دارالعرفان/ محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی گفت: کسی که کاه و طلا در نزد او یکسان است، هیچ وقت دینش را برای دنیا نمیبازد، دینش را برای طلا، اختلاس و دزدی روز روشن آن هم از مال و حق یک مملکت از دست نمیدهد، تقلب در جنس نمیکند، دروغ نمیگوید، تهمت نمیزند، مال مردم را نمیبرد. آن کسی که کاه و طلا برایش یکی است یعنی خودش را در دنیا مهمان خدا میداند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد جامع غدیرخم تهران اظهار کرد: در معارف الهیه از سه علم نام برده شده؛ یکی علم حضوری که این علم ویژۀ وجود مقدس پروردگار مهربان عالم است. در قرآن میخوانیم «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُون» (یس، 32) از این آیۀ شریفه استفاده میشود که زمان برای پروردگار عالم مطرح نیست، اما برای ما مطرح است، ما نسبت به گذشته هیچ علمی نداریم مگر ما را خبردار کنند، نسبت به آینده هم هیچ علمی نداریم، حتی یک لحظۀ بعد مگر به ما آگاهی دهند، نسبت به زمان حاضر هم علم ما بسیار محدود است.
دانشِ وجود مقدس خداوند حضوری، ازلی و ابدی است
وی ادامه داد: دانشِ وجود مقدس خداوند حضوری، ازلی و ابدی است، نیازی ندارد که کسی از گذشته او را خبر بدهد چون برای او گذشتهای وجود ندارد، نسبت به آینده هم نیاز ندارد که زمان بگذرد بلکه کل هستی علماً از ازل تا ابد نزد او حاضر است. خداوند در سورۀ بقره می فرماید: «يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِين» (عنکبوت، 54) اکنون جهنم بر کافران عالم احاطه دارد، یعنی حال داخل جهنم هستند، ولی چون بین آنها و قیامت پردۀ دنیا افتاده خودشان نمیبینند و در این زمینه کوردل هستند، اهل بهشت هم اکنون در بهشت هستند متنعمون فیها ولی پردۀ دنیا در برابرشان است و خودشان را در بهشت نمیبینند البته اولیای خاص خدا میبینند.
جز آنچه پروردگار رقم زده برای ما اتفاق نمیافتد
مترجم کتاب ارزشمند «اصول کافی» گفت: در «اصول کافی» آمده که وجود مبارک رسول خدا(ص) وارد مسجد شدند و نماز صبح را خواندند، عادتشان این بود بعد از نماز برمیگشتند رو به مردم و یک مقدار مینشستند که اگر کسی سؤالی، حرفی، مطلبی و مشکلی دارد با حضرت در میان بگذارد. پیغمبر یک کاری هم کرده بود که مردم رودربایستی با او نداشته باشند، یعنی بین مردم و پیغمبر خجالت و حیا و شرم مانع نشود؛ پیغمبر برخوردشان با مردم به گونهای بود که مردم خیلی زیبا احساس میکردند از خودشان است و یک موجود جدایی نیست. همینطور که رو به مردم برگشتند در صف چشمشان به زید بن حارثه افتاد، پرسیدند: «کیف أصبحت؟» حالت چطور است؟ جواب داد: «أصبحت موقناً» حالم در حال یقین است، یقین نسبت به تمام حقایق، یقین دارم و در هیچ چیز شک و تردید ندارم. پیامبر(ص) فرمود: «و ما علامت ذلک؟» نشانۀ این یقینت چیست؟ گفت: «یا رسولالله! عزفت فی نفسی الدنیا» تمام امور مادی پیشم صفر شده، یعنی شوقی و عشقی برای حضرت اسکناس و زمین و ملک و این مسائل ندارم، خدا روزیم کرده خانهای، همسری و فرزندی داشته باشم؛ اگر روزی نکرده بود مشکلی نداشتم و میگفتم: «لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا» جز آن چیزی که پروردگار برایم رقم زده برای ما اتفاق نمیافتد.
علم حضوری
محقق و مفسر علوم قرآنی در مورد علم حضوری گفت: «علم حضوری»، علم الله است. از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده که دربارۀ عاشقان خدا میگوید: «فهم و الجنه کمن قد رآها فهم فيها منعمون و هم و النار کمن قد رآها فهم فيها معذبون» اولیای خدا خودشان را در بهشت میبینند و متنعم هستند، بَدان عالَم در جهنم و معذب هستند، اما حالیشان نیست. «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِين» (توبه، 49) یعنی بندگان من! علم من مقید به زمان نیست، نه آینده دارد، نه حال، نه گذشته همه چیز عالَم اکنون پیش من حاضر است، قبل از به وجود آمدنش هم در علم من حاضر بود.
علم حصولی
وی علم حصولی را دانش همۀ ما دانست و اظهار کرد: من بیسواد محض بودم، پدربزرگم من را مدرسه برد، کلاس اول و دوم را تا دوازده و بعد قم و باسواد شدم. هیچوقت نتوانستم خودم را قانع کنم که کنار عالمان شیعه عالم هستم، هنوز خودم را محصل میبینم نه عالم، این علم حصولی است.
علم لدنّی
استاد انصاریان سومین علم را علم لدنّی عنوان و بیان کرد: لدنّی اصطلاحی است در معارف الهیه. خدا به پیغمبر اکرم(ص) میگوید پیش از اینکه مبعوث شوی با دستت خط نمیتوانستی بنویسی «وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِك» (عنکبوت، 48) اصلاً یک کلمه بلد نبودی بنویسی، خواننده هم نبودی، اگر زیباترین خط را روی صفحه جلویت میگذاشتند نمیخواندی، تا چهل سال نه نوشتی و نه خواندی. طبق گفتههای اهل دل، اهل دقت، اهل عقل، اهل ایمان وقتی خداوند به پیغمبر گفت: «اقرأ» تمام آیات کتاب تکوین یعنی هستی، تمام آیات کتاب انفس یعنی خلقت انسان و تمام آیات کتاب تشریع در وجود مقدس او تجلی کرد. این را میگویند «علم لدنّی».
