((رسول ما به آنان گفت : اگر من شما را به آيينى بهتر از دين باطل پدرانتان هدايت كنم باز هم از پدران خود تقليد مى كنيد؟ آنها پاسخ دادند: ما به آنچه كه شما به رسالت آورده ايد اگر بهترين دين هم باشد باز كافريم )).
اين در مقابل برهان كفار است كه مى گويند:
انَّا وجدنا آباءنا على اءُمَّة و انَّا على آثارهم مهتدون (372).
((ما نياكان خود را بر آيينى يافتيم ، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافته ايم )).
ما همان روش پدرانمان را ادامه مى دهيم و پيرو پدرانمان هستيم و مقتضاى احترام به آبا و اجداد نيز پيروى از آنها است . همين طور موارد متعدد ديگرى هم در قرآن هست كه كافران بت مى پرستيدند و مى گفتند:
قالوا وجدنا آباءنا لها عابدين (373).
((چون پدرانمان عبادت كننده بت بوده اند ما هم بت پرستيم )).
و يا در جاى ديگر قرآن به نقل از كفار مى فرمايد:
قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون (374).
((در جواب حضرت ابراهيم عليه السلام گفتند: ما پدران خود را بر پرستش بتها يافتيم )).
چون پدران ما اين طور عمل كرده اند، ما هم آن اعمال را رها نمى كنيم . و گاهى با تعجب از پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى پرسيدند: آيا ما را نهى مى كنيد كه آنچه را پدرانمان عبادت مى كردند، رها كنيم و عبادت نكنيم ؟ گويا پذيرش اين مطلب براى آنها سخت بود يا اصلا محال به نظر مى رسيد كه روش پدرانشان را رها كنند، اما منطق وحى كه منطق عقل است اين نوع سنت ها و روش ها را كه ناشى از تقليد و تعصب كوركورانه و چشم بستن بر ادراك عقلى است ، نه تنها ممدوح نمى داند و توصيه نمى كنند، بلكه مذموم و ناپسند مى داند.
يكى از بزرگترين و سخت ترين وظايف رهبران الهى و انبياى سلف ، مبارزه با آداب غلط و سنت هاى ناپسند جا افتاده در ميان اقوام و امت هاى پيشين بوده است سخت تر از آن ، جايگزين نمودن سنت هاى پسنديده كه بتوانند به تدريج همان مقبوليت سنت هاى غلط را به دست آورند. به فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام : العادة طبيعة ثانية غالبة (375) عادت حالتى است مثل غرائز طبيعى كه در ميان خصلت هاى انسان به تدريج جا بازمى كند و همان طور كه جدا كردن غرائز و خواهش هاى طبيعى از انسان محال است ، جداسازى انسان از عادت ها و آداب پذيرفته شده ريشه دار هم محال مى نمايد؛ ولى از آن جا كه خداوند متعال برخلاف همه موجودات ، در خلقت انسان بزرگ ترين و ارزشمندترين گوهر آفرينش يعنى عقل را به وديعه نهاده است . در پرتو اين وديعه ارزشمند فرمان به كنترل و مهار غرائز و خواهش هاى طبيعى داده است و از بشر انتظار دارد خود را اسير عادت ها و آداب غلط ننمايد و هرگاه ندا و دعوتى را موافق با عقل و فطرت شنيد، عادت هاى ناپسند را رها كند و فرمان عقل را پذيرا شود؛ همان طور كه در معارضه عقل و غرايز بايد فرمانبردار عقل باشد. به همين ملاحظه اين عذر كه سنن و آداب پدران و آبا طورى ديگر حكم مى كند، پذيرفته نيست .
در آيه شريفه و بولديه حسنا(376