شیطانپرستی امروزه در غرب برای گروهی از جوانان جذّابیت دارد. این جذّابیت نه از آن جهت که ذاتاً مطلوب است، بلکه از آن روی که «نقش جایگزین» را در پر کردن خلأها بهدست گرفته، مورد توجه و اقبال جوانان و نوجوانان است. در کشورهای صنعتی، از یک سو افزایش پیچیدگیهای اجتماعی و رشد تکنولوژی و از سوی دیگر، تغییرات سریع جسمی و جنسی، باعث احساس نگرانی و ترس در میان جوانان شده است. جالب این که همین پیچیدگی ها باعث گرایش به شیطان پرستی شده است. چرا و چگونه؟ این نوشتار را بخوانید.
وعده اقتدار
جوانان معمولاً احساس ترس را با رفتارهای «ضدّ ترس» دفع میکنند. رفتارهای ضدّ ترس، به طور غیرمستقیم و در قالب رفتارهای خطرناک و خطرپذیر نمود مییابد. آنچه برای جوان، حیاتی است، تسلّط بر اضطراب ناشی از ترس و تردید است. در این شرایط برخی به مواد مخدّر و الکل پناه میبرند و پارهای دیگر به سراغ قدرتهای ماورایی میروند.
اینجاست که بزرگترین جذّابیت شیطانپرستی خود را در قالب یک راه حل عملی نشان میدهد و آنهم «وعده قدرت» است. شیطانپرستی از آنجاکه به نیرویی بهنام شیطان دعوت میکند و این نیرو را دارای قدرتهای بیپایان معرفی میکند، به پیروان خود وعده «قدرتمند بودن» میدهد.
دو روش در شیطان پرستی
در آیین شیطانپرستی به دو شیوه، «زیست مقتدرانه» به عنوان هدف دنبال میشود؛ از یک سو احساس گناه و پشیمانی برداشته می شود(رفع مانع درونی) و از سوی دیگر روی آوردن به قدرتهای شیطان (نشان دادن یک نقطه اتکای بیرونی) تأکید میشود.
نگاهی به وضعیت روانی افرادی که گرایش به شیطانپرستی داشتهاند و دورهای را با این جریان سپری کردهاند، نشان میدهد که برای این افراد، مفاهیمی چون گناه، خلاف و انحراف اساساً مطرح نیست؛ به همین دلیل احساس پشیمانی هم ایجاد نمیشود. کسانی که پیش از ورود به شیطانپرستی ترسهای سرکوب شده داشتهاند، با دو فرایند، فوق احساس بهبود و تسکین پیدا میکنند.
رفع مانع درونی از طریق دستکاری در تصوّرات دنبال میشود؛ چرا که از یک سو گناهان رایج در مسیحیّت (حسد، زنا، ترس...) نه فقط عصیان و لغزش معرفی نمیشوند، بلکه پرداختن به آنها ـ با این شعار که اقتضای وجود آدمی است ـ «مطلوب» معرفی میشود. از سوی دیگر «وعده قدرت» به عنوان پادزهر تمام مشکلات ناشی از ترسهای سرکوب شده، جذّابیت ویژهای خواهد دشت.
در شیطان پرستی به دیگران وعده اقتدار داده می شود. در این مرام ضد توحیدی، ازآنجاکه راهی برای اقتدار باطنی و قدرت حقیقی نشان داده نمیشود، در انتظارِ «اقتدار» نشستن هم میتواند رضایتبخش باشد. شیطانپرستی «باور به قدرتمند بودن» را به جای «قدرت حقیقی» مینشاند و صد البته این فرآیند میتواند سرپوشی بر ضعف و ناکامی یاران شیطان باشد. امروزه در غرب بعضی از جوانان به امید همین اقتدار به شیطان پرستی روی آورده اند
راهکارهای عملی دیگر هم چون استفاده از مواد مخدر و توهّم زا نیز در شیطانپرستی تجویز میشود و حتی راهکاری چون خودکشی که نهاییترین روش فرار از ترسها و اوهام و نجات از آشفتگیهاست، تأیید میشود.( ر.ک: روان شناسی ساتانیسم، آنتونی موریاتی، مهدی گنجی، ص90 به بعد)
از مجموع مطالب یادشده برمیآید که شیطانپرستی برای بسیاری از جوانان غربی، نوعی فرار از مشکلات روانی و گریز از تهدیدات اجتماعی در زندگی ماشینی است.
