بررسى نظر امام سجاد علیه السلام درباره عمر بن عبد العزیز مى تواند زوایای جدیدی از شخصیت معنوى و نیز بینش سیاسى امام علیه السلام را آشكار سازد.
در سال 87 هجرى یعنى پس از گذشت حدود پنج ماه از خلافت ولید، عمر بن عبدالعزیز والى مدینه شد. مورخان شخصیت عمر بن عبدالعزیز را متمایز از سایر خلفاى اموى دانسته اند و به راستى شیوه و عملكرد او نسبت به مردم و خاندان رسول خدا صلى الله علیه و آله بهتر از دیگران بود ولى ین حال امام سجاد و همچنین یاران و شیعیان ایشان بر اساس ملاكهاى اصولى مكتب ولایت و امامت ، نظر مساعدى نسبت به عمر بن عبدالعزیز نداشته اند.
او هر چند تلاش مى كرد تا خود را حاكمى عدل پیشه معرفى كند و بعدها روزگارى كه به خلافت رسید، فدك را به آل على علیه السلام برگرداند ولى به گواهى تاریخ ، عنصرى مترف و اشرافى بود و مى توانست در زمره حاكمان اموى با ایشان كنار آید و گوشه اى از حكومت ایشان را به نفع آنان بچرخاند.
در همین روزگار كه او گوشه اى از كرسى خلافت ولید را بر دوش مى كشید، حجاج بن یوسف - عنصر خونخوار عصر مروانیان - گوشه اى دیگر از این كرسى را در چنین حكومتى عهده دار فرمانروایى باشد به هر حال مصون از ظلم و ستم به مردم نمى ماند.
یعقوبى مى نویسد: در سال 88 هجرى ولید به عمر بن عبدالعزیز دستور داد تا براى توسعه فضاى مسجد النبى اقدام كند، خانه هاى اطراف و همچنین حجره هاى همسران پیامبر صلى الله علیه و آله را خراب كند و به فضاى مسجد بیفزاید.
عمر بن عبدالعزیز بر اساس فرمان او دستور داد تا زبیر نزد عمر آمد و به عنوان اعتراض به تخریب خانه هاى همسران پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: اى عمر تو را سوگند مى دهم از این پس آیه اى از قرآن را بردار، آنجا كه خداوند مى فرماید: «ان الذین ینادونك من وراء الحجرات» .
منظور حبیب این بود كه اگر آن حجره ها خراب شود، مصادیق این آیه از میان مى رود زیرا آیه درباره حجره هایى است كه در حال تخریب بود. حبیب مى خواست با این سخن به عمر بفهماند كه حركت او خلاف قرآن است .
عمر از این اعتراض ناراحت شد و دستور داد صد شلاق بر بدن حبیب بزنند و سپس آب سرد بر بدنش بریزند. آن روز، روز سردى بود و حبیب در نتیجه كار عمر از دنیا رفت.
بعدها، زمانى كه عمر به خلافت رسید و جامه زهد به تن كرد و همواره از آنچه نسبت به حبیب روا داشته بود اظهار پشیمانى مى كرد! 1
شاید در همین روزگار بود كه عمر بن عبدالعزیز وارد مسجد شد. امام سجاد علیه السلام با جمعى از یاران در مسجد حضور داشتند. نگاهشان به عمر افتاد كه جامه هایى نفیس و اشرافى بر تن داشت .
امام به اطرافیان فرمود: آیا این جوان خوشگذران و اشرافى را مى بینید! او نخواهد مرد تا این كه به خلافت دست یابد... اما خلافتش دیرى نمى پاید. پس از مرگ و آسمانیان نفرینش مى كنند و زمینیان برایش طلب رحمت مى نمایند! 2
آنچه امام سجاد علیه السلام پیش بینى كرده بود، محقق شد و عمربن عبدالعزیز در سال 99 هجرى بر كرسى خلافت نشیند و در سال 101 بدرود حیات گفت.3
این پیشگویى از یك سوی دیگر نیز بینش امام نسبت به غاصبان خلافت را مى رساند. آنان كه با منطق اهل بیت آشنایند مى دانند كه نفرین آسمانیان و دعاى خیر زمینیان، نظر به این دارد كه عمر بن عبدالعزیز هر چند با مردم نیكى كند اما چون از ریشه و اساس ، حق حكومت بر مردم ندارد و حكومت را از ظالمان به ارث برده ، مورد خشم الهى است.
امام سجاد جمال نیایشگران/ احمد ترابى
پي نوشتها:
1-تاریخ یعقوبى 2/284
2-مناقب 4/143؛ اثبات الهداة 5/229
3-مروج الذهب 3/182؛ المختصر فى اخبار البشر 201 - 1/200؛ تاریخ الخلفاء 228.