مقدمه و فصل اول را مي توانيد اينجا بخوانيد.
فصل دوم را مي توانيد اينجا بخوانيد.
بخش اوّل از فصل سوم را مي توانيد اينجا بخوانيد.
بخش دوّم از فصل سوم را مي توانيد اينجا بخوانيد.
فصل چهارم را مي توانيد اينجا بخوانيد
بخش اوّل از فصل پنجم را مي توانيد اينجا بخوانيد.
فصل پنجم : جلوه هايى از درسهاى امام سجاد - عليه السلام -
بخش دوّم(بخش پاياني)
صحيفه سجاديه
در كنار روايات متعددى كه از امام سجاد - عليه السلام - در كتابهاى حديثى ياد شده است ، آثار مستقلى نيز در زمينه معارف اسلامى به آن حضرت نسبت داده اند، از جمله اين تاليفات صحيفه سجاديه است. (497)
اهل دانش اذعان دارند كه صحيفه سجاديه از نظر جايگاه ارزشى ، پس از قرآن و نهج البلاغه قرار دارد و در شمار ارزنده ترين منابع معرفتى جاى گرفته است. (498)
محتواى معرفتى ، توحيدى ، اخلاقى و حتى حكمتهاى سازنده و نصايح و رهنمودهاى اجتماعى نهفته در لابلاى مضامين اين كتاب ، خود گوياترين گواه بر ارزش آن است. آنچه از صحيفه اكنون در اختيار ماست ، مشتمل بر پنجاه و چهار باب است كه هر باب در بردارنده نيايشى ويژه مى باشد.
در برخى از احاديث ، تعدادى دعاهاى صحيفه هفتاد و پنج دعا دانسته شده است. (499) اين مجموعه به صورت كامل ، اكنون در دسترس نيست و آنچه بيشتر آشناست ، نسخه بهاء الشرف مى باشد كه تنها پنجاه و چهار نيايش را در بردارد.
مستدركات صحيفه
از آنجا كه تمامى ادعيه و نيايشهاى امام سجاد - عليه السلام - در صحيفه كامله نيامده است.برخى از عالمان درصدد برآمدند تا آن ادعيه را به عنوان مستدركات صحيفه ثبت كنند از آن جمله :
محدث بزرگ ، محمدبن حسن حر عاملى ره (متوفاي 1104 هجرى) نويسنده كتاب ارجمند وسايل الشيعه صحيفه اى در تكميل صحيفه سجاديه تاءليف كرده و نام آن را اخت الصحيفه نهاده است.
برخى نقل كرده اند كه شيخ محمد بن على حرفوشى نيز كه چهل سال قبل از صاحب وسائل بدرود حيات گفته است ، مستدركاتى بر صحيفه سجاديه داشته است. (500)
مرحوم شيخ آقا بزرگ در كتاب الذريعه (501) و نيز مرحوم سيد محمد مشكوة در مقدمه صحيفه سجاديه ، كسان ديگرى را با مستدركاتى ديگر ياد كرده اند كه براى اطلاع فزونتر مى توان به اين دو منبع مراجعه كرد.
شرحهاى نگاشته شده بر صحيفه
از جمله دلايل اهميت جايگاه صحيفه در ميان انديشمدان اسلامى اين است كه بر آن شروح و حواشى متعددى نگاشته اند. كثرت اين شروح گواه اهتمام آنان به مضامين و محتواى صحيفه و ارزش گذارى آنان به سند آن مى باشد.
صاحب الذريعه متجاوز از شصت كتاب را ياد كرده كه در اين باره تاءليف شده است. (502)
برخى از آن شرحها چنين است :
1- شرح : از ابوجعفر محمد بن منصور بن احمد بن ادريس حلى متوفاى 589 هجرى ؛
2- شرح : از ابو العباس احمد بن حسن بن رافع بن حسين سوان شيبانى موصلى متوفاى 680 هجرى ؛
3- شرح : از ابن فتاح مفتاح زيدى متوفاى 877 هجرى ؛
4- شرح از تقى الدين ابراهيم بن على بن حسن بن محمد بن صالح بن اسماعيل كفعمى ، صاحب مصباح متوفاى 905 هجرى ؛
5- شرح : از عزالدين حسين عبدالصمد حارثى عاملى والد شيخ بهائى متوفاى 984 هجرى ؛
6- شرح از سيد حسين بن حسن بن ابى جعفر محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى ؛
7- شرح : از حاشيه شيخ بهايى معروف به حديقه الهلاليه متوفاى 1030 هجرى ؛
8- شرح : از ابو جعفر بن محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى ؛
9- شرح از مير محمد باقر حسينى استرآبادى معروف به محقق داماد متوفاى 1040 هجرى ؛
10- شرح : از حاشيه فخر الدين محمد على طريحى ، صاحب البحرين متوفاى 1085 هجرى ؛
11- شرح : از محمد بن شاه مرتضى معروف به مولى محسن فيض كاشانى متوفاى 1091 هجرى ؛
12- شرح : از فرائد الطريفه از علامه محمد باقر مجلسى متوفاى 1111 هجرى ؛
13- شرح : از نعمة الله بن عبدلله موسوى تسترى معروف به سيد نعمت الله جزايرى متوفاى 1112 هجرى ؛
14- شرح از رياض السالكين از علامه سيد على خان حسينى مدنى متوفاى 1118 هجرى ؛
15- شرح : از آقا حسين بن حق سليمانى جيلانى متوفاى 1129هجرى ؛
16- شرح : از علامه ميرزا عبدالله افندى ، صاحب كتاب رياض العلماء متوفاى 1130 هجرى ؛
17- شرح : از سيد محسن شامى متوفاى 1251 هجرى ؛
18- شرح : از سيد محمد عباس تسترى هندى متوفاى 1306 هجرى ؛
19- شرح : از علامه ميرزا محمد على چاردهى جيلانى مشهدى ، متوفاى 1334 هجرى ؛ (503)
سند و رجال صحيفه كامله سجاديه
شهرت و حضور صحيفه كامله سجاديه در محافل علمى شيعه به پايه اى است كه برخى دعاهاى ثبت شده در صحيفه را متواتر دانسته و آن را بى نياز از بررسى سندى شمرده اند.
به طور مسلم نسخه هاى مختلف صحيفه ، در تعداد دعاها و نيز تقديم و تاءخير آنها با يكديگر تفاوتهايى دارند، اما در مجموع ، اين كتاب و انتساب آن به امام سجاد - عليه السلام - مجال تشكيك ندارد.
در مقدمه صحيفه آمده است :
اهميت دادن اهل بيت و شيعيان به صحيفه موجب شد تا آن را با اساتيد بسيارى نقل كنند و اجازات فراوانى در نقل آن بدهند. (504)
علامه فقيد شيخ آقا بزرگ تهرانى مى نويسد:
سند صحيفه در هر طبقه و عصرى سرانجام به امام باقر - عليه السلام - و زيد شهيد منتهى مى شود كه آن دو بزرگوار آن را از على بن الحسين - عليه السلام - نقل كرده اند.
سپس مى نويسد: اين صحيفه از متواترات نزد اصحاب است. (505)
محقق بزرگ سيد محمد باقر، مشهور به داماد، در شرح خويش بر صحيفه سجاديه مى نويسد:
اساتيد و شيوخ حديث در نقل صحيفه كامله سجاديه متواتر است و از طرق مختلف آن را نقل كرده اند. (506)
محدث بزرگوار ميرزا حسين نورى ره مى گويد:
اسانيد تمام نسخه هاى صحيفه - با تفاوتهايى كه در اصل نسخه ها وجود دارد - همگى به متوكل بن عمير يا متوكل بن هارون باز مى گردد و صحيفه را بزرگان طايفه روايت كرده و تلقى كرده اند و كسى در مقام انكار بر نيامده است. (507)
البته صحيفه اى كه اكنون موجود است از نظر سند به نجم الدين بهاء الشرف ، ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد ين على بن عمر بن يحيى علوى حسينى مى رسد كه از علماى قرن ششم بوده است.
نجم الدين بهاء الشرف اسناد صحيفه را تا على بن الحسين - عليه السلام - يكايك ياد كرده است.
حديث صحيفه
در مقدمه صحيفه سجاديه حديثى ثبت شده است كه از چگونگى دست يابى متوكل بن هارون مى گويد پس از شهادت زيدين على بن الحسين فرزندش يحيى را ملاقات كردم.
يحيى بن زيد عازم خراسان بود.
او از خانواده و خويشاوندان خود و پسر عموهايش احوال پرسيد. بويژه از حال امام صادق - عليه السلام - سوال كرد.
به او گفتم آن حضرت در سلامتند و براى شهادت مظلومانه پدرت سوگوارند. يحيى گفت : آرى عمويم محمد بن على - عليه السلام - - باقر العلوم - قبل از خروج پدرم عليه بنى اميه ، به او ياد آور شد كه خروج و قيام او منتهى به شهادت خواهد شد. ولى پدرم - زيد بن على - به هر حال از مدينه خارج شد و سرانجام آنچه امام باقر - عليه السلام - براى او پيش بينى كرده بود، رخ داد.
در اين هنگام يحيى رو به جانب من كرد: و پرسيد:
آيا از پسر عمويم - جعفر بن محمد - عليه السلام - - درباره سرنوشت من چيزى شنيده اى ؟
من در پاسخ گفتم : بلى مطالبى شنيده ام ولى دوست ندارم با بازگو كردن آنها خاطر تو را پريشان سازم ؟
يحيى گفت : آيا مرا از مرگ مى ترسانى !
ناگزير، حقيقت را به او گفتم و ياد آور شدم كه امام صادق - عليه السلام - سرنوشت زيدبن على - عليه السلام - برايش پيش بينى كرده است و او نيز به دار آويخته خواهد شد!
رنگ يحيى با شنيدن اين مطلب تغيير يافت و گفت : يمحوالله مايشاء و يثبت و عنده ام الكتاب. (508)
يعنى ؛ خداوند آنچه را اراده كند محو مى كند و سرنوشت را مى تواند تغيير دهد و آنچه را بخواهد تثبيت مى نمايد و نزد خداست ام الكتاب.
سپس يحيى ادامه داد و گفت :
اى توكل ! اين تقدير الهى است كه براى ما علم و شمشير قرار داده ولى پسر عموهاى ما - امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - را تنها به وسيله علم تاءييد كرده است !
متوكل مى گويد:
من به يحيى گفتم : براستى چرا گرايش مردم به امام صادق - عليه السلام - بيش از گرايش به تو و پدرت زيد است ؟
يحيى گفت : زيرا آنها - امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - مردم را به زندگى مى خوانند و ما مردم را به مرگ و شهادت دعوت مى كنيم !
گفتم : آيا آنها داناترند يا شما؟
يحيى مدتي سر به زير افكند. گويى به اهميت سؤ ال متوكل مى انديشيد، چون علم برتر مى توانست درستى روش امام صادق - عليه السلام - را اثبات كند، زيرا حركت و قيامى ارزشمندتر است كه متكى به علم و آگاهى بيشتر باشد. يحيى كه تا اين لحظه سعى داشت بر حقانيت روش خود و پدرش اصرار ورزد با اين حال چشم از سخن حق نپوشيد و واقعيت را گفت.
يحيى پس از لختى اظهار داشت : ما خاندان ، هر كداممان بهره اى از علم داريم با اين فرق كه آنچه ما مى دانيم امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - ميدانند ولى آنچه آنها مى دانند ما نمى دانيم. يعنى دايره علم و دانش ائمه - عليهم السلام - از ساير افراد گسترده تر است.
يحيى در ادامه اين گفتگو پرسيد:
آيا از امام صادق - عليه السلام - مطالبى يادداشت كرده اى و فرا گرفته اى ؟
بخشى از آموخته هايم را براى او بازگو كردم ، از آن جمله دعايى بود كه امام صادق - عليه السلام – آن را بر من املا كرده بود. و گويا آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر - عليه السلام - دريافت داشته بود و آن را از دعاهاى صحيفه كامله مى دانست.
يحيى نگاهى به دعا انداخت و آن را مطالعه كرد و گفت :
آيا اجازه مى دهى نسخه اى از اين دعا را بنويسم ؟
گفتم : اى پسر رسول خدا - صلى الله عليه وآله - آيا از من اجازه مى گيريد در حالى كه از خود شما خاندان و متعلق به شماست !
يحيى گفت : اينك به تو صحيفه اى را خواهم داد كه پدرم زيد از پدرم على بن الحسين - عليه السلام - دريافت كرده است...
من با اين خبر پيشانى يحيى را بوسيدم و گفتم ، محبت شما بر ما واجب است...
يحيى بسته اى را باز كرد، صحيفه اى را بيرون آورد، بر مهر آن بوسه زد و گريست !
صحيفه را گشود و به چشمان خويش كشيد آن گاه گفت :
اگر نبود كه پسر عمويم - امام صادق - عليه السلام - از شهادت من خبر داده است ، اين صحيفه را به تو نمى دادم ، ولى اكنون به تو مى دهم تا در حفظ و نگهدارى آن بكوشى ، بيم دارم كه اين صحيفه به دست بنى اميه بيفتد و آن را از اهلش دريغ دارند...
متوكل بن هارون مى گويد: صحيفه همراه من بود تا خدمت امام صادق - عليه السلام - رسيدم ، صحيفه را به آن حضرت نشان دادم و ايشان بسيار مسرور شد و فرمود: سوگند به خداوند! اين خط عمويم زيد و دعاى جد من على بن الحسين - عليه السلام - است.
آن گاه امام صادق - عليه السلام - به پسرش اسماعيل رو كرد و فرمود: آن صحيفه اى را كه به تو سپرده ام بياور!
اسماعيل صحيفه اى را آورد، امام آن را بوسيد و به چشمانش كشيد و فرمود: اين صحيفه به خط پدرم - امام باقر - عليه السلام - و املاى جدم على بن الحسين زين العابدين (ع) است.
متوكل مى گويد: از امام صادق - عليه السلام - در خواست كردم كه دو صحيفه را با هم مقابله كنم.