عمل شیطانی لاوی
لاوی(موسس شیطان پرستی مدرن) در کتابش از یک سو با این ادّعا که دین نمیتواند به تمام نیازهای انسان پاسخ گوید، ادیان الهی را ناکارآمد دانسته، تلاش میکند مخاطب، هرچه بیشتر نسبت به ادیان توحیدی بدبین شود و تصویری کاملاً منفی از ادیان پیدا کند. از سوی دیگر وی به چیزی دعوت میکند که ضدّ ادیان است.
ترفندی که لاوی برای ترویج شیطانپرستی به کار میبرد در روانشناسی «تقویت منفی» خوانده میشود؛ یعنی «از کار انداختن ضد». مثال معروف آن، ایجاد ترس نسبت به جهنّم برای دعوت به بهشت است که مخاطب از ترس عذاب جهنّم به بهشت توجه کند. لاوی بدون آن که تلاش کند کارآمدی شیطانپرستی را اثبات کند، با ساختن تصویری منفی از ادیان، مطلوبِ خود ـ کارآمدی شیطانپرستیـ را به ذهن مخاطب القا میکند.
لاوی برای اثبات «اقتدار شیطانی» از همین ترفند استفاده میکند؛ یعنی با این ادّعا که مسیحیان افرادی ضعیف هستند و «وقتی به یک طرف صورتشان سیلی بزنند، طرف دیگر را جلو میآورند»، ادّعا میکند که شیطانپرستی آیین اقتدار است و چون مسیحیت آیین ضعف است، در آیین ضدّ مسیح، افرادی قوی و نیرومند پرورش مییابند. وی بدون آنکه به خود زحمت دهد و بگوید که کدام اقتدار و قدرت از سوی شیطان به هواداران او داده میشود، با پرداختن به ضعف مسیحیان، اقتدار شیطانگرایان را نتیجه میگیرد.
جوانان غربی از امنیّت روانی و لذّت مهرورزی و عطوفت در خانواده بهرهای نبردهاند و از سوی دیگر احساس درماندگی، ناکامی و ضعف را در حاشیه زندگی ماشینی بهخوبی لمس کردهاند(همان، ص95 ) و از همه مهمتر خود را از تغییر محیط ناتوان میبینند. طبیعی است که این وضعیت روانی، زمینه مساعدی برای دعوت به «امنیّت» و «قدرت» است. در چنین اوضاعی انسانها حتّی به «توهّم اقتدار» و «خیال قدرت» هم راضیاند؛ چرا که خیال میتواند بدون اینکه حقیقتی در کار باشد، برای آدمی تکیهگاه موهوم دست و پا کند.( برقعی، زهره، خیال از نظر ابن سینا و ملاصدرا، ص 178) نیاز فوری آنها، احساس امنیت و تصویری مطمئن از شخصیت خود است، نه اعتماد بهنفس واقعی و نه اقتدار حقیقی.
جوانان معمولاً احساس ترس را با رفتارهای «ضدّ ترس» دفع میکنند. رفتارهای ضدّ ترس، بهطور غیرمستقیم و در قالب رفتارهای خطرناک و خطرپذیر نمود مییابد. آنچه برای جوان، حیاتی است، تسلّط بر اضطراب ناشی از ترس و تردید است. در این شرایط برخی به مواد مخدّر و الکل پناه میبرند و پارهای دیگر به سراغ قدرتهای ماورایی میروند.
