دارالعرفان/ محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی گفت: اگر کسی متکبر، حسود و حریص باشد، محبت خدا بهطرف او نمیآید؛ اما اگر کسی از این موارد پاک و راه دلش بهسوی تابیدن انوار الهیه باز باشد، خدا میداند چه خواهد شد و به چه مقاماتی خواهد رسید.
چگونه راه محبت الهی به روی انسان باز میشود؟
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیهٔ هدایت، با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چطور باید محبوب خدا بود، اظهار داشت: پیغمبر اسلام(ص) میفرمایند: «اذا احب الله عبداً الهمه ثمان خصال» هنگامی که خداوند عاشق بندهای باشد، راه او را به هشت خصلت باز میکند. ما باید از طریق قرآن و روایات علل نفرت خدا را بیابیم؛ چه مسائلی، چه حالاتی و چه اعمالی سبب میشود که پروردگار از انسان متنفر شود، اگر آنها از وجود انسان زدوده و شُسته شود که تمامش مانع است، راه محبت الهی به انسان باز میشود.
کبر، حسد و حرص ریشه های کفر در برابر خداوند
وی به عواملی که موجب نفرت خداوند از بندگان می شود، اشاره و تصریح کرد: روایتی در اصول کافی از رسول خدا(ص) نقل شده که یک روایتِ صد درصد اخلاقی است، همهٔ مردم هم به این روایت نیازمند هستند. این نوع روایات کهنهشدنی نیست چون تا قیامت دارو، نسخه و درمان مردم است. همین روایت در بعضی از کتابها با یک بخش اضافهتر از وجود مبارک امام مجتبی(ع) نقل شده است. پیغمبر(ص) در مقدمهٔ این روایت میفرمایند: «اصول الکفر ثلاثة» ریشههای کفر سهچیز است.
کبر در برابر پروردگار بسیار خطرناک است
استاد اخلاق حوزه های علمیه با بیان اینکه به ترتیبی که پیامبر(ص) و حضرت مجتبی(ع) بیان کردهاند، ریشه کفر «الکبر و الحرص و الحسد» است، گفت: امام مجتبی(ع) موضعگیری پروردگار را نسبت به هر سه توضیح میدهند: کبر یعنی کبر در برابر پروردگار که این کبر خیلی خطرناک است! من خودم را یکی و پروردگار را هم یکی بدانم، یک حالتی در خودم احساس کنم که به خودم اجازه ندهم زیر بار اوامر و نواهی پروردگار بروم، نپذیرم و قبول نکنم. امام میفرمایند: شیطان با این کبر بود که دچار رجم و لعنت الهی شد. امر شد سجده کن، گفت نمیکنم! به او خطاب شد: «فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ × وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ» (سورهٔ ص، آیات 77-78). این نفرت است.
ابلیس به کبر در مقابل پروردگار آلوده و نجس شد
وی با بیان اینکه ابلیس کافر نبود و فقط در مسئلهٔ کبر کافر شد، اظهار کرد: ابلیس وقتی نجس و آلوده شد و بین خود و فیوضات الهیه مانع ایجاد کرد، خدا هم از درونش خبر داشت که برگشتنی نیست و اگر برای خدا معلوم بود که برمیگردد، به او «فَاخْرُجْ» و «عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ» نمیگفت بلکه مهلتی به او میداد تا توبه کند؛ ولی ابلیس به کبر آلوده و نجس شد، آنهم کبر در مقابل پروردگار!
هر کسی، هر مقامی، هر شخصیتی، هر مالی و هر هویتی که دارد، از خداوند دارد
استاد انصاریان با اشاره به اینکه خداوند، تنها مالک و صاحباختیار عالم هستی است، گفت: هرکسی هر مقامی، هر شخصیتی، هر مالی و هر هویتی که دارد، از خداوند دارد و هیچکسی در این عالم هیچچیزی از خودش ندارد. این تصور غلط آدم را واژگون میکند! شما آیات آخر سورهٔ قصص را بخوانید، چرا قارون دوزخی شد؟ موسیبنعمران(ع) نگفت کل مال خود را بده، فقط گفت زکات مال خودت را بده. به موسی(ع) گفت: این مال، نه مال توست و نه مال خدا، «أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي» (سورهٔ قصص، آیهٔ 78) من این را با دانش خودم بهدست آوردهام، به تو و خدا چه؟ در کنار پروردگار احساس مالکیت کرد و در همین مملکت مصر به جهنم رفت. اما شما به چند سال قبل یا چند قرن قبل برگردید، یوسف(ع) در همین مملکت، سلطنت و مال وعلم و هرچه داشت، به پروردگار عالم گفت: «رَبِّ قَدْ آتَیتَنِی مِنَ اَلْمُلْک وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ اَلْأَحٰادِیثِ فٰاطِرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیی فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلآخِرَةِ» (سورهٔ یوسف، آیهٔ 101)، من هیچچیزی از خودم ندارم و این را راست میگفت، هرچه دارم -این مملکت، ملک، حاکمیت، این علم- برای توست؛ به جهنم نرفت، چون آلوده و منفور نشد و بین او و خدا مانعی ایجاد نگردید.