امام اجازه فرمود و من دو صحيفه را مقابله كردم و هيچ تفاوتى ميان آن دو نديدم..
گستره معارف در صحيفه سجاديه
چنان كه در گذشته ياد كرديم ، صحيفه سجاديه هر چند سراسر دعا و نيايش است و تمام مطالب آن به عنوان راز و نياز انسان با پروردگار خويش ارائه شده است ، ولى تاءمل و تحقيق در گستره مفاهيم و معارفى كه امام سجاد عليه السلام در نيايشهاي خود جاى داده است يك انسان در خلوت تنهايى خود و بحران مشكلات زندگى ، با خداى خويش دارد.
مناجاتهاى صحيفه ، در حقيقت نجواى علم و اخلاق و عقيده و سياست است با روح موحدان و مناجاتيانى كه درمحراب عبادت و ميدان جهاد و صحنه مبارزه با شيطانهاى درونى و بيرونى حضور دارند.
امام سجاد - عليه السلام - از محراب نيايش ، مكتبى سرشار از آموزش و پرورش پديد آورده و بايسته ترين خصلتها و ارزنده ترين انديشه ها را با لطافت و عطر مناجات درهم آميخته و شيفتگان جمال حق را تا جايگاه شناخت حقايق اوج داده است.
دعاهاى صحيفه با ذخاير معرفتيش ، نمودى كامل و ارزنده از هنر تبليغ و هدايتگرى است.
هنر تبليغ و هدايتگرى
تبليغ و رساندن پيام وحى به ژرفاى جان انسانها و هدايت آنان به سوى ارزشهاى الهى و جاودان ، از آشكارترين وظايف هر امام و پيشواى الهى است.
امام سجاد - عليه السلام - همان مسئوليتى را دارا بود كه امير المؤمنين على بن ابى طالب - عليه السلام - بر عهده داشت و حسن بن على - عليه السلام - و حسين بن على - عليه السلام - آن را بر عهده داشتند و ايفا كردند.
رسالتها و وظايف امامان - عليه السلام - در اصل و بنيان با هم برابر است ولى شرايط و مقتضيات زمان و نيازهاى مردم هر عصر متفاوت است.
تفاوت شرايط و مقتضيات نمى تواند اصول را جابجا كند و آنها را از ارزش و اعتبار ساقط نمايد، ولى مى بايست شيوه ها و روشها را تغيير دهد. به عنوان مثال على بن ابى طالب - عليه السلام - وظيفه داشت تا با ظلم و انحراف مبارزه كند و خلافت بحق خويش را به مردم بشناساند و رهبرى امت اسلامى را به سوى نظام عقيدتى ، سياسى و اخلاقى اسلام ناب بر عهده گيرد و همين رسالتها را حسن بن على و حسين بن على - عليهما السلام - نيز بر عهده داشتند. در حالى كه واقعيت اسناد و مدارك تاريخ مى نماياند كه هر يك از اين امامان روش ويژه اى را در ايفاى رسالت و مسووليت يگانه خود اتخاذ كردند. اين در حالى است كه عقيده و پيام و هدف آنها كمترين تمايزى با يكديگر نداشته است.
تفاوت و تمايزى كه در زندگى ائمه(ع) مشهود مى باشد، مربوط به روشها و برنامه هايى است كه مى بايست با توجه به شرايط و امكانات و مقتضيات عصر اتخاذ شود و نه مربوط به تفاوت مبانى و باورها.
اين نكته مهم در مدارك روايى و منابع دينى مورد تاءييد تصريح قرار گرفته است و هم با مطالعه تاريخ و سيره و سخنان ائمه - عليهم السلام - بروشنى استفاده مى شود. ما در اين فصل از كتاب ، درصدد هستيم تاحقيقت ياد شده را در زندگى و شخصيت امام سجاد - عليه السلام - تحقيق كرده و بنمايانيم كه بر خلاف برخى پندارهاى سست و سطحى ، امام سجاد(ع) تنها پيشواى اهل عبادت و محراب نبوده است، بلكه در ميدان سياست داراى همان اصول علوى و حسينى بوده و در صحنه علم و اخلاق حضورى انكارناپذير داشته است ولى اين همه را به مقتضاي شرايط و امكانات عصر خويش در لابلاى دعاها و مناجاتها به پيروان و شيعيان خود رسانده است.
نسلها و زمانها نه هميشه از خطابه هاى آتشين و خطبه هاى اديبانه و حكيمانه استقبال مى كند و نه در هر شرايطى آمادگى روحى براى ستيز و نبرد را دارند بلكه از پس از بحران و ابتلائى بزرگ و طولانى ، ملتها درونگرا مى شوند و به التيام دردها مى انديشند. در چنين شرايطى فراخوانى مردم به صحنه هاى جدى نبرد، چه بسا با شكست مواجه شود ولى از سوى ديگر نمى توان آنها را به خود وانهاد تا براى تسكين آلام خويش به انزوا و افيون و راههاى ويرانگر كشيده شوند.
پيشواى هشيار و حكيم سعى مى كند حتى از چنين شرايطى به نفع هدايت و ارشاد مردم و زنده نگاهداشتن ارزشها در جان نسلها استفاده كند.
تاريخ نشان مى دهد كه شيعيان در عصر امامت امام سجاد - عليه السلام - با جراحتهاى سنگينى كه از روزگار غصب خلافت و جنگ صفين و نهروان و جمل و روزگار معاويه و يزيد احساس مى كردند، مجالى براى نبردى دوباره با دستگاه اموى نداشتند. فشارهاى روز افزون دستگاه خلافت و نافرجامى قيامهاى توابين ، بذر ياءس و نااميدى را در روحها پراكنده ساخته بود.
در چنين شرايطى ، امام سجاد - عليه السلام - نه اجازه داشت كه به طور رسمى و علنى مانند امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - به تعليم و آموزش پيروان خود بپردازد و نه امكان آن را داشت تا مانند على بن ابى طالب - عليه السلام - قوايى را عليه دستگاه اموى گرد آورد.
اين دو مشكل در ميدان فرهنگ و سياست و جامعه مى توانست براى مدتى طولانى انديشه و معارف شيعى را مورد غفلت قرار دهى تا آن را به بن بست رسيده ، معرفى كند!
هنر رهبرى در هدايت و تبليغ جامعه ، اقتضا مى كرد تا رهبرى على رغم همه دشواريها، ارتباطش را با امت حفظ كند، پيامش را به آنان برساند و اصول را در ذهن ايشان زنده نگاه دارد.
صحيفه سجاديه و نيايشهاى سراسر رمز و راز آن با محتواى عقيدتى ، اخلاقى و سياسى خود، نمودى روشن از اين گونه رهبرى و هنر هدايتگرى است. اكنون به بيان گوشه اى از معارف نهفته در صحيفه سجاديه مى پردازيم تا ابعاد علمى ، اخلاقى و سياسى و اجتماعى آن را به گونه اى ملموس ترسيم كنيم.
باورهاى اصولى ، در صحيفه سجاديه
صحيفه سجاديه در لابلاى مطالب فراوان خود، اصول عقايد و باورهاى بنيادين شيعه را كه برگرفته شده از اسلام ناب محمدى - صلى الله عليه وآله – و منبع زلال قرآنى است ، مطرح ساخته است.
ما بدون اين كه درصدد كاوشى همه جانبه باشيم به بخشى از آن حقايق اشاره خواهيم داشت :
توحيد و شناخت خداوند
با توجه به ارتباط جدايى ناپذير دعا و نيايش با شناخت معبود، فرازهاى صحيفه سجاديه از غنى ترين منابع معرفت خداوند و صفات جمال و جلال او به شمار مى آيد.
فراوانى مطالب در اين زمينه به قدرى است كه حتى ياد آورى فهرست گونه آنها در مجال اين نوشته نمى گنجد. از اين رو بدون اينكه ادعاى استقصا داشته باشيم به بخشى از آن معارف گسترده اشاره مى كنيم.
خداوند، خود معرف خويش
و الحمدالله على ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شكره ، و فتح لنا من ابواب العلم بربوبيته و دلنا عليه من الاخلاص له فى توحيده. (509)
سپاس ويژه خداوند، بدان خاطر كه به وسيله وحى و بر انگيختن رسولان، خويش را به ما معرفى كرد و شكر گزارى در برابر نعمتهايش را به ما الهام نمود و درهايى از علم به مقام پرودگاريش را بر روى ما گشود و ما را به اخلاص در توحيد راهنمايى كرد.
خداوند، يگانه و بى همتا
اللهم انى اشهد وكفى بك شهيدا سماءك وارضك و من اسكنتهما من ملائكتك وسائر خلقك فى يومى هذا و ساعتى هذه و ليلتى هذه ، انى اشهد انك انت الله الذى لا اله انت. (510)
خداوندا! تو را گواه مى گيرم و گواهى تو خود كافى است. و آسمان و زمين و ساكنان آن دو - فرشتگان و ساير مخلوقات - را نيز در اين روز و ساعت و در اين شامگاه به گواهى مى طلبم كه من به يگانگى تو شهادت مى دهم و تو آن خدايى هستى كه جز تو معبودى نيست.
خداوند بى ضد و بى شريك
اللهم... انى لا اجعل لك ضدا و لا ادعو معك ندا (511)
خداوند!.. من براى تو ضد وجود و نيرويى كه بتواند مستقل از تو و در قبال تو عرض اندام نمايد قرار نمى دهم و هيچ چيز و هيچ كسى را در پرستش شريك تو نمى خوانم.
ويژگى اين دعاها و نيايشها اين است كه بايدها را به صورت اخبار در آورده و با زبان خبر و شيوه اقرار، انسان را به تفكر وا مى دارد و نهاد او را به پايبندى و تعهد در قبال آنچه اقرار مى كند فرا مى خواند و اين همان رسالاتى است كه از شيوه كار آمد نيايش بر مى آيد.
انت الذى لم يعنك على خلقك شريك و لم يوازرك فى امرك و لم يكن لك مشاهد و لا نظير. (512)
خداوندا! تو آنى كه در كار آفرينش و رسيدگى به خلق ، شريكى ندارى كه تو را يارى دهد و در انجام و تدبير امور، وزيرى ندارى كه تو را كمك نمايد و براى تو ناظر و نظيرى نيست.
انت الذى لا ضد معك فيعاندك ، و لا عدل لك فيكاثرك ، و لا ند لك فيعارضك. (513)
خداوندا! تو آنى كه نيروى معارضى دركنارت نيست تا به عناد و ستيز با تو برخيزد و كسى همگون و همانندت نيست تا بر تو فزونى جويد و شريك ندارى تا به مقابله و معارضه تو اقدام كند.
اهميت اعتقاد به توحيد
اللهم... و انى و ان لم اقدم ما قدوه من الصالحات فقد توحيدك و نفى لااضداد و الاشباه عنك (514)
خداوند!... هر چند من مانند تلاشگران در ميدان طاعت و عبادت ، اعمال نيك و صالحى را براى جهان آخرت پيش فرستاده ام هر چند تهيدست و فرومايه ام اما يك اندوخته گرانبها دارم و آن اين است كه اعتقاد به توحيد دارم و اين بار مقدس را توشه خويش ساخته ام و هرگونه ضد و شريك و شبيه را از تو نفى كرده ام.
امام سجاد - عليه السلام - با اين بيان به انسان تعليم مى دهد كه اعتقاد به توحيد از چنان اهميتى برخوردار است كه انسان مى تواند همه كاستيها و نارساييهاي خود را در پرتو اهميت و كمال آن جبران كند و انتظار داشته باشد كه خداوند به خاطر اين اندوخته او را بپذيرد.
صفات خداوند
از آنجا كه ذات خداوند فراتر از آن است كه در محدوده ذهن آدميان بگنجد و برتر از آن است كه در قلمرو حس در آيد، شناخت صفات آن حقيقت نامحسوس ، و بر شمردن آن صفات ، راهى است هموار، براى نزديك شدن به حريم معرفت او و مناجات و راز و نياز با حضرت يگانه اش. صحيفه سجاديه به دليل اين كه بنيانش بر نيايش وگفتگوى با خدانهاده شده است ، به گونه طبيعى ياد و نام و صفات خدا، بيش از هر ياد و سخن ديگرى در آن نمايان است. ولى امتياز آشكارى كه صحيفه سجاديه و ساير ادعيه ائمه (عليهم السلام ) با دعاها و نيايشهاى ديگران دارد اين است كه - علاوه بر محتواى پيامدها - در بعد اسما و صفات الهى از غنا و فراگيرى ويژه اى برخوردار است.
مناجاتيان ، معمولا با بينش و گرايش ويژه فكرى ، علمى ، سياسى و اجتماعى خود تنها خدا را با صفاتى مى خوانند كه خويش را بدانها محتاجتر مى بينند.
آنان كه اشتياق به بهشت و نعمتهاى اخروى در وجودشان شعله ورتر است به رحمت و فضل و وسعت و امتنان الهى بيشتر تمسك مى جويند و آنان كه از لهيب سوزان جحيم و رنجهاى قبر و قيامت بيشتر بيمناكند، خدا را با اوصاف غفور و تواب و وهاب و... مى خوانند. ولى دعاهاى صحيفه و ساير ادعيه رسيده از معصومين (ع) همانگونه كه در محتواى علمى و معرفتى غنى و فراگير است در توجه به ابعاد صفات و جلوه هاى حق ممتاز مى باشد.
بديهى است كه امام (ع) با ياد كردن هر صفت از صفات الهى ، هدف خاصى را دنبال كرده و پيام ويژه اى را به شاگردان و پيروانش ابلاغ نموده است ولى اين نوشته ، گنجايش آن بررسى تفصيلى را ندارد. از اين رو به بيان اجمالى و فهرست گونه بخشى از آن صفات مى پردازيم.