علم لدنّی حضرت فاطمه(س)
مبلغ عرصه بین الملل در مورد علم لدنّی حضرت فاطمه(س) گفت: دانش صدیقه کبری دانش تحصیلی نبود بلکه دانش لدنّی بود. پس از فوت پیغمبر(ص)، حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع) گفت: آقا جبرئیل گاهی به من نازل میشود. فرمود: فاطمه جان قلم و کاغذ آماده باشد هر وقت جبرئیل آمد پیش تو آنچه را به تو گفت تو به من بگو من بنویسم. در حقیقت علی کاتب علم فاطمه شده بود. این فاطمه حرفهایی دارد ملکوتی و آسمانی، معلوم میشود این حرفها تحصیلی نیست، این حرفها لدنّی است.
علی بن ابیطالب(ع) کسی است که در آرامش روح نظیر در این عالم ندارد
وی به نظر زیبای معاویه در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره و خاطرنشان کرد: در بارگاه معاویه سخن از امیرالمؤمنین(ع) به میان آمد ـوقتی سخن از امیرالمؤمنین(ع) پیش آمد- معاویه گفت: هر کس هر نظری راجع به علی دارد بی ترس و لرز اظهار کند. معاویه همه را گوش کرد دیگر کسی نمانده بود نظر بدهد. گفت: بدبختها هیچ کدام از این نظرهایی که دادید به علی نمیخورد، چون همه را برای خوش آمد من گفتید، اینها هیچ ربطی به علی نداشت، نظرهایتان همه پوچ و بیارزش و پست است، حالا گوش بدهید من نظر بدهم سپس معاویه گفت: علی بن ابیطالب کسی است که در آرامش روح نظیر در این عالم ندارد، برای اینکه اگر دو انبار طلا و کاه دست علی بدهند اول در انبار طلا را باز میکند، کلش را تا آن آخر بدون اینکه یک مثقالش را خودش بردارد همه را در راه خدا هزینه میکند، بعد که این انبار طلا تمام شد میآید در انبار کاه را باز میکند و میگوید هر کسی کاه لازم دارد بیاید بردارد ببرد، چون در این دنیا طلا و کاه پیش علی یکی است.
استاد اخلاق حوزه های علمیه افزود: کسی که کاه و طلا در نزد او یکسان است، هیچ وقت دینش را برای دنیا نمیبازد، دینش را برای طلا از دست نمیدهد، دینش را برای اختلاس و دزدی روز روشن آن هم از مال و حق یک مملکت از دست نمیدهد، آن کسی که طلا و کاه برایش یکسان است تقلب در جنس نمیکند، دروغ نمیگوید، تهمت نمیزند، مال مردم را نمیبرد. آن کسی که کاه و طلا برایش یکی است یعنی خودش را در دنیا مهمان خدا میداند، طلا و کاه را ملک خودش نمیداند و میگوید امانتی است او به من داده و راه هزینهاش هم معلوم کرده، به من ربطی ندارد که با دیدن طلا حالم بههم بخورد یا با دیدن کاه بگویم که این چیست.
مهمترین آبرودار، پروردگار عالم است
استاد انصاریان با بیان اینکه مهمترین آبرودار پروردگار عالم است، آبروداریش هم این است که هر کسی که بیست سال سی سال چهل سال بدترین گناه پنهانی را دارد برملا نمیکند مگر اینکه شخص خودش آبروی خودش را ببرد، گفت: در روایاتمان است که موسی به التماس بنیاسرائیل از پروردگار باران خواست. خطاب رسید: یک سخنچین بدقلق که از این گناهش ابا ندارد در جمعیت نشسته، بهخاطر نحسی او باران نمیدهم. موسی هم بلند شد ایستاد گفت: کسی که خودت میدانی به گناه دو بهم زنی آلودهای بلند شو از داخل این جمعیت برو بیرون تا برای مردم باران بیاید. گنهکار در لابهلای هفتاد هزار جمعیت در بیابان در گریه و ناله سرش را کرد داخل عبایش و گفت: خدایا غلط کردم آبروی من را نبر. باران آمد. موسی(ع) گفت: خدایا هیچکس بلند نشد برود چه کسی بود؟ خطاب رسید: آن وقت که سخنچین بود اسمش را نبردم تا آبرویش را ببرم، الآن که با من آشتی کرده آبرویش را ببرم؟ آن وقت من با او چه فرقی میکنم؟ این آبروداری بر ما واجب است.
گفتن آنچه باعث آبروریزی دیگران می شود، حرام است
استاد انصاریان نمونه ای از رفتار امیرالمؤمنین علی(ع) در حفظ آبروی افراد را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: اگر امیرالمؤمنین(ع) به محمد بن حنفیه میگوید: «و لا تقل ما تعلم» هر چه را از مردم خبر داری که زشت، بد و مایۀ آبروریزی هست حرام است بگویی، ننشین بگو من راست میگویم و دروغ حرام است، راست گفتن که حرام نیست. اما طبق روایات راست گفتن هم همه جا واجب نیست که بعضی از راست گفتنها هم مثل دروغ گفتن حرام است. در وسائل الشیعه جلد یازدهم است «و لا تقل ما تعلم» محمد جان! آنچه را از مردم خبر داری که باعث آبروریزی مردم است و اتفاقی خبردار شدی نگو، چون گفتنش حرام است.
متن کامل، صوت و کلیپ های این سخنرانی را - اینجا - ببینید