت دارد و توانایی به رشد رسیدن در او هست، تنها انسان است که میتواند همرنگ پروردگار شود.
در آیات متعددی از قرآن مجید درباره انسانهایی که با پایینتر از خودشان معامله میشوند، سخن به میان آمده است:
قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ([7])
ای انسان! سنگ، قدرت تبدیل شدن به تو را ندارد، ولی تو مانند سنگ شدی!
أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ([8])
ای انسان! تو از مدار عبودیت و خداپرستی خارج شدی و گاو پرست و پولپرست شدی! اگر روح الهی خود را با مادون خود معامله کنی، از هر چیز پستی، پستتر خواهی شد!
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ([9])
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میانِ نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب([10]) است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
طیران مرغ دیدی؟ تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
(سعدی شیرازی)
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؛ چون روح انسانی و جان آدمیت کسب فضیلت میکند. انسان در اثر کسب فضائل معنوی، به جایی میرسد که بجز خدا نمیبیند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
«مَا رَأَیتُ شَیئاً اِلّا وَ رَأَیتُ اللّهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ»([11])
من غیر خدا چیزی در این عالم نمیبینم! و هر چه هم میبینم خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن مشاهده میکنم!
«لَیسَ فِی الدّارِ غَیرُهُ دَیَّارٌ»([12])
جایی از او خالی و تهی نیست و همه در سیطره اراده حکیمانه او هستند! موجود مطلق تنها اوست، غیر او معدوم است و وجود تمام موجودات به اوست.
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای تو بینم
(باباطاهر همدانی)
رحمت واسعه پروردگار نسبت به انسانها
این خدا کیست که به نوح(ع) میفرماید: به شیطان بگو با این همه گناهان سنگینی که در این عالم داشتی، اگر بر قبر آدم(ع) سجده کنی، توبه تو را قبول میکنم و گذشته تو را میبخشم.([13])
این خدا کیست که با وجود همه مخالفتهایی که با او میکنند، باز تمام هستی را خرج مخالف خود میکند! به راستی چرا بسیاری از نفرینها مستجاب نمیشود؟ برخی از بندگان خدا اشک میریزند و از خداوند میخواهند که آن جمعیت یا آن فرد را نابود کن! ولی پروردگار نفرینشان را عملی نمیکند و میگوید:
ای بنده من! نفرین میکنی که من مخالفم را نابود کنم؟ ولی من منتظرم که مخالفم با من آشتی کند! من بیجهت که دنیا را خرج او نمیکنم! من به انتظار اینکه روزی برگردد و سر بر دامن من گذارد هستی را خرج او میکنم! خداوند متعال حتی حاضر بود فرعون را هم قبول کند، به همین خاطر موسی و هارون را به سوی او فرستاد و گفت بروید با او به نرمی سخن بگویید:
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى([14])
اگر متذکر میشد و خشیت پیدا میکرد، خدا میبخشید.
ای کاش آن گونه که انبیاء و ائمه: خداوند را شناختند ما هم میشناختیم! این گفتار عاشقان اوست:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
(حافظ شیرازی)
امام زینالعابدین(ع) از خداوند متعال چنین درخواست میکند:
«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ»([15])
خدایا! من را به گونهای تربیت کن که خودت، ملائکه، آسمانها و زمین مرا دوست داشته باشند! بعضیها روی زمین که راه میروند، زمین فریاد میکشد و میگوید خدا لعنتت کند! خدا تو را بردارد!
-----------------------------------------------------------------------
[1]. آیاتی که درباره ارزش انسان مطرح میشود: اسراء(17): 70؛ نحل(16): 1؛ نحل(16): 12؛ بقره(2): 30 و 31؛ بقره(2): 74؛ مؤمنون(23): 14.
[2]. طه (20): 41: )وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي(.
[3]. نهجالبلاغه: «ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا».
[4]. )خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ(.
[5]. بقره (2): 30؛ «به یقین جانشینی در زمین قرار میدهم.»
[6]. اعراف (7): 179.
[7]. بقره (2): 74؛ «دلهایشما بعد از آن [معجزه شگفتانگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سختتر.»
[8]. اعراف (7): 179؛ «چشمانی است که توسط آن [حقایق و نشانههای حق را] نمیبینند، و گوشهایی است که به وسیله آن [سخن خدا و پیامبران را] نمیشنوند، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراهترند.»
[9]. تین (95): 5؛ «آن گاه او را [به سبب گناهکاری] به [مرحله] پستترینِ پَستان بازگرداندیم.»
[10]. شغب: برانگیختن فتنه و فساد.
[11]. مفتاح الفلاح: 368؛ شرح اصول کافی «صدرا»: 1/250؛ اطیب البیان: 5/123.
[12]. تفسیر روحالبیان: 2/52؛ شرح احقاق الحق: 1/182.
[13]. بحارالانوار: 60/281، باب 3، حدیث 170؛ الدرالمنثور: 1/51؛ «عَنْ أَنَسٍ قَالَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ السَّفِینَةَ أَتَاهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا إِبْلِیسُ قَالَ فَمَا جَاءَ بِکَ قَالَ جِئْتُ تَسْأَلُ لِی رَبَّکَ هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ تَوْبَتَهُ أَنْ یَأْتِیَ قَبْرَ آدَمَ فَیَسْجُدَ لَهُ قَالَ أَمَّا أَنَا لَمْ أَسْجُدْ لَهُ حَیّاً أَسْجُدُ لَهُ مَیِّتاً قَالَ فَاسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ.»
[14]. طه (20): 44؛ «پس با گفتاری نرم پیام مرا به او بگویید، باشد که هشیار گشته [آیین حق را بپذیرد]، یا [برای بازایستادن از سرکشی] بترسد.»
[15]. کامل الزیارات: 39؛ بحارالانوار: 97/264، باب 4، حدیث 2؛ زیارت امین الله.
منبع : پایگاه عرفان