بخشى از صفات الهى كه امام سجاد (ع) خداوند را بدانها ياد كرده ، از اين قرار است :
الاول، الاخر، الحميد، الجواد، الكريم ، العزيز، القدير، العظيم ، القديم ، القريب ، المجيب ، السميع ، العليم ، الغفور، الرئوف ، المنان ، المعيد، التواب ، الواحد، الاحد، الصمد، الوهاب ، الشاكر، المحسن ، المجل ، المالك ، العفو، المحب ، الضامن ، الخالق ، المصور، المقدر، الواسع ، الحافظ، الحليم ، الشديد، المحمود، الناصر، الولى ، الرزاق ، الوارث ، الفرد، الكبير، العلى ، الرحمن ، الرحيم ، البصير، الخبير، الدائم، الناظر، الحنان ، المجيد، الكافى.
در كنار اين صفات ، صفتهاى تركيبى بسيار گسترده اى در مضامين صحيفه ديده مي شود: ذوالعرش العظيم ، مالك الملك ، المنان بالجسيم ، الغافر للعظيم، المتفضل بالاحسان ، المتطول بالامتنان ، الوهاب الكريم ، ذوالجلال و الاكرام ، ارحم من كل رحيم ، دو رحمة ، ذو رحمة واسعة ، خير المنعمين ، ذوالبها و المجد، خير الغافرين ، فارج الهم ، كاشف الغم ، اعدل العادلين اكرم المسئولين ، خير الرازقين ، خير المجيرين و....
عدل الهى
يكى از ويژگيها و امتيازات شيعه بر بعضى از گروهها و ديگر مذاهب اسلامى ، اعتقاد عميق به عدل الهى است. امام سجاد - عليه السلام - اين عقيده را از زواياى مختلف و در كاربردهاى گوناگونش مورد توجه قرار داده است. از آن جمله :
انى اشهد انك انت الله الذى لا اله الا انت ، قائم بالقسط، عدل فى الحكم ، روف بالعباد. (515)
خداوندا! من گواهى مى دهم كه جز تو خداوند گار و معبودى نيست ، تويى به پا دارنده قسط و حكم كننده به عدل و داراى راءفت و رحمت بر بندگان ،
از آن جا كه بيان برخى مجازاتها براى گناهان ، ممكن است اين سؤ ال را در ذهن شنونده پديد آورد كه آيا براستى ميان گناه و مجازات آن ، رعايت عدل و انصاف شده است ، امام سجاد - عليه السلام - بارها و در دعاها به اين پرسش ، پاسخ داده و فرمود است :
.... ان سنتك الافضال ، و عادتك الاحسان ، و سبيلك العفو فكل البرية معترفة بانك غير ظالم لمن عاقبت و شاهدة بانك متفضل على من عافيت و كل مقر على نفسه بالتقصير عما استوجبت. (516)
خداوند! سنت و روش هميشگى تو، بذل و بخشش است و برنامه مداوم تو احسان و شيوه ات عفو و گذشت مى باشد، بر اين اساس همه آفريدگان ، به راه نداشتن ظلم در عقوبتها و نظام كيفريت اعتراف دارند؛ گواهى مى دهند كه هر كس از بند درد و رنج و عقوبت رهد از لطف و عنايت تو بهره جسته است ، و همگان به كوتاهى و تقصير خويش در پيشگاهت اقرار دارند.
لطف و رحمت الهى
روح دعا و نيايش ، التجا به لطف و رحمت خداست. از اين رو در صحيفه سجاديه ، ياد رحمت گسترده خدا، بيشترين درس و زمزمه اى است كه روح را مى نوازد و جان را اميد مى بخشد.
امام سجاد - عليه السلام - در فرازى از نيايش خود به خداوند عرضه مى دارد:
يا من لا تفنى خزائن رحمته صل على محمد و آله و اجعل لنا نصيبا من رحمتك.
اى خداوندى كه گنجينه ها و خزانه رحمتش فنا نمى پذيرد، بر محمد و خاندان او درود فرست و از بيكران رحمت خويش مرا بهره مند ساز!.
در دعايى ديگر امام چنين بيان داشته است :
انت الذى تسعى رحمته امام غضبه (517)
خداوند! تو آنى كه لطف و رحمتت در پيشاپيش غضبت حركت مى كند.
انت الذى اتسع الخلائق كلهم فى وسعه (518)
تو آنى كه تمامى آفريده ها، در گستره لطف و قدرتش جاى دارند و قرار گرفته اند.
علم و قدرت الهى
يا الله الذى لا يخفى عليه شى ء فى الارض و لا فى السماء و كيف يخفى عليك يا الهى ما انت تدبره... (519)
خداوند! اى آن كه چيزى در زمين و آسمان بر او مخفى نيست خداوند! چگونه ممكن است چيزى بر تو مخفى باشد با اين كه تو خود آن را آفريده اى !
چگونه ممكن است تحت نظارت و كنترل و شمارش نداشته باشى موجودى را كه خود آن را ساخته اى ! چگونه ممكن است از تو نهان باشد آنچه خود برايش برنامه ريزى كرده اى و تحت تدبير قرار داده اى.
در اين فرازها، امام سجاد - عليه السلام - علاوه بر مطرح ساختن گستره علم خدا، دلايل عقلى سيطره علم خدا بر زواياى مسايل خلق را به گونه اى غير مستقيم بيان داشته است.
امام سجاد - عليه السلام - در بيان قدرت الهى مى فرمايد:
.... قدرته التى لا تعجز عن شيىء و ان عظم ، و لا يفوتها شىء و ان لطف. (520)
قدرتى كه با وجود آن از هيچ كارى ، - هر چند بزرگ و گران باشد - عاجز نيست و هيچ چيزى - هر چند ريز باشد - از او مخفى نمانده و از دايره قدرت و احاطه او فوت نخواهد شد.
امام سجاد - عليه السلام - در عبارتى ديگر ياد آور شده است كه اگر طبيعت و مظاهر آن ، تحت فرمان بشر قرار دارد و ما مى توانيم به گونه اى دلخواه از عناصر زمين و طبيعت در جهت منافع خود بهره گيرى كنيم ، اين خود به اراده و قدرت خداست و اين اوست كه نظام جهان را به گونه اى پى ريزى كرده كه در خدمت انسان و مقهور او باشد.
... كل خليقته منقادة لنا بقدرته... (521)
تمامى آفريده هاى خدا، به قدرت او، رام و فرمانبرار مايند
عزت و بى نيازى خداوند
اللهم يا ذاالملك المتأبد بالخلود و السلطان الممتنع بغير جنود و لا اعوان ،و العز الباقى علي مر الدهور و خوالى الاعوان و مواضى الازمان و الايام (522)
بار الها! اى فرمانرواى جاودان كه فرمانرواييت ابدى است ، اى دارنده سلطه بر هستى كه بدون لشكر و پشتيبان ، نيرومند و توانايى ، اى عزتمندى در طول روزگاران و گذشت ايام ، همچنان باقى است.
امام سجاد - عليه السلام - درباره بى نيازى و غناى خداوند از خلق ، بيانى اين چنين دارد:
تمدحت بالغناء عن خلقك و انت اهل الغنى عنهم و نسبتهم الى الفقر و هم اهل الفقر اليك. (523)
خداوند! تو خويش را بى نيازى از آفريده هايت ستوده اى و براستى تو شايسته بى نيازى هستى ، و از سوى ديگر آفريده هايت را به فقر و نياز نسبت داده اى و براستى آنها به تو نيازمند و وابسته اند.
ناتوانى انسان از وصف كامل خداوند
هر چند نيايشهاى صحيفه ، آميخته با ياد و وصف خداست ولى امام سجاد - عليه السلام - در موارد متعددى به اين حقيقت تصريح كرده است كه نيروى تخيل و فهم آدميان هرگز قادر نيست كه صفات الهى را آن گونه كه شايسته ذات اوست ، توصيف و تصوير نمايد.
امام سجاد - عليه السلام - در اين باره فرموده است :
انت الذى قصرت الاوهام عن ذاتيتك و عجزت الافهام عن كيفيتك و لم تدرك الابصار موضع اينيتك ، انت الذى لا تحد فتكون محدودا و لم تمثل تفتكون موجودا... (524)
واژه ها در توصيف تو ناتوانند و به هنگام ترسيم ارزشهايت ، از ناتوانى به گمراهى مى روند و تار و پود الفاظ در زير بار ستايش تو از هم مى گسلد. انديشه هاى نيرومند كه از پيچيده ترين و باريكترين گذرگاههاى معرفت مى گذرند در وادى كبريايى تو سرگردان مى مانند.
تداوم خط رسالت در طول تاريخ
فى كل دهر و زمان ارسلت فيه رسولا، و اقمت لاهله دليلا من لدن آدم الى محمد - صلى الله عليه وآله - من ائمة الهدى و قادة اهل التقى على جميعهم السلام. (525)
خداوندا! در هر عصر و زمانى رسولى را فرستادى و براى هر نسل دليلى را بر پا داشتى ، از روزگار آدم تا عصر پيامبر خاتم محمد - صلى الله عليه وآله - كه درود تو بر او و خاندانش ؛ خاندانى كه پيشوايان هدايت و پيشروان اهل تقوايند، بر تمامى آنها درود.
پيامبر اسلام ، خاتم پيامبران
اللهم صل على محمد خاتم النبيين و سيد المرسلين.(526)
خداوند! بر محمد كه پايان بخش سلسله پيامبران و سرآمد نسل رسولان است ، درود فرست !
اصحاب راستين پيامبر - صلى الله عليه وآله -
اللهم و اصحاب محمد خاصة احسنوا الصحابة ، و الذين ابلو البلاء الحسن فى نصره و كانفوه... (527)
خداوند! پاداش نيك عطا كن به اصحاب محمد - صلى الله عليه وآله - بويژه آنان كه همراهى با پيامبر را هماره نيكو داشتند و آنان كه در يارى آن حضرت آزمونى شايسته دادند، كمك رساندند، به جمع يارانش شتافتند و با سرعت ، دعوتش را لبيك گفته ، دلايل رسالتش را پذيرا شدند. در اظهار دين و اعتلاى اسلام ، از زن و فرزند گسستند و در راه تثبيت رسالت پيامبر با پدران و فرزندان آنها رودر رو شدند و جنگيدند و در پرتو وجود آن حضرت به پيروزى رسيدند.
قرآن دليل حقانيت پيامبر - صلى الله عليه وآله -
اللهم و كما نصبت به محمد علما للدلالة عليك... فصل على محمد و آله ، و اجعل القرآن وسيلة لنا الى اشرف منازل الكرامة. (528)
خداوند! همان گونه كه به وسيله قرآن و جلوه هاى اعجازى آن ، محمد - صلى الله عليه وآله - را براى رهنمايى و هدايت خلق به سوى خودت ، منصوب داشتى... بر او و خاندانش درود فرست و قرآن را وسيله راهيابى ما به شرافتمندترين مراتب كرامت قرار ده !
قرآن فراتر از همه كتابهاى آسمانى
اللهم انك... جعلته مهمنا على كل كتاب انزلته ، و فضلته على كل حديث قصصته (529)
خداوندى ! اين تويى كه قرآن را در بردارنده همه حقايق اصولى كتابهاى آسمانى پيشين و گواه و امانتدار آنها دادى و بر ساير سخنانى كه براى آدميان گفته ايد، برترى بخشيدى.
قرآن، روشنگر ظلمتها
و جعلته نورا نهتدى من ظلم الضلالة و الجهاله باتباعه.
خداوند! قرآن را نورى قرار دادى كه ما در پرتو پيروى از آن ظلم گمراهى و جهالت برهيم و ره به هدايت بريم.
قرآن شفابخش حقجويان
و جعلته... شفاء لمن انصت التصديق الى استماعه.
خداوند! قرآن را مايه شفا قرار دادى براى كسى كه براى پذيرش حق بدان گوش فرا دهد.
قرآن ملاك تشخيص حق
و جعلته.. ميزان قسط لا يحيف عن الحق لسانه. (530)
خداوند! قرآن را ترازوى قسط و ملاك سنجش عدل و درستى قرار دادى ، ترازويى كه شاهينش از حق و درستى در نمى گذرد.
حقايق قرآن ، نيازمند مفسرى الهى
اللهم انك انزلته على نبيك محمد - صلى الله عليه وآله - مجملا و الهمته علم عجائبه مكملا. (531)
خداوند! قرآن را بر پيامبرت محمد - صلى الله عليه وآله – به گونه اى مجمل فرو فرستادى و آگاهى به شگفتيهاى نهفته در قرآن را به صورت كامل ، به پيامبرت الهام كردى.
امامان (عليهم السلام ) وارثان علم پيامبر (صلى الله عليه وآله )
و فضلتنا على من جهل علمه... (532)
خداوند! ما خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - را وارثان علم قرآن همراه با تفسير آن قرار دادى و در پرتو اين دانش ما را بر كسانى كه از چنين دانشى محرومند، برترى بخشيدى.
امامان ، گنيجه داران معارف قرآن
اللهم فكما جعلت قلوبنا له حملة و عرفتنا برحمتك شرفه و فضله ، فصل على محمد الخطيب به و على آله الخزان له. (533)
بارالها! آن گونه كه قبلهاى ما را حامل علوم قرآن قرار دادى و فضل و شرافت قرآن را به لطف خويش به ما شناساندى ، بر محمد - صلى الله عليه وآله - كه هماره زبانش به قرآن گويا بود، درود فرست ، و همچنين بر خاندان محمد - صلى الله عليه وآله - كه گنجينه داران قرآن علوم قرآنى اند.
خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - رهبران خلق به سوى خدا
اللهم... و انهجت باله سبل الرضا اليك. (534)
خداوند! به وسيله خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - راههاي رضا و خشنودى را كه به سوى تو منتهى مى شود، آشكار ساختى و بندگانت با پيروى از خط خاندان مى توانند رضا و خشنودى تو را به دست آورند.
خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله -، بر گزيدگان خدا
رب - صل على اطائب اهل بيته الذين اخترتهم لا مرك و جعلتهم خزنه علمك ، و حفظة دينك ، و خلفاءك فى ارضك. (535)
((پروردگار! بر پاكيزه گان از خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - ائمه معصومين - عليه السلام - درود فرست ؛ آنان كه براى امر دين انتخابشان كرده اى و ايشان را خزانه داران علمت و حافظان دينت و جانشينان خويش در زمين قرار داده اى.
خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله -، پاكيزگان از گناه
و طهر تهم من الرجس و الدنس تطهرا بارادتك. (536)
پروردگار! تو خاندان پيامبرت را به اراده خويش از هر پليدى و ناپاكى ، منزه ساختى.
فلسفه تداوم امامت
اللهم انك ايدك دينك فى كال اوان بامام اقمته علما لعبادك ، و منارا فى بلادك.
خداوندا! تويي كه براستى در هر فصلى از روزگاران ، دين خويش را به وسيله امام و پيشوايى كه خود براى مردمان نصب كرده اى ، يارى كرده و آن امام را در جغرافياى زمين مايه روشنى و روشنگرى قرار داده اى.
از اين فراز دعاى امام سجاد - عليه السلام - فلسفه ضرورت تداوم امامت و رهبرى دينى استفاده مى شود، زيرا به فرموده آن امام هر روزگارى نيازمند پيشوا و امامى الهى است. و آن رهبران بايد منتسب به خداوند و تاءييد شده از سوى او باشند تا بتوانند با نور هدايت خويش خلق را به سوى ارزشهاى دينى دعوت كنند و به آنان تجمع بخشند.
فلسفه لزوم اطاعت از امام - عليه السلام -
بعد ان وصلت حبله بحبلك و الذريعة الى رضوانك و افترضت طاعته ، و حذرت معصيته...
خداوندا! (امامان معصومين - عليه السلام - را براى هدايت مردم گماردى ) پس از اين كه ريسمان آنان را به ريسمان خويش پيوند زدى (و رابطه الهى ميان ايشان و خودت برقرار كردى تا آنان از حد انسانهاى معمولى فراتر آيند و شايستگى رهبرى و هدايتگرى را پيدا كنند) و اين چنين ، امامان - عليه السلام - را وسيله راهيابى به خوشنودى خود و بهشت قرار دادى و اطاعت از ايشان را واجب ساختى و خلق را از مخالفت با ايشان بر حذر داشتى.
عارفان به مقام ائمه معصومين - عليه السلام -
اللهم صل على اءوليائهم المعترفين بمقامهم ، المتبعين منهجهم ، المقترفين آثارهم ، المستمسكين بعروتهم ، المتمسكين بولايتهم...
خداوندا! بر دوستان خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - درود فرست ؛ آنان كه به جايگاه و منزلت امامان - عليهم السلام - اعتراف دارند، راه ايشان را پيروى مى كنند، آثار و نشانه هاى معصومين را پى مى گيرند، به ريسمان (محبت و معارف ) آنان چنگ مى زنند، به ولايتشان تمسك مى جويند، به پيشوايى و امامتشان اقتدا مى كنند، در برابر فرمان ايشان تسليمند، در راه طاعتشان تلاشگرند، و در انتظار روز پيروزى و حاكميت آنان (ظهور صاحب الزمان - عليه السلام -) به سر مى برند، چشم به سوى ايشان دوخته اند.
بر اينان درود فرست ؛ درودهايى پايدار، پاكيزه و بالنده در هر بامداد و شبانگاه. در اين عبادتهاى نيايشى ، امام سجاد - عليه السلام - مغز ولايت و مفهوم شيعه بودن و آرمان مقدس حاكميت معصومان را به نسلها با زبان نيايش تعليم داده و تلقين كرده است و ميان محبت و عمل آرمان پيوندى ژرف پديد آورده است.
ارجمندى شيعه ، در نگاه امام - عليه السلام -
و سلم عليهم و لى ارواحهم و اجمع على التقوى امرهم ، و اصلح لهم شوونهم وتب عليهم ، انك التواب الرحيم ، و خير الغافرين ، و اجعلنامعهم فى دارالسلام برحمتك يا ارحم الراحمين. (537)
خداوند! بر دوستان اهل بيت - عليه السلام - و بر روح آنان سلام فرست ، كارهايشان را بر محور تقوا و پرهيزكارى سامان بخش و شؤ ون مختلف زندگى آنان را اصلاح كن و بر آنان لغزشهايشان ره ببخشاى ، زيرا تو بسيار توبه پذير زيرا تو بسيار توبه پذير و رحمت آفرينى و بهترين بخشاينده اى.
خداوند! ما را در دارالسلام همراه با دوستان اهل بيت قرار ده ! اى مهربانترين مهرابانان !
آرمانهاى متعالى ، در مكتب انتظار
اللهم فاوزع لواليك شكر ما انعمت به عليه... و آته من لدنك سلطنا نصيرا و افتح له فتحا يسيرا و اعنه بركنك الاعز، واشدد ازره...
خداوند! به ولى خويش آن امامى كه در هر زمان حضور دارد و زمان خالى از وجود او نيست روح شكر در برابر نعمتهايت را الهام كن... و از جانب خويش به او نيرو توانى چشمگير عنايت كن. درهاى مشكلات را به آسانى برايش بگشا و با اركان شكست ناپذير خويش او را يارى ده و توانش را فزونى بخش..
و اقم به كتابك و حدودك و شرائعك و سنن روسلك.
خداوند! به وسيله ولى خويش امام عصر (ع) احكام و قوانين و معاوفت قرانت رابر پا دار و شريعتها و سنتها رسولت را پايدارى بخش.
و احى به مااماته الظالمون من معالم دينك
خداوند! آن ارزشهاى دينى ونشانه هاى بارزى را كه ظالمان ميرانده اند، به وسيله ولى خويش امام عصر (ع) زنده گردان !.
احى به مااماته الظالمون من معالم دينك.
خداوند! زنگار ستم را، آن زنگار نشسته بر سيماى تابناك شريعت الهى را به وسيله امام عصر - عليه السلام - از چهره شريعت بزايى !
و اجل به صداء الجوار عن طريقتك
(خداوند! زنگار ستم را، آن زنگار نشسته بر سيماى تابناك شريعت الهى را به وسيله امام عصر - عليه السلام - از چهره شريعت بزداى !
و ابن به الظراء من سبيلك.
سختيها و دشواريهاى راه خويش را به وسيله او بر طرف گردان !
و ازل به الناكبين عن صراطك
عدول كنندگان از طريق ايمان و دين و شريعت را به وسيله امام عصر - عليه السلام - از ميان بردار!
و امحق به بغاة قصدك عوجا (538)
آنان را كه بدخواه دينند و براى راه راست ، كجى و ناهموارى آرزو مى كنند، به وسيله امام عصر - عليه السلام - نابود گردان !
اگر توجه شود كه امام سجاد - عليه السلام - در چه شرايطى اين دعاها و درسهاى زمزمه گونه اى را به گوش پيروان خود مى رسانده است ، بروشنى اين نتيجه آشكار خواهد شد كه امام سجاد - عليه السلام - با وجود اين كه به طور علنى به تحقير قواى رزمى عليه حاكميتهاى جائر زمانش نپرداخته است ولى در تعاليم خود بنيان انديشه ظلم ستيزى و اعتقاد به حاكميت دين و ضرورت رهبرى پيشواى الهى و اهداف و برنامه هاى حكومت اسلامى را پى ريخته و از سوى ديگر ماهيت دين ستيز و فسادگر و ستم پيشه حاكمان زمان خويش را اعلام داشته است. و اينها چيزهايى نبود كه شيعيان و هواداران او از نيايشهاى آن حضرت استشمام نكنند و درس نگيرند.
هواداران امام - عليه السلام - شرايط آن حضرت را درك مى كردند و راز و رمز سخنان او را بآسانى در مى يافتند.
امام سجاد - عليه السلام - با اين جملات ، آرمان انتظار را در جهت دين خواهى و ديندارى و ظلم ستيزى و عدل گسترى ، هدايت مى كرد به باورهاى شيعه جهتى بايسته مى بخشيد. چنان كه امروز ما نيازمند آنيم كه روح ولايت و انتظار را از فرو افتادن در وادى رخوت و تكليف گريزى و بى تفاوتى دور ساخته و به وادى واقعيتهاى زنده زندگى دينى و اجتماعى سوق دهيم.
مناسبات امام و امت
در سخنان پيشوايان دين بويژه امير المؤمنين مناسبات امام و امت تحت عنوان حقوق متقابل امت ، يا وظايف امام در برابر امت و مسؤ ليت رعيت در قبال امام مطرح شده است.
دعاهاى صحيفه نيز از اين حقيقت با بيان مخصوص خود - كه همان شيوه ابراز حقايق در قالب نيايش است - ياد كرده و امام سجاد - عليه السلام - در اين باره چنين فرموده است :
... و الن جانبه لا وليائك ، وابسط يده على اعدائك ، وهب لنا راءفته و رحمته و تعطفه و اجعلنا له سامعينن مطيعين ، و فى رضاه ساعين و الى نصرته و المافعه هته مكنفين و اليك رسولك صلواتك اللهم عليه و آله بذلك متقربين (539)
خداوند! به امام عصر و پيشوايى كه براى امت در هر روزگار قرار داده اى ، صبر و بردبارى و نرمخويى در برابر دوستانت عنايت كن ، دستانش را عليه دشمنانت بگشاى رافت و رحمت رضاى او تلاش كنيم و در يارى وى و دفاع از او همت گماريم و از اين رهگذر به رسول تو - پيامبر اكرم (ص ) تقرب جوييم.
در اين بخش از دعاى صحيفه به گونه ضمنى ارزشهاى رهبرى در مديرت نيروى انسانى و جامعه اسلامى ياد آورى شده و نرمخويى و دشمنى ستيزى و راءفت به رعيت مورد تصريح قرار گرفته است.
از سوى ديگر وظايف رعيت در برابر امام عدل و مصلح خير خواه نيز بر شمرده شده است : 1- لزوم حرف شنوى و اطاعت از او - در برنامه هاى اجتماعى و حكومتى همانند برنامه هاى دينى ، 2- لزوم جلب رضايت و خشنودى امام ، 3- لزوم يارى امام و دفاع از حريم وى ، 4- اطاعت و حمايت از امام ، خود داراى پاداش و ارزش دينى و مايه تقرب به خداست.
نبايد از نظر دور داشت كه منظور امام سجاد(ع) از امام ، پيشواى عدل الهى است و نه هر كسى كه به جبر و ستم و بدون داشتن صلاحيت علمى و ايمانى بر مردم سرورى كند و حكم راند!زيرا قبل و به اين دعا مشخصات امام عدل و رهبرى الهى را بيان داشته و مجال هر گونه شبهه را از بين برده است. چنان كه در برخى از دعاهاى ديگر با صراحت هر چه تمامتر از هر گونه ظلم و سيهكارى ستم پيشگان بيزارى جسته و فرموده است : و لا تجعلنى للظالمين ظهيرا، و لا لهم على محو كتابك يدا و نصيرا (540)
خداوند! مرا يار و پيشگان ستمكاران قرار مده و وسيله قدرت و پيروزى ظالمان در مسير از ميان بردن قرآن ، مگردان !
امام سجاد - عليه السلام - در اين عبارت يارى ظالمان را زمينه از ميان رفتن قرآن معرفى كرده و روح ديندارى و قرآن پذيرى را مباين با مددرسانى به ظالمانى شناسانده است.
پيامبران و امامان - عليه السلام -، حجت خدا برخلق
رب صل على اطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلتهم.. حفظة دينك و خلفاءك فى ارضك و حججك على عبادك. (541)
پروردگارا! بر پاكيزگان از خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - - معصومين - عليه السلام - درود فرست ؛ آن شخصيتهاى منزهى كه ايشان را براى امر رهبرى دينى و هدايت امت و تعليم شريعت برگزيدى و آنان را پاسداران دين و جانشينان خود در زمين و حجت بر بندگانت قرار دادى.
اتمام حجت خدا بر انسانها، زمينه مسئوليت آنان
بعثت رسولان و رهبرى امامان ، اتمام حجت بر بندگان است تا پس از اين اتمام حجت ، انسانها كمترين بهانه اى در مسير انجام وظايف خود نداشته باشند و مسئوليتهاى انسانى و الهى خود را بروشنى بشناسند و بدانها وفادار باشند.
امام سجاد - عليه السلام - پس از ياد كرد نعمتهاى الهى و اعطاى معرفت ها و شناختها به مقام انسانى راه يافته و شايستگى امر و نهى و مسئوليت پذيرى را يافته اند، مى فرمايد:
لم يدع لا حد منا حجة و لا عذرا (542)
خداوند براى هيچ يك از ما انسانها حجت و دليلى را فروگذار نكرده و عذرى را باقى نگذاشته است.
فقد ظاهرت الحجج و ابليت الاعذرا، و قد تقدمت بالوعيد، تلطفت فى الترغيب و ضربت و ضربت الامثال ، و اطلت الامهال. (543)
خداوند! حجتها و دلايل خود را پياپى آشكار ساخته اى و با بيان دلايل آشكار و جدا ساختن در ستيها از نادرستيها، هر گونه اى عذرا را به سستى كشانده اى ، چه اين كه داده اى و با شيوه اى آميخته با لطف و لطافت ، آدميان را در مسير ارزشها تشويق نموده اى و براى تفهيم به بندگانت مثالهاى و نمونه ها آورده اى و از پس آن همه روشنگرى به آنان مهلت داده اى.
قيامت روز پاسخگويى به مسووليتها
و اذا انفضت ايام حياتنا و تصرمت مدد اعمارن ، و استحضرتنا دعوتك التى لابد منا و من اجابتها فصل على محمد و آله ، و اجعل ختام ماتحصى علينا كتبة اعمالنا توبه مقبوله... و لاتكشف عنا سترا سترته على رووس الاشهاد، يوم تبلو اخبار عباد. (544)
آن گاه كه روزگار زندگيمان به پايان رسيد و عمرمان سپرى شد و دعوت تو خداند! ما را فرا خواند، آن دعوتى كه به ناگزير بايد بدان پاسخ گفت ، - پس عملمان ثبت مى كنند، توبه اى راستين قرار ده ! و آن روز كه گزارش كار بندگانت را در ميزان محاسبه مورد بررسى قرار ميدهى ، پرده از اعمال ناشايست ما برندار و رسوايمان مساز.