وی ادامه داد: میان ابلیس و خدا پرده افتاد و فیض قطع شد، خطاب «اُخرج» آمد، او را از ملکوت بیرون کردند و ملعون شد. حضرت میفرمایند: بپایید که دچار کبر نشوید و «اُخرج» و لعنت به شما هم نخورد. این یک مورد نفرت است؛ من وقتی نسبت به اوامر و نواهی پروردگار در کبر باشم، خورشید محبت خدا به وجودم طلوع نمیکند.
محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی زکات و خمس مال را نهایت تواضع در برابر خداوند دانست و بیان کرد: پیغمبر(ص) به نماینده خود فرمودند: الآن فصل زکات است، چند قبیله هستند، زکاتشان را بگیر و بیاور؛ آمد و به یک شترچران در بیابان رسید، گفت: من نمایندهٔ رسول خدا(ص) هستم، چند شتر داری؟ گفت: باید چندتا داشته باشم؟ گفت: مثلاً اگر پنج شتر داری، یکی از آن زکات است. گفت: من از جایم بلند نمیشوم! گفت: من بهدنبال زکات واجب آمدهام و حکم الهی است. گفت: من به تو گفتم که از جایم بلند نمیشوم، خیالت راحت باشد! گفت: من جواب پیغمبر(ص) را چه بدهم؟ گفت: لازم نیست جواب پیغمبر(ص) را بدهی؛ من میگویم از جایم بلند نمیشوم، چون آدم که بلند شود و به سراغ مال و ثروتش برود، دلش گول میخورد (این عرب بیسواد بیابانی گفت، باز هم میگویم این عرب بیسوادِ بیابانیِ سیاهسوخته گفت)، من از جایم بلند نمیشوم و خیلی برای من افتخار است که پیغمبر(ص) نمایندهای پیش من فرستاده است. این شترهای من هست، برو و در آنها بگرد، خودت عرب و شترشناس هستی، آن را که از همه جوانتر، سرخموتر و قیمتش هم گرانتر است، جدا کن و برای پیغمبر ببر و بگو این زکات مال من است. این نهایت تواضع در مقابل خداست.
خدا بهدنبال کمیّت نیست!
وی افزود: عده ای وقتی میخواهند پول در راه خدا بدهند، اسکناسهای نو را بیرون میکِشند و کهنهها را میدهند، فکر میکنند فرقی میکند. نو با کهنه چه فرقی میکند؟ خدا بهدنبال کمیّت نیست! آنچه مهم است، پول نیست؛ آنچه مهم است، نماز و روزه نیست؛ آنچه مهم است، روح عبودیت است که من در همهٔ موارد تسلیم پروردگار مهربان هستم یا نه، این مهم است و این روحیه ارزش دارد. کبر یعنی خود را از فیوضات و رحمت الهی پوشاندن و من وقتی روی وجود خودم را بپوشانم، فیض و محبتی به من نمیرسد و به این هشت خصلت راه پیدا نمیکنم.
استاد انصاریان حرص و طمع انسان را دومین علت نفرت خدا از انسان عنوان و خاطرنشان کرد: حرص یعنی قانع نبودن به حلال الهی و بهدنبال اضافه ناباب رفتن. حضرت مجتبی(ع) در ذیل روایت پیغمبر(ص) اینگونه مَثَل زدهاند که خدا به حضرت آدم(ع) و زنش فرمود: کل این بهشت و آن باغ آباد در اختیار توست، در هر کجای آن بروید و از نعمتهایش بهره ببرید، اما به یک درختش کاری نداشته باشید و همین یک درخت را از زندگیتان جدا کنید. خدا از اینجا به بعد را دیگر از عهدهٔ خودش برداشته است و در آیه میگوید: این زن و شوهر دستشان در دست ابلیس رفت، «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ» (سورهٔ بقره، آیهٔ 36) و شیطان آنها را لغزاند. من فقط به او نسخه دادم و گفتم تمام این درختها برای تو خوب است، اما این یکی برای تو مناسب نیست و شیطان هر دو را لغزاند؛ «فَأَخْرَجَهُمَا»، من به این زن و شوهر نگفتم «اُخرُجا»، چون من نجس بودن و آلودگی و پلیدی در آنها ندیدم که بهخاطر آلودگی بگویم بیرون بروید و بهدنبالشان لعنتم را بفرستم. آنها آلوده نشدند که از طرف من ملعون و اخراج شوند، بلکه لغزش پیدا کردند و به قول علما، لغزش در مقابل نهی ارشادی بود، نه نهی مولوی؛ اما شیطان در مقابل انسان سجده نکرد و فرمان خدا را اطاعت نکرد، لذا خداوند او را از بهشت بیرون کرد و از فیض بهشت محروم شد.
وی حسد را سومین عامل نفرت خداوند از انسان دانست و گفت: حسد بسیار خطرناک است، حضرت میفرمایند: حسد سبب شد که برادری مثل قابیل، برادر پدر و مادری خودش را بکشد؛ چون چشم نداشت نعمت خدا را بر او ببیند.
قرآن و اهلبیت(ع) آدم را به نور تبدیل میکند
مبلغ عرصه بین الملل گفت: آنهایی که به مراتب بالای معنویت راه یافته اند نمیتوانند بین ما زندگی کنند، میروند و نمیمانند؛ یعنی اگر قرآن و اهلبیت(ع) درست بهکار گرفته شود، آدم را به نور تبدیل میکند. امام صادق(ع) میفرمایند: حداقل آدم در خواب بهطرف ملکوت راه میرود.
انتهای پیام /
برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا کلیک نمایید.
منبع : پایگاه عرفان