آنچه در شیطانپرستی برجسته میشود، پرداختن به این نیاز و انگشت نهادن بر درد جوانان است. شیطانپرستی تلاش میکند نشان دهد درک درستی از چنین کمبودی دارد؛ به همین علت سران آیین شیطانی مدام به مشکلات اجتماعی و ناکامیهای جوانان و محرومیّتهای آنان اشاره کرده، و با زبانهای مختلف، این درد را تکرار میکنند. انتخاب نشان مشکی به عنوان نماد ظلم و تجاوز در عالم و رنگ سیاه به عنوان رنگ شیطانی از طرف لاوی در کتاب انجیل شیطانی، با همین هدف صورت گرفته است. در فیلم گابریل که همان جبرائیل است، حتی فرشتهها هم درمانده و شکست خورده به تصویر کشیده میشوند، بهطوریکه تمام صحنههای فیلم با تاریکی آمیخته است و نشانی از نور و عدالت به چشم نمیخورد. در این محصول هالیوودی، از آن جا که تمام قدرت و قوا از آن شیطان است، دست یافتن به زندگی مقتدرانه در ارتباط گرفتن با شیطان معرفی میشود و در نهایت، خاتمه دادن به آشفتگیها و سامان دادن به نابسامانیها هم فقط از شیطان انتظار میرود.
لاوی از دیگران میخواهد با ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفان، برای خود اقتدار کسب کنند و احساس گناه را که عامل رنجش درونی است کنار بگذارند و با پرداختن به گناه، هیجانات مثبت خود را تقویت کنند و با کنار گذاشتن دین، به عذاب وجدان خود خاتمه دهند.
در شیطانپرستی حتی توان فریب والدین و دیگران نه تنها ارزش است، که نشانی از اقتدار معرفی میشود. پیروان شیطان، مراسم سرّی و رازآلود در شیطانپرستی را نیز نوعی از دانش اقتدار ارزیابی میکنند و بالاترین عامل اقتدار که استفاده از قدرت شیطان و تمسّک به نیروهای شگرف شیطانی است، در صدر تمام نیروها و به عنوان سمبلی از «اقتدار کامل» معرفی و تبلیغ میشود.
جوانان غربی از امنیّت روانی و لذّت مهرورزی و عطوفت در خانواده بهرهای نبردهاند و از سوی دیگر احساس درماندگی، ناکامی و ضعف را در حاشیه زندگی ماشینی بهخوبی لمس کردهاند و از همه مهمتر خود را از تغییر محیط ناتوان میبینند. طبیعی است که این وضعیت روانی، زمینه مساعدی برای دعوت به «امنیّت» و «قدرت» است. در چنین اوضاعی انسانها حتّی به «توهّم اقتدار» و «خیال قدرت» هم راضیاند
آنچه در شیطانپرستی به نام جادو و اعمال جادویی مطرح است، برای درک تجربه اقتدار است. پدر شیطانپرستی مدرن، یعنی «الیستر کرولی» کسی بود که جادوگری را بهطور گستردهای رواج داد. او انجمنی برای گسترش جادو تأسیس کرده و کتاب قانون خود را با همین هدف به رشته تحریر درآورد.(اعترافات یک سالک، خوان آریاس، ترجمه دل آرا قهرمان، ص124) پائولو کوئلیو که خود شیفته آیینهای شیطانی است و تجربهای در عالم جادو دارد، شخصیت و ایده آلیسترکرولی را چنین توصیف میکند:
"کرولی" شخصیتی بسیار شگفتانگیز در تاریخ جادو... من وارد انجمن سرّی او شدم که نامش را فاش نخواهم کرد... آن وقت من رائول (خواننده مشهور برزیلی) را به آن انجمن سرّی بردم که در آنجا آزادی کامل حکمفرما بود. هیچ قانونی نداشت. میتوانستی موجودی وحشتناک باشی یا آدمی دوست داشتنی. آزادی جنسی کامل، آزادی اندیشه کامل، هر جور آزادی، حتی آزادی ظلم کردن. تنها هدف، دنبال کردن تجربه اقتدار تا آخر بود.(همان، ص 124 به بعد)
نتیجه گیری
در شیطان پرستی به دیگران وعده اقتدار داده می شود. در این مرام ضد توحیدی، از آن جا که راهی برای اقتدار باطنی و قدرت حقیقی نشان داده نمیشود، در انتظارِ «اقتدار» نشستن هم میتواند رضایتبخش باشد. شیطانپرستی «باور به قدرتمند بودن» را به جای «قدرت حقیقی» مینشاند و صد البته این فرآیند میتواند سرپوشی بر ضعف و ناکامی یاران شیطان باشد. امروزه در غرب بعضی از جوانان به امید همین اقتدار به شیطان پرستی روی آورده اند.
منبع : montazer.ir