بر پايى قيامت ، لازمه عدل الهى
(( ثم ضرت به فى الحيوة اجلا موقوتا... حتى اذا بلغ اقصى و استوعب حساب عمره ، قبضه الى ماندبه اليه من موفرو ثوابه ، او محذور عقابه ، ليجزى الذين اساؤ الما عملوا و بجزى الذين احسنو بالحسنى ، عدلامنه... (545)
خداوند در زندگى دنيا، براى فرزند آدم مدت معينى را قرار داد... تا آن هنگم كه به پايان زندگيش رسيد و روزهاى عمرش سپرى شد، جانش را دريافت كند او را به پاداشهاى سرشار و يا كيفرهاى هول انگيز كه قبلا ياد آورى كرده است ، فرا خواند.
اين كيفر و پاداش براى اين است كه بدكاران جزاى عمل خوش را بچشند و نيكان پاداش نيكيهاى خود را دريافت دارند. و اينها ناشى از عدل الهى است.
نظام كيفر و پاداش الهى ، بدون ظلم
فكل البريه معترفة بانك غير ظالم لمن عاقبت و شاهدة بانك متفظل على من عافيت و كل مقر على نفسه بالتقصير عما استوحبت. (546)
خداوند! تمامى آفريده هايت اعتراف دارند كه تو در كيفر خطا كاران ، كمترين ستم روا نمى دارى ، و همگان شاهدند كه لطف و عنايت تو به بندگان از روى تفضل وبخشش است ، و هنگى در پيشگاهت اقرار مى كنند كه نتوانسته اند حقت را ادا كنند و آن گونه اى سزاوارى انجام نمايند.
امام سجاد - عليه السلام - اين را بى مقدمه و بدون برهان نياورده است ، بلكه قبل از اين فرازها، مطالبى دارد كه الطاف بى حساب الهى را در حق بندگان و سنت خدا و بر عفو خطاكاران را يادآور شده ، به گونه انسان مؤمن انديشمند خود به اعتراف در پيشگاه حق مى نشيند و ساحت خداوند را از ظلم و ستم منزه مى داند.
فلسفه عدل الهى در نظام جزابخشى
امام سجاد - عليه السلام - در بياتى از نيايشهاى صحيفه ، نخست حاكميت بى چون و چراى خدا بر پهنه حيات و اراده بى معارض او را در مورد خلق ياد آور شده ، سپس به خداوند عرضه مى دارد:
و قد علمت انه ليس فى حكمك ظلم و لا فى نعمتك عجلة و انما يعجل من يخاف الفوت ، و انما يحتاج الى الظلم الى الظم الضعيف و قد تعاليت - يا الهى - عن ذلك علوا كبيرا. (547)
((خداوند! هر چند اراده تو، يگانه اراده نافذ در هستى است و هيچ قدرتى ، ياراى معارضه و رويارويى با قدرت تو را ندارند، اما اين ارده و قدرت بدون معارض تو، هرگز به استبداد و جباريت نزديك نمى شود)) من به يقين مى دانم كه در حكم و زيرا كسى بايد شتاب كند كه بيم از دست رفتن فرصت و قدرت خود را داشته باشد و كسى به ظلم كشيده مى شود و به ستم رو مى آورد كه ضعيف و ناتوان باشد نتواند عدل را به كار گيرد و يا منافع خود را در رعايت عدل نبيند در حالى كه تو - اى خداوند - از ضعف و ناتوانى و نگرانى و ستم مبرا هستى و جايگاهت فراتر از اين نسبتهاست.
امام سجاد - عليه السلام - علاوه بر اين كه با زبان ويژه نيايش ، فلسفه مبرا بودن خدا از ظلم و ستم را بيان داشته ، به نكته اى فراتر نيز اشاره كرده است و آن اين كه مهلت خداوند به خط كاران و تعجيل نورزيدن خدا در انتقام از بدكاران را بسرعت مجازات مى كرد، مناقاتى با عدل او نداشت ولى لطف او سبب شده است تا به گناهكاران مهلتى دهد تا شايد دهد تا شايد به توبه رو آورند و از عنايت برهند.
مهلت الهى به مسؤ وليت گريزان
رزقك مبسوط لمن عساك و حلمك معترض لمن ناواك عادتك الاحسان الى المسلمين و سنتك الابقاء على المعتدين حتى لقد غرتهم اناتك عن الرجوع ، و صدهم امهالك عن النزو(ع) (548)
خداوند! روزيها و نعمتهاى دنيوى تو حتى در اختيار معصيت كاران گسترده است و حلم و بردبارى تو حتى دشمنانت رانيز در بر گرفته است. روش تو احسان به همگان حتى خطاكاران است و سنت تو باقى گذاشتن نعمتها در دسترس كسانى است كه از احكام و قوانين تو تجاوز كرده اند! اما افسوس كه آنان به جاى قدردانى از لطف تو و اظهار ندامت از خطاهاى خويش به ناسپاسى روى آورده تا آنجا كه گرفتار غرور شده و تمايلى به توبه نشان نمى دهند! و مهلتهايى كه به ايشان داده اى مايه عبرت و بازنگرى آنان در وضع خويش نمى شود!
فلسفه مهلت خداوند به اهل عصيان
و انما تانيت بهم ليفيوا الى امرك ، و امهلتهم ثقة بدوام ملكك... (549)
خداوند، اگر به اهل عصيان مهلت داده اى و آنان را بسرعت مجازات نكرده اى به سبب اين است كه آنان به فرمان تو بازگرداند و سر در خط اطاعت تو نهند. و البته مهلتى كه به ايشان مى دهى از آن جهت است كه مى دانى اقتدار و فرمانروايى تو هميشگى است و فرصت مجازات گنهكاران را از دست نخواهى داد.
كارآيى شفاعت ، در قيامت
از جمله مسائل عقيدتى كه در ضمن معارف گسترده صحيفه مورد توجه قرار گرفته ، مساله شفاعت به دو گونه قابل تصوير است :
1- شفاعت به معناى برخوردار شدن انسان از حمايت غير خدا براى پيشگيرى از تحقق اراده و دور ساختن عقاب الهى از خود! شفاعت به اين معنا، هم در قرآن مورد انكار قرار گرفته است و هم در روايات و بيان امام سجاد - عليه السلام -.
يومئذ لا تنفع الشفاعة الامن اذن له الرحمن (550)
يعنى : در آن روز روز قيامت هيچ شفاعت و وساطتى سود نمى بخشد مگر شفاعت كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده باشد تا ميان خلق و خدا واسطه شود.
امام سجاد - عليه السلام - نيز در اين باره چنين بيان داشته است :
و بيدك ، يا الهى ، جميع ذلك السبب ، و اليك المفر و المهرب... اللهم انك ان صرفت عنى وجهك الكريم اومنعتنى فضلك الجسيم... لم اجد السبيل الى شى ء من املى غيرك لاامر لى مع امرك ماض فى حكمك... (551)
خداوند! تمامى عوامل و اسباب كار آمد و مؤثر به دست توست و به اراده تو مى تواند تاثير كند. تنها پناهگاه و ايمنى بخش تويى !
خداوند! اگر تو لطف و كرامت خويش را از من دريغ كنى و فضل خود را از من بازدارى ديگر راهى به سوى آرزوهايم نخواهم يافت ، جز راه تو... ! با وجود فرمان و حكم تو، در جهت منافع من فرمانى نيست ، حكم تو درباره من گذرا و نافذ است.
2- شفاعت به معناى برخوردار شدن انسان از حمايت اولياى الهى به اذن و اجازه خداوند نه در قبال خواست و اراده او.
شفاعت به اين معنا هم در قرآن مورد انكار قرار نگرفته در روايات و تعاليم معصومين امرى تحقق پذير معرفى شده است. امام سجاد - عليه السلام - نيز در مواردى متعددى به مساله شفاعت پيامبر ائمه - عليه السلام - و شفاعت اهل نجات و سعادت براى پيشگيرى از تحقق پذير معرفى شده است. امام سجاد نيز در مواردى متعددى به مساله شفاعت پيامبر - صلى الله عليه وآله -، شفاعت ائمه و شفاعت اهل نجات و سعادت براى از پادرافتادگان و اداى طاعت ، اشاعه كرده است.
شفاعت پيامبران براى امتها
اللهم اجعل نبينا صلواتك عليه و على آله يوم القيامة.. امكنهم امكن النبيين منك شفاعة. (552)
خداوند! پيامبران ما را كه درود تو بر او خاندانش باد - در روز قيامت بيش از ساير پيامبران حق شفاعت عنايت كن.
امام سجاد - عليه السلام - با اين بيان ، اصل وجود شفاعت را براى انبيا مسلم شمرده و از اين رو براى پيامبران اكرم - صلى الله عليه وآله - كه برترين انبياست ، امكان شفاعت بيشترى را آرزو كرده است.
شفاعت اهل بيت - عليه السلام - براى پيامبران
اللهم... فانى لم آتك ثقة منى... لا شفاعة مخلوف رجوته الا بشفاعة محمد و اهل بيته عليه و عليهم سلامك. (553)
خداوند! به من اميد شفاعت جستن از مخلوق ، رو به درگاهت نياورده ام مگر به اميد شفاعت محمد و اهل بيت او - درود تو بر پيامبر و خاندانش -.
شفاعت صالحان ، براى وابستگان خويش
اللهم و ان سبقت مغفرتك لهما فشفعهامى فى ، و ان سبقت لى بشفعنى فيهما حتى نجتمع برافتك فى دار كرامتك. (554)
خداوند! اگر بخشايش و غفران تو - قبل از من - شامل پدر و مادرم شد، پس آنها شفيع گران ، تا در پرتو لطف تو و در خانه كرمت - بهشت جاويدان - گرد هم و در كنار هم باشيم.
از اين نيايش استفاده مى شود كه هرگاه مورد غفران الهى قرار گيرد و به بهشت راه يابد مى تواند به اذن الهى براى وابستگان خود شفاعت كند.
شفاعت اعمال مؤمنان ، براى آنان
اللهم صل على محمد و آله... صلاة تشفع لنا يوم لاقيامة.. (555)
خداوند! بر محمد و خاندان او دورد فرست ؛ درودى كه بتواند در روز قيامت شفيع ما گردد...
درود بر پيامبر - صلى الله عليه وآله - و خاندان او، يكى از اعمال شايسته مؤمنان است و امام سجاد - عليه السلام - در اين عبارتها به اصحاب و پيروان خود آموخته است كه اين عمل نيك خود مى تواند شفيع انسان در روز قيامت قرار گيرد.
سيماى انسان و فضايل انسانى در صحيفه سجاديه
مراحل پيدايش و تكامل انسان
نيايشهاى صحيفه سجاديه ، هر چند در نگاه نخست راز و نياز خلق با خالق را مى نماياند، اما اين مجموعه معرفتى همچنان كه پيامدار معارف اصولى و بيانگر عقايد ناب اسلامى است ، از پرداختن به انسان و ارزشهاى انسانى دور نمانده ، بلكه در نمودن فضايل اخلاقى ، گنجينه اى است گرانبها و پر گوهر.
امام سجاد - عليه السلام - مراحل پيدايش و تكامل انسان را چنين بيان داشته است :
اللهم و انت حدرتنى ماء مهينا من صلب متضائق العظام... حتى اذااحتجت الى رزقك و انت حدرتنى ماء عن غياث فضلك ، جلت لى قوتا.. و لو تكلنى يا رب فى تلك الحالات الى حولى ، او تضطرنى الى قوتى لكن الحو عنى معتزلا... (556)
خداوند! من قطره اى ناچيز بودم كه تو مرا از تنگناى استخوانهاى صلب ، به صورت مايه اى بى مقدار، در فضاى كوچك رحم مادر فرو افكندى ؛ فضايى پوشيده شده در حجابها و پوششها متعدد. از آن پس دگرگونيهاى پياپى در من پديد آوردى تا آن جا كه مشكلى كامل و انسانى به خود گرفتم و اندامى بايسته و مناسب يافتم. چنان كه اين مراحل را در قرآن خويش بيان داشته اى نخست نطفه ، سپس عقله خون بسته ، پس از آن به صورت پاره گوشت و در مرحله بعد تبديل شدن به استخوان و نيز پوشيده شدن استخوانها به وسيله گوشت و پس از آن گاه راه يافتن به مرحله جديد زندگى و برخوردار شدن از جان انسانى.
در اين هنگام تن من نيازمند تغذيه و روزى تو گشت و تو در آن فضاى نهان از آنچه مادرم مى نوشيد و تغذيه مى كرد، مرا بهرهند ساختى و از آنچه او مى خورد، غذايى پديد آوردى كه متناسب با نيازهاى من باشد.
در آن ظلمتكده ناپيدا و در آن تنگناى بى آشنا، اگر مرا به خويش وانهاده بودى ، كارى از من بر نمى آمد و چاره و توانى در اختيار نداشتم ! اما فضل و لطف تو مرا تنها نگذاشت و از غذايى شايسته و متناسب مرا بهره مند ساختى.
نيروى انسانى متكى به خدا
اللهم و انك من الضعف خلقتنا، و على الوهن بنيتنا، و من ماء مهين ابتداتنا فلا حول لنا الا بقوتك ، و لا قوة لنا الا بعونك. (557)
خداوند! بناى نخستين وجود ما را مايه اى ضعيف و ماده اى سست و ناتوان قراردادى و آبى بى مقدار را آغاز پيدايش ما ساختى و اين شگفتى كار آفرينش تو است كه از كمترينان ، موجودى با كرامت و نيرومند مى آفرينى. بنابراين ما با چنين بنيادى نمى توانستيم از خويش توانى داشته باشيم و اين است كه نيروى نداريم جز به قوت و قوتى مگر در پرتو يارى و حمايتهاى تو.
فلسفه آفرينش انسان
از جمله پرسشهاى مهم انسان درباره پيدايش اين است كه هدف خداوند از آفرينش انسان چه بوده است ؟
پاسخهايى كه به اين سؤ ال داده شده ، هر كدام جهتى را بيان مى دارد و چه بسا هر كدام مساله اى را از زاويه اى مطرح كرده باشند و نه از همه ابعاد و زواياى آن.
امام سجاد - عليه السلام - نيز به فلسفه آفرينش از اين جهت اشاره كرده است كه هدف خداوند از آفرينش انسان ، نفعى نيست كه به خدا بازگردد، زيرا ذات بى نياز او، نمى تواند محتاج به مخلوقات باشد كه خود آفريده است.
استوهبك يا الهى - نفسى التى لم تخلقها لتمتنع بها من سوء او لتطرق بها الى نفع و لكن انشاتها اثباتها لقدربك على مثلها و اتجاجا به على دارى ؛
آن نفسى كه نيافريديش تا زيانى را از تو دور گرداند، يا سودى را به تو برساند! بلكه آن را پديد آوردى تا گواهى باشد بر قدرت آفرينشگرى تو و نمودى باشد از آفرينش چيزهايى كه توان آفريدن آن ها را دارا هستى.
انسان ، همواره در معرض آزمون الهى
امام سجاد - عليه السلام - پس از بر شمردن نعمتها گوناگون خداوند در آفرينش شب و روز آسايشها و منافعى كه در آنها براى آدميان قرار داده است مى فرمايد:
بكل ذلك يصلح شانهم و يبلوا اخبار هم ، و نيظر كييف هم فى اوقات طاعته و منازل فروضه ، و مواقع احكامه ، ليجزى الذدين اساوا بماعملوا، و نيظر كيف هم فى اوقات طاعته ، و منازل فروضه و مواقع احكامه ليجزى الذين اساوابماعملوا، و يجزى الذين احسنوا الحسنى. (558)
خداوند به وسيله همه اينها ((امكانات و مزاياى زندگى دنيا، رفاهى ، لذتها و تلاشها))از يك سو به زندگى انسانها سامان بخشيده و نيازهايشان را بر آورده ساخته و از سوى ديگر ايشان را مورد آزمون قرار داده است است تا عملكرد آنان را به هنگام طاعت و عبادت محك زند و موضعگيرى آنها را در قبال احكام شريعت آشكار سازد و در نتيجه اين آزمون ، بدكاران را كيفر دهد و نيك روشان را پاداشى نيك عطا كند.
قابليتهاى دوگانه انسان
چهره اى كه امام سجاد - عليه السلام - از انسان مى نماياند، گاه چهره اى الهى و ملكوتى است كه در شمار اولياى الهى قرار دارد و گاه چهره اى شيطانى است كه در جبهه دشمنان خدا جاى دارد.
امام سجاد - عليه السلام - در نمودن چهره متعالى و قابليت متكامل انسان مى فرمايد:
الحمدالله... حمدا نسعد بها فى السعداء من اوليائه. (559)
خداوند خداى را، حمدى كه به وسيله آن در زمره نيكبختان و دوستان خدا قرار گيريم.
اللهم صل على محمد و آله ، و اجعلنا... من خاصتك الحاصين لديك. (560)
خداوند! بر محمد خاندانش درود فرست و ما را از خاصترين خاصان در گاهت قرار ده !
انسان در اين فرازها موجودى است قابل تعالى تا حد قرار گرفتن در مجموعه خاصان خدا. ولى همين انسان مى تواند با انتخاب نادرست خود، در شمار دشمنان خدا قرار گيرد.
و اشغله اى شيطان عنا ببعض اعدائك. (561)
((خداوند! شيطان را از ما بازدار و به سوى دشمنانت روانه كن و وى را با دشمنانت مشغول و سرگرم ساز!
و البس قلبى الوحشة من شرار خلقك. (562)
خداوند! قلبم را با بندگان شرورت بيگانه ساز و مرا از ايشان گريزان گردان ((تا مبادا به آنان نزديك شده ، در شمار آنان قرار گيرم !.
انسان ، بى حمايت خدا، متمايل به باطل
امام سجاد (ع) نخست ياد آور مى شود كه آدمى در صحنه زندگى هميشه با دوراهيهايى مواجه مى شود كه يك راه در بردارنده خشنودى خداوند و ديگرى موجب ناخشنودى اوست.
امام به ما تعليم داده است كه در چنين مواردى از خدا بخواهى كه شما را در انتخاب راه صحيح يارى دهد، زيرا اگر در چنين ميدانهايى ، خداوند شما را تنها گذارد، نفس اماره و خواهشهاى نفسانى شما ره به سوى باطل خواهند كشيد.
امام سجاد - عليه السلام - به ما آموخته است كه به پروردگار خويش عرض كنيم :
و لا تخل فى ذلك بين نفوسنا و اختيارها، فانها، فانها مختارة للباطل الا ما وفقت ، امارة بالسودء الا ما رحمت. (563)
خداوند! ما را با خواهشهاى درونى مان تنها مگذار و رها مكن ! زيرا نفس ما راه باطل را بر مى گزيند، مگر آن نفسى كه به وسيله تو در راه مبارزه با گرايشهاى منفى نفس موفق شده باشد! نفس ما با سرعت به سوى بديها پيش مى تازد، مگر آن نفسى كه در پرتو رحمت و عنايت تو به صلاح گراييده باشد.
سرشت انسان ، متمايل به صلاح
از آنچه در سطرهاى پيشين ياد شده ، ممكن است كه اين گمان پديد آيد كه فطرت و سرشت انسان متمايل به بدى و پستى است ! ولى از فرازهاى ديگر صحيفه سجاديه استفاده مى شود كه نهاد آدمى ، سرشته شده بر صلاح و متمايل به ارزشهاست و تمايل به باطل امرى است كه عارضى كه در نتيجه وساوس شيطانى و عوامل بيرونى بر نفس تحميل مى شود و منحرف مى گردد.
امام سجاد - عليه السلام - در اين باره چنين مى فرمايد:
لو لا انه ((اى شيطان )) صورلهم الباطل فى مثال الحق ما ضل عن طريقك ضال. (564)
اگر شيطان ((عوامل بيرونى انحراف و عناصر مرموز تزويرگر)) نبود و باطل را در قالب حق جلوه نمى داد، هيچ انسانى از راه خدا و راه خدا و راه شريعت و راه حق گمراه نمى شد
معرفت ، عاليترين موهبت الهى به انسان
در ميان نعمتهايى كه خداوند به فرزندان آدم ، عطا كرده است ، امام سجاد (ع) از نعمت معرفت و حقشناسى به عنوان مهمترين نعمت ياد كرده است ؛ معرفتى كه خداوند در وجود انسان به صورت سرشت قرار داده تا در برابر منعم و صاحب نعمت خويش شاكر و سپاسگزار باشد و معرفتى كه به وسيله فرستادن انبياء و تعاليم وحى از بيرون به انسان عطا كرده تا صاحب نعمت خود - خداى جهان - را بشناسد و حق بندگى را در برابر وى انجام دهد.
امام سجاد (ع) در اين زمينه مى فرمايد:
و الحمدالله الذى لوحبس عن عباده معرفة حمده على ما ابلاهم من مننه المتتابعة... لفتصرفوا فى مننه يحمدوه ، و توسعوا فى رزقه لفم يشكروه. (565)
سپاس خداى را كه اگر ((شناخت )) را از انسان دريغ مى داشت ((و فطرت حقشناسى را در نهاد آدميان قرار نمى داد و پيامبران را براى تذكر و هدايت و تعليم آنان نمى فرستادند آنها على رغم بهره ورى از گسترده نعمتها و روزيهاى خداوند، به شكر سپاس او روى نمى آوردند!
حقشناسى ، ملاك انسانيت
امام سجاد - عليه السلام - عنصر معرفت را در نهاد آدميان ، تا بدان اصيل و مهم شمرده است كه آن را مرز جدايى انسانها از حيوانات معرفى كرده است. معرفتى كه امام سجاد عليه السلام را ملاك واقعى انسانى شمرده ، شناختهاى تجربى و علوم طبيعى نيست ، چه اين شناختها در برخى حيوانات نيز گاه به گونه اى دقيقتر و به صورت غريزى وجود دارد.
معرفتى كه امام - عليه السلام - كه را ملاك ارزش انسانى دانسته ، معرفت خالق و پروردگار نعمت آفرين است ؛ كه به سپاسگزارى انسان در برابر مبداء فيض منتهى گردد.
ولو كانوا كذلك لخرجو من حدود الانسانيه الى حد البهيميه الى حد البهيميه فاكانوا كما وصف فى محكم كتابه ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا. (566)
اگر آدميان اين چنين مى بودند از نعمتهاى خدا بهره مى برند و حق بندگى به جا نمى آورند از مرز انسانيت خارج شده و قدم در قلمرو و زندگى چارپايان مى نهادند و مصداق اين آيه از قرآن مى شدند كه خداوند فرموده است : آنان نيستند مگر مانند چارپايان ، بلكه موجوداتى گمراه تر از چارپايان !
صفات ارزشى انسان
صحيفه سجاديه و معارف آن گنجينه عظيمى از اخلاق و فضايل انسانى است ، علاوه بر دعاى مكارم الاخلاق در ساير دعاهاى آن نيز ارزشهاى اخلاقى در پوشش دعا و نيايش مطرح گشته است.
برخى از صفاتى كه در دعاهاى مكارم الاخلاق به آنها اشاره شده است ، چنين است : ايمان ، ارزش خواهى ، عزت بدون تكبر، عبادت بدون عجب سخاوت به دوران از منت ، بزرگى بدون فخر فروشى و همراه با تواضع ، صفات نيك اجتماعى ، ظلم ستيزى ، بسط عدالت ، صفات متقين ، همگامى با جامعه ايماى ، دوستى دوستان خدا دشمنى دشمنان خدا، اقتصاد و ميانه روى ، آبرو خواهى ، حسن عمل در هر حال و...
اين در حالى است كه كمتر مى توان ديگر دعاها صحيفه را ازياد و نام صفات ارزنده اخلاقى تهى يافت.
به عنوان نمونه به مواردى اشاره خواهيم داشت :
خودسازى و صلاح جويى
انديشه خودسازى و روحيه صلاح جويى ، نخستين شرط حركت انسان به سوى كرامتهاى اخلاقى و خصايل انسانى است و امام سجاد (ع) اين انديشه و روحيه را در دعاهاى خويش به مؤمنان منتقل ساخته است ، از آن جمله :
اللهم صل على محمد و آله و حلنى بحيله الصالحين ، و البسنى زينه المتقين ، فى بسط العدل و كظم الغيظ، النائره ، و ضم اهل الفرقه و اصلاح ذاتت البين ، و افشاءالعارفه و ستر العائبه... (567)
خداوند! بر محمد - صلى الله عليه و آله - و خاندانش درود فرست و مرا به زيور صالحان بيا راى و با زينت تقواپيشگان مزين ساز! زيور و زينتى كه در جهت گسترش عدل ، فرو خوردن خشم ، خاموش ساختن آتش دشمنى و بدخواهى و تجسم بخشيدن به ارزشها، پيشگيرى از ظهور عيبها و علنى شدن آشكار ساختن و تجسم بخشيدن به ارزشها پيشگيرى از ظهور عيبها و علنى شدن زشتيها و.. مى باشد.
و اجعلنى من اهل السداد و من ادله الرشاد، و من صالحى العباد.
خداوند! مرا از درستكاران و راهنمايان راه رشد و كمال و از بندگان صالح قرار ده.
آدم بالقران صلاح ظاهرنا... و جنبنا به الضرائب المذمومه و همدانى الاخلاق.. (568)
خداوندا! به وسيله قرآن (و درسها و پيامهاى سازنده آن ) ظاهر ما را به صلاح و پاكى و درستى هماره آراسته بدار و به وسيله قرآن (و پيامهاى هدايتگر و هشدار دهنده آن ) ما را از اخلاق نكوهيده و پست دور گردان.
نيت و انديشه نيك
... و انته بنيتى الى احسن النيات... اللهم و فر بلطفك نيتى... (569)
خداوندا! نيت و انديشه هاى درونى مرا به نيك ترين نيتها و آرمانها منتهى گردان. خداوندا! انديشه ها و اهداف درونى مرا به لطف خويش پر بار گردان.
و اعنى على صالح النيه (570)
پروردگارا! مرا در راه دستيابى به نيت صالح و نهاد نيك ، يارى ده.
عزت و شرافت
و صن وجهى باليسار، و لا تبتذل جاهى بالاقتار. (571)
بارالها! عزت و آبرويم را با توانگرى حفظ نما و ارج و منزلت اجتماعى مرا با تنگدستى فرو مريز.
امام سجاد (ع) كه در اين دعا، از خداوند مى خواهد تا با بى نيازى از امكانات ديگران و تنگدست نبودن در اداره زندگى ، آبرو و عزتش در جامعه محفوظ بماند، از سوى ديگر در دعايى ديگر ياد آور شده است كه نبايد ملاك شرافت و عزت را درباره ديگران ، ثروت و توانگرى دانست و نبايد تنگدستان را به سبب تنگدستى و فقرشان خوار شمرد.
... و اعصمنى من ان اظن بذى عدم خساسه ، اواظن بصاحب ثروه فضلا، فان الشريف من شرفته طاعتك ، و العزيز و من اعزته عبادتك ، فصل على محمد و آله... و ايدنا بعز لايفقد... (572)
خداوندا! مرا نگاه دار تا اين كه انسانهاى فقير و تهيدست را به سبب فقرشان پست و بى ارزش نشمارم و نيز ثروتمندان را به خاطر ثروتشان با فضيلت و ارجمند به حساب نياورم ، زيرا شريف واقعى كسى است كه در پرتو طاعت تو به شرافت رسيده باشد و عزيز واقعى اوست كه در نتيجه عبادت و بندگى تو به عزت دست يافته باشد، پس بر محمد (ص ) و خاندانش درود فرست و به من عزتى عطا كن جاودان و هميشگى...
تواضع در اوج عزت
و اعزنى و لا تبتلنى بالكبر.. ولا ترفعنى فى الناس درجة الا حططتنى عندنفسى مصثلها و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها.. (573)
با الها! به من عزت و بزرگى عطا كن ولى مرا به كبر و خودبينى مبتلا مساز.. در ميان جامعه ، به برتر و رفعتى مده مگر اين كه - همان مقدار مرا نزد خودم پايين بياورى ! عزت و شوكت ظاهرى به من عنايت نكن مگر اين كه در درون من ، به همان اندازه مرا خوار و كوچك بنمايى !
محبت و مودت اجتماعى
و انزع الغل من صدرى للمؤمنين... (574)
پروردگار! كينه و بدخواهى نسبت به مؤمنان را از سينه ام ريشه كن ساز.
و اجعل لنا فى صدور المؤمنين ودا، و لا تجعل الحيوة علينا نكدا. (575)
خداوند! در سينه مومنان ، محبت و مودت ما را قرار ده و زندگى ما را تلخ و آشفته مگردان.
امام سجاد - عليه السلام - در اوج تمجيد از مودت اجتماعى و ترغيب مؤمنان به دوستى و گذشت ، مرزهاى دوستى را نيز مشخص ساخته و بيان داشته است :
ووفقنا... لان.. نراجع من هاجرنا و ان ننصف من ظلمنا و ان نسالم من عادنا، حاشى من عودى فيك و لك فانه العدو الذى لا نواليه ، و الحزب الذى لا نصافيه. (576)
معبود! ما را توفيق ده تا با آنان كه از ما بريده اند، دوباره پيوند مودت برقرار كنيم و با آنان كه به ما دارند از در مسالمت و صلح در آييم و صلح در آييم ، جز دشمنانى هستند كه هرگز مورد محبت و دوستى ما قرار نمى گيرند و حزبى هستند كه كدورتهايمان با ايشان پايان نمى پذيرد.
رعايت حقوق اجتماعى و التزام به آنها
اللهم اعوذبك... ان نروم ما ليس لنا بحق... و نعوذبك ان ننطوى على غش احد. (577)
خداوند! به تو پناه مى برم.. از اين كه به آنچه حق ما نيست رو آوريم و آنچه را حق ما نيست بطلبيم.. و پناه مى بريم به تو از اين كه به انگيزه خيانت و بى مروتى با كسى غش زنيم و تزوير نماييم.
حمايت و دستگيرى از محرومان
ووفقنا فى يومنا و ليتنا هذاه ، و فى جميع ايامنا... لمعاونه الضعيف و اراك اللهيف. (578)
پروردگارا! ما را در لحظه لحظه زندگيمان ، توفيق عطا كن تا يار ضعيفان و فرياد رس ستمديدگان باشيم.
پرهيز از آزار ديگران
و امنعنى عن اذى كل مؤمن مؤمنة و مسلم و مسلمة. (579)
بارالها! مرا از آزار هر زن و مرد مومن و هر زن و مرد مسلمانى بازدار.
پرهيز از آفات زبان و گفتار
اللهم اجعل.. ما اجرى ((الشيطان )) على لسانى من لفظة فحش او هجر او شتم عرض او شهادة باطل او اغتياب مؤمن غائب او سب حاضر و ما اشبه ذلك ، نطقا بالحمد لك.. (580)
خداوند! آنچه شيطان بر زبانم جارى مى سازم ، كه عبارت است از ناسزاگويى و دشنام ، سخنان بيهوده ، بدزبانيهايى كه آبروى ديگران را مى ريزم ، گواهى به باطل ، غيبت مؤمن در پسشت سر وى و بدزبانى در پيش روى او و... خداوند! تو اين زشتيها و آفات گفتار را از من دور ساز و زبانم را در مسير حمد و ستايش خود گويا كن.
پرهيز از نفاق و دورويى
اللهم ! واعصمنابه ((بالقرآن )) من... دواعى النفاق... (581)
خداوند! ما را به وسيله قرآن از انگيزه هاى منافقانه و گرايش به نفاق ، مصون بدار.
امام سجاد - عليه السلام - در عبارتى ديگر نفاق را چنين معنا و ترسيم كرده است : كم من باغ بغانى بمكائده و نصب لى شرم مصائده... انتظار لا نتهاز الفرصة لفريسته ، و هو نظهر لى بشاشة الملق ، و نيظرنى على شده الحنق. (582)
چه بسيار كسانى كه با مكر و خدعه به من ستم كردند و دامهاى شكارشان را در پيش پايم گستردند و در انتظار فرصت مناسب نشستند در حالى كه به ظاهرا با من خوشرويى مى كردند، در اعماق دل مرا به خشم مى نگريستند...
جهاد اكبر و پرهيز از شهوات
اللهم انى اعوذبك من... متابعة الهوى ، و مخالفة الهدى... (583)
خداوند! به تو پناه مى برم از پيروى هواى نفس و مخالفت با راه هدايت.
و اعدنى و ذريتى من الشيطان الرجيم.. ان هممنا بفاحشة شجعنا عليها، و ان هممنا بعمل صالح ثبطناعنه ، يتعرض لنا بالشهنات و نيصب لنا بالشبهات. (584)
پروردگارا! من و نسلم را از تزويرها و دسيسه هاى شيطان پناه بده ، چه اين كه هرگاه ما به كار زشتى رو آورديم ، شيطان ، پناه بده ، چه اين كه هرگاه ما به كار زشتى رو آورديم ، شيطان ما را تشجيع و دليرى مى دهد تا بى باكانه آن را مرتكب شويم و هر گاه رو به كارهاى نيك آورديم ما را از آن باز مى دارد، شيطان در حقانيت دين و بشارتهاى و تهديدهاى انبيا به شك مى اندازد.
امام سجاد - عليه السلام - در ادامه اين سخنان ، يكى از عوامل مقابله با شيطان و دسيسه هاى شيطانى را نيايش و التجا به درگاه خدا مى داند و بيان مى دارد:
اللهم فاقهر سلطانه عنا بسلطانك حتى تحبسه عنا بكثرة الدعاء فنصبح من كيده فى المعصومين بك. (585)
خداوندا! سلطه شيطان را با نيروى خودت از ما بازدار وتوان شيطان را مقهور ساز تا آنجا كه به وسيله دعا ونيايش ما به درگاه تو شيطان قادر به تسلط بر ما نگردد و در نتيجه از دامها شيطان برهيم و در زمره ايمنى يافتگان از گناه و معصيت قرار گيريم.
مواضع سياسى اجتماعى امام سجاد - عليه السلام -در صحيفه سجاديه
دعاهاى صحيفه كه از جهتى راز و نياز با خداست ، در بعدى ديگر راز و رمزى ميان امام شيعيان اوست.
محتواى نيايشهاى صحيفه ، علاوه بر عقايد اصولى و مسائل اخلاقى ، به شكلى ظريف ترسيم گر بينش سياسى امام و موقعيت و شرايطى است كه حضرتش در آن بسر مى برده است.
عمده ترين موضوع مورد ادعاى شيعه از آغاز، مساله امامت و فضيلت اهل بيت پيامبر - صلى الله عليه وآله - و صلاحيت آنان براى خلافت بوده است و همين موضوع مهمترين مساله مورد انكار قدرتها و حكومتهايى بوده كه پس از پيامبر - صلى الله عليه وآله - تكيه بر مسند حكومت زدند و جز مدتى اندك - دوران خلافت على - عليه السلام - ائمه را از حق مسلمشان كه رهبرى امت در بعد حيات دينى و سياسى و اجتماعى بود، منع كردند!
امام سجاد - عليه السلام - همانند پدرش حسين ين على - عليه السلام - و جدش على بن ابى طالب - عليه السلام - از مقام امامت و جايگاه ائمه درنظام رهبرى امت دفاع كرد، اما نه با خطبه هاى آتشينى چون شقشقيه و نه با نهضت خونينى چون نهضت عاشورا، بلكه با با نيايشهايى كه چون نسيم سحرى جان شب زنده داران عصر تاريك اموى را به بيدارى و مقاومت فرا مى خواند واسرار شيعه را با آنان زمزمه مى كرد!
درودهاى مكرر بر خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله -
تاكيدى بر حقانيت بينش عقيدتى و سياسى شيعه پيامى كه در همه و يا بيشتر دعاهاى صحيفه حضور دارد و از چشم و ذهن هيچ خواننده اى مخفى نمى ماند، صلوات و درود بر پيامبر و خاندان اوست.
تكرار اين درودها قبل از مطرح ساختن هر آرزو و استدعا از درگاه خدا، تحليلها و تفسيرها متعددى را مى تواند به دنبال داشته باشد.
ما بدون اين كه ساير تحليلها را انكار كنيم بر اين باوريم كه تكرار صلواتها و اصرار امام بر مطرح ساختن نام خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله -، آن هم قبل از هر درخواست و حاجت خواهى از درگاه خدا، در بردارنده پيامى اعتقادى - سياسى است.
درستى اين اعتقاد آن گاه آشكارتر خواهد گشت كه عصر تحريك حاكميت امويان و اقدامهاى ضد علوى آنان را در جهت محوتشيع مورد توجه قرار گيرد.
در عصرى كه راويان وابسته به دربار و مغرض ، كرامتهايى دروغين براى حاكمان ناصالح مى تراشند و در خاموش ساختن نام و ياد خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - و على - عليه السلام - تلاشى پيگير دارند، مطرح ساختن نام ائمه به عنوان اذكار مقدسى كه در استجابت دعاها نقش دارد و موجب جلب رحمت و غفران و فضل الهى مى شود، حركتى صرفا عبادى نيست بلكه عبادتى است سراسر سياست و مناجاتى است سراسر پيام و قيام.
افسوس كه بسيارى از اهل مناجات ، سر نهفته اين درودها را آن گونه كه بايد نيافتند و دعا صلوات را مايه انزوا و سكوت قرار دادند غافل از اين كه درود بر خاندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - در عصرى كه امام مى زيست ، كوبنده ترين شعار عليه حاكميت غاصبان خلافت بود، شعارى كه موضع سياسى و بينش اعتقادى را در خود نهفته داشت.
تصريح امام به جايگاه سياسى ائمه - عليه السلام -
رب صل على اطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلتهم... حفظة دينك و خلفا ك فى ارضك و حججك على عبادك (586)
پروردگار! برپاكيزگان از خاندان پيامبران درود فرست ؛ آنان را كه براى امر دين و هدايت مؤمنان برگزيدى و ايشان را حافظ دين و جانشينان خويش در زمين و حجت بر بندگانت قرار دادى.
امام سجاد - عليه السلام - در اين عبارت به چند نكته اساسى تصريح كرده است :
1- الهى بودن منصب و مقام ائمه معصومين - عليه السلام -.
2- ويژگى ائمه و معصومين در ميان خاندان پيامبر و اين كه همه همسران و خويشاوندان پيامبر - صلى الله عليه وآله - از مرتبه طهارت و عصمت برخوردارند نبوده اند.
3- معصومين - عليه السلام - از خاندان پيامبران - صلى الله عليه وآله -، پس از آن حضرت پاسدار دين و ارزشهاى معنوى هستند.
4- معصومين - عليه السلام - علاوه بر رهبرى معنوى ، در نظام اجتماعى نيز برخوردار از مقام خلافت الهى هستند و تازمانى كه آنان در ميان امت هستند، رهبرى دين و دنياى مردم ، حق ديگران نيست.
افشاگرى امام عليه غاصبان خلافت
اللهم ان هذا المقام ((اى الخلافة )) لخلفائك و اصفيائك و مواضع امنائك فى الدرجة الرفيعة التى اختصصتهم بها قد ابتزوها... حتى عاد صفوتكم و خلفائك محرقة عن جهات اشراعك و سنن نبيك متروكة. (587)
خداياى ! اين مقام ((مقام خلافت و رهبرى و سياسى امت )) از آن جانشينان و برگزيدگان توست و در خور شخصيتهاى امينى است كه در جايگاه عالى ويژه خود قرار دارند، ولى اين مقام امامت ، مغلوب و مقهور شدند. حكم تو تغيير داده شد و كتاب توپشت سر قرار گرفت و واجبات تو از شيره اصيلش منحرف شد و روشهاى پيامبر - صلى الله عليه وآله - ترك گرديد!
ترويج امام على - عليه السلام - از آرمان حاكميت ائمه - عليه السلام -
اللهم.. و عجل الفرج و الرواح و النصر و التمكين و التاييدلهم.
بارالها! در فرا رسيدن فرج و گشايش دشواريها و نيز پيروزى وسر فرود آوردن مردم براى ائمه - عليه السلام - و قرار گرفتن امكانات در اختيار ايشان تعجيل نما!
امام سجاد - عليه السلام - در روزگار استبداد اموى و حرمان شيعه ، به شيعيان خود با اين پيامها مى آموزد كه روح انتظار اميد و آرمانخواهى را در خود زنده نگاه دارند و از درگاه خداوند اميد فرا رسيدن حاكميت حق و حكومت الهى را داشته باشند.
تاكيد امام - عليه السلام - بر پاسدارى از حريم دين و مقابله با باطل
اللهم صل على محمد و آله ، و وفقنا... للامر بالمعروف و لنهى عن المنكر و حياطة الاسلام ، و انتقاص الباطل و اذلاله و نصرة الحق و ان عز. (588)
معبود! بر محمد و خاندان او درود فرست و به ماتوفيق عطا كن براى امر به معروف و نهى ازمنكر و پاسدارى از اسلام و نكوهش و تضعيف باطل و ذليل ساختن آن و يارى در شرايطى كه حق مورد هجوم است.
حمايت از مظلوم و مقابله با ظالم
امام سجاد - عليه السلام - به گواهى تاريخ نه لحظه اى در كنار ظالمان و حاكمان مستبد قرار گرفت نه از ايشان حمايت كرد نه حتى از حمايت مظلومان دريغ نمود ولى براى بيدار ساختن خفتگانى كه با مشاهده بى عدالتيها و جباريتها چشم بر هم مى نهادند و خود را به غفلت مى زند، با زبان دعا، به نكوهش ياوران ظلم و عناصر بى تفاوت در برابر بى عدالتيها پرداخته ، چنين بيان مى داشت :
اللهم انى اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره ،.. و من حق ذى حق لزمنى لمؤ من فلم اوفره. (589)
خداوند! من ازاين مظلومى برابر چشمان من مورد ستم قرار گرفته باشد و او را يارى نكرده باشم ، از درگاه تو پوزش مى طلبم... و از هر حقى كه از ناحيه مومنى بر عهده من بوده است و من آن را به جا نياورده ام ، عذر مى جويم.
امام - عليه السلام - در نيايشى ديگر به خداوند چنين عرضه مى دارد:
و ذبنى عن التماس ما عند الفاسقين ، و ال تجعلنى للظالمين ظهيرا، و لا لهم على محو كتابك يدا و لا نصيرا. (590)
خداوندا! مرا از روى آوردن به فاسقان و اظهار نياز نزد آنان ، دور گردان و مرا ياور و پشتيبان ظالمان قرار مده و وسيله عملى ساختن اهداف خائنانه ستمكاران در محو قرآن مگردان.
هر چند خلافت را در دست ناصالحان مى بيند و حق رهبرى دينى و اجتماعى ائمه را مورد هجوم حكام مى داند اما از آنجا در بينش امام ، مساله اسلام و نكوهش و تضعيف باطل و ذليل ساختن آن و يارى حق در شرايطى كه حق مورد هجوم است.
امام سجاد - عليه السلام - به گواهى تاريخ نه لحظه اى در كنار ظالمان و حاكمان مستبد قرار گرفت ، نه از ايشان حمايت كرد و نه حتى از حمايت كرد و نه حتى از حمايت مظلومان دريغ نمود ولى براى بيدار ساختن خفتگانى كه با مشاهده بى عدالتيها و جباريتها چشم بر هم مى نهادند و خود را به غفلت مى زند، با زبان دعها، به نكوهش ياوران ظلم و عناصر بى تفاوت در برابر بى عدالتيها پرداخته ، چنين بيان مى داشت :
اللهم انى اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره ،... و من حق ذى حق لزمنى لمومن فلم اوفره. (591)
خداوند! من از اين كه مظلومى در برابر چشمان من مورد ستم قرار گرفته باشد و او را يارى نكرده باشم ، از درگاه تو پوزش مطلبم... و از هر حقى كه از ناحيه مومنى برعهده من بوده است و من آن را به جا نياورده ام ، عذر مى جويم.
امام على بن الحسين - عليه السلام - در نيايشى ديگر به خداوند چنين عرضه مى دارد: و ذبنى التماس ما عند الفاسقين و لا تجعلنى للظالمين ظهيرا، و لا لهم على محو كتابك يدا و لا نصيرا. (592)
خداوند! مرا از روى آوردن به فاسقان و اظهار نياز نزد آنان ، دورگردان و مرا ياور و پشتيبان ظالمان قرار مده و وسيله عملى ساختن اهداف خائنانه ستمكاران در محو قرآن ، مگردان.
اهتمام امام به حفظ كيان سرزمينهاى اسلامى
امام سجاد - عليه السلام - هر چند خلافت را در دست ناصحان مى بيند و حق رهبرى دينى و اجتماعى ائمه را مورد هجوم حكام مى داند اما از آنجا كه در بينش امام ، مساله اسلام گسترش انديشه توحيدى و باورهاى اسلامى در راس اهداف سياسى مكتب امامت قرار دارد و اصولا مساله ولايت در جهت تاءمين صحيح همين اهداف مطرح شده است ، امام - عليه السلام - موضوع حاكمان جبار و ناصالح را از اصل پاسدارى از كيان اسلام و سرزمينهاى اسلامى جدا ساخته و به دليل تضادى كه با دستگاه سياسى حاكم دارد، خود را از ساير واقعيتهاى اجتماعى كنار نمى كشد و در برابر تحولات جارى جهان اسلام بى تفاوت نمى ماند، بلكه با صراحت هر چه تمامتر موضع خود را بيان مى دارد و در قبال عواملى كه مرزهاى سرزمين هاى اسلامى را تهديد مى كند، موضع مى گيرد و مسلمانان را براى پاسداراى از مرزهاى تهييج مى نمايد. دعاهاى امام براى مرزداران ، در حقيقت اعلاميه اى است براى بسيج مسلمانان به سوى مرزهاى براى مقابل با دشمنان خارجى اسلام و پايدارى از دستاوردهاى سياسى - نظامى مسلمانان.
اين بسيج در شرايطى صورت مى گيرد كه امام ، كمترين اعتماد و دلبستگى به دستگاه سياسى و دولتمردان عصرش ندارد، بلكه در ستيز كامل با آنان است. تشويق مسلمانان از سوى امام براى روى آوردن به جهاد و پاسدارى از مرزها، هر چند در ظاهر به تحكيم پايه هاى سياسى حكومت دولتمردان عصر كمك مى كند، اما امام با بينش سياسى ژرف خود و دلبستگى عميقى كه به اسلام دارد، دريافته است كه در شرايط حفظ كيان اسلام در اولويت نخست قرار دارد و با تداوم كيان جامعه اسلامى است كه مى توان به تعيين نوع حكومت و اصلاح حاكمان پرداخت. سخنان امام در اين زمينه سراسر روح و رهنمود و تهييج است.
حماسه اى كه در قامت نيايش ، محراب را با قيام كفر ستيزان و سجده و ركوع مناجاتيان پيوند داده است.
امام در بخشى از اين نيايش بيان داشته است :
اللهم صل على محمد آله ، و حصن ثغور المسلمين بعزتك ، و ايماتهما بقوتك و اسبغ واسبغ عطاياهم من جدتك اللهم صل على محمد و آله ، كو كصر عدتهم و اشحذاسلحتخم و احرس حوزتهم و امنع حومتهم و اكف جمعهم و دبر امرهم... (593)
خداوند! بر محمد - صلى الله عليه وآله - و خاندانش درود فرست و به نيروى شكست ناپذيرت مرزهاى سرزمين مسلمان را استوار و نفوذناپذير گردان با توانگريت ، حاميان قلمرو سرزمينهاى اسلامى را توانايى بخش و عطاكن و از قلرو پايگاهشان حفاظت نما و به دژها و سنگرهايشان استحكام و پايدارى ده ! دلهايشان را الفت عطا كن و كارهايشان را تدبير نما و سامان بخش.
ترغيب و تشويق به جهاد
اللهم و ايما غاز غزاهم من اهل ملتك او مجاهد جاهد هم من اتباع سنتك لبكون دينك الاعيل و حزبك الاقوق و حظك الاوفى فلقفه اليسر و هيى له الامر.. (594)
خداوند! هر رزمنده مسلمانى كه به ستيز با مشركان و مهاجمان به قلمرو اسلام همت گمارد و يا هر جهادگرى كه در راستاى پيروى از دين به جهاد برخيزد تا اين كه دين توبرترى يابد و حزب تو تقويت شود و دستاوردها و منافع اسلام و امتها اسلامى كاملتر شود، خداوند! مشكلات را از پيش پايش بردار و راهش را هموار ساز و كارهايش را سامان بخش و پيروزى را برايش تضمين كرده ، يارانى شايسته براى اوتدارك كن...
بزرگداشت روحيه جهاد و نبرد با دشمنان اسلام
اللهم و ايما مسلم اهمه امر الاسلام و احزنه تحرب اهل الشرك عليهم فنوى غزوى ، اوهم بجهاد فقعد به ضعف او ابطات به فاقة اواخره عنه حادث عنه حادث... اوجب له ثواب المجاهدين ، و اجعله فى نظام الشهداء و الصالحين. (595)
معبود! هر مسلمانى كه نگران و دلمشغول كار اسلام و سرنوشت مسلمان است و از اين كه قواى شركت عليه مسلمانان بسيج شده اند، محزون و دل غمين مى باشد و تصميم به نبرد گرفته و يا عزم جهاد داده است ، اما برايش مشكلى ، كمبودى و يا حادثه اى ناخواسته رخ داده و نتوانسته است به نبرد مهاجمان و بدخوهان بود، خداوند! ثواب جهادگران را به او عطا كن وى به در صف شهيدان و صالحان قرار ده.
ارزش شهادت و مقام شهيدان
الحمدالله... حمدا نسعد به فى السعداء من اوليائه ، و نصربه فى نظم الشهداء بسيوف اعدائه. (596)
حمد و ستايش به درگاه خداى يگانه... حمدى كه در پرتو آن به مرتبه دوستان سعادتمند خدا نايل شويم و در صف شهيدانى كه با شمشير دشمنان خدا به شهادت رسيده اند، قرار گيريم.
امام سجاد - عليه السلام - در دعا براى جنگاوران مسلمان و جهادگران راه خدا به درگاه حق عرضه ميدارد:
فاذا صاف عدوك وعدوه فقللهم فى عينه... فان حتمت له بالسعادة و قضيت له بالشهادة فبعد ان يجتاح عدوك بااقتل ، و بعد ان يجهدبهم الاسر و بعد ان تاءمن اطراف المسلمنى ، و بعد ان يولى عدوك مدبرين. (597)
خداوند، آن گاه كه رزمنده مسلمان به انگيزه دفاع از قلمرو و اسلام به مصاف با دشمنانت كه دشمنان او نيز هستند - مى رود، شمار نيروهاى دشمن را براى رزمنده مسلمان در نظر گرفته اى و شهادت را برايش رقم زده اى دستيابى وى به اين سعادت و شهادت پس از آن برايش رقم زده اى ، دستيابى وى به اين سعادت و شهادت پس از آن باشد كه دشمن تو را كشته و گروه بازمانده شان را اسير كرده و به نواحى سرزمين اسلامى بخشيده و دشمنان اسلام گريخته باشند.
اهداف والاى جهاد
امام سجاد - عليه السلام - در نگاه جامع و همه جانبه خود به مساله جهاد نبرد با مهاجمان به قلمرو انديشه ها و سرزمينهاى اسلامى ، از ترسيم اهداف و انگيزه هاى ارزشى جهاد فارغ نمانده است ، بلكه با بيان ويژه نيايش به اين مهم نيز پرداخته است.
اللهم و قو بذلك محال اهل السلام و حصن به ديارهم ، و ثمر به اموالهم ، و فرغهم عن محاربتهم لعبادتك و عن منابذتهم للخلوه بك حتى لا يعبد فى بقاع الارض غيرك و لا تعفر لا حد منهم جبهه دونك. (598)
بارالها! به وسيله توانمندى جنگاوران مسلمان و ضعف و اضمحلال مهاجمان كافر، پايگاهها و سرزمينهاى اسلامى را قوت بخش دژهاى ديارشان را مستحكم گردان ، اموالشان را بالنده و پرثمر ساز و خاطر شان را از جنگ با دشمنان آسوده نما و براى عبادت و خلوت و راز نياز با خودت به ايشان فراغت و آرامش عنايت كن تا آنجا كه در جاى جاى زمين جز تو مورد پرستش قرار نگيرد و كسى جز به درگاه خداوندگارى تو پپشانى برخاك نسايد.
سخنى در پايان
ما در اين بخش تلاش كرديم تا گوشه اى از معارف و مطالب گسترده صحيفه را بنمايانيم ول براستى در انتخاب نمونه هايى از ميان صدها درس و پيام ارزنده كه در صحيفه مطرح شده است همواره احساس حسرت داشتيم و آنچه نه به معناى گزينش برترينها، بلكه تنها به منظور نماياندن جلوه اى است از تابش هماره صحيفه ، جلوه اى كه صاحبان بصيرت را كافى است تا با تاءملى فزونتر و بازنگرى در مضامين عالى صحيفه كرانهاى ديگرى از معارف الهى و اخلاق و منش اسلامى را بازيابند و بازشناسند.
پي نوشتها:
497- رك شد الازار فى حط الاوزار عن زوار المزار 288؛ زندگانى على بن الحسين 193؛ رهنمايى گنجينه قرآنى بيانى 10-11
498- اين حديق از متوكل بن هارون نقل شده و در اول صحيفه ضبط گرديده است.
499- مقدمه صحيفه سجاديه به قلم مرحوم مشكوة.
500- الذريعه 15/19
501- الذريعه 15/18-20
502- الذريعه 13/1281-1327
503- الذريعه : جلد 13/345-395؛ ترجمه و شرح صحيفه كامله ، علامه ميرزا ابوالحسين شعرانى ، 12-14.
504- مقدمه صحيفه سجاديه ، سيد محمد مشكوة.
505- الذريعه 15/18
506- شرح صحيفه سجاديه ، سيد محمد باقر داماد 45.
507- مستدرك الوسايل 3/838
508- رهد 39
509- دعاى 1 بخش 10
510- 6/21
511- 2/22
512- 47/14
513- 47/20
514- 47/72
515- 6/21
516- 8و 37/7
517- 16/8
518- 16/10
519- 52/1
520- 2/1
521- 1/18
522- 32/1/3
523- 12، 13/11
524- 32/7
525- 4/2
526- 17/15
527- 4/803
528- 42/8
529- 42/1
530- 42/3
531- 42/5
532- 42/5
533- 42/6
534- 42/8
535- 47/56
536- همان مدر؟
537- 47/66
538- 47/62
539- 47/63
540-53- 47/132
541- 67/56
542- 1/23
543- 46/21
544- 11/4
545- 1/6-7
546- 37/8
547- 48/15
548- 46/16
549- 64/17
550- طه 109
551- 21/4-6
552- 24/18
553- 48/6
554- 24/15
555- 31/30
556- 32/23-26
557- 9/5
558- 6/5-7
559- 5/15
560- 5/15
561- 17/4
562- 12/11
563- 9/4
564- 37/9
565- 1/8
566- 1/9
567- 20/10
568- 42 / 11 و 12.
569- 20 / 1 و 2.
570- 47 / 113.
571- 20 / 26.
572- 35 / 4 و 5.
573- 4و 2/3
574- 47/127
575- 42/16
576- 44/10
577- 8/4-5.
578- 6/18
579- 39/1
580- 20/13
581- 49/12
582- 49/7
583- 8/2
584- 25/7
585- 251/8پ
586- 47/56
587- 48/9
588- 6/18
589- 38/1پ
590- 47/131-132
591- 38/1
592- 47/131-132
593- 27/1-2
594- 27/1-2
595- 27/13
596- 1/30
597- 27/15
598- 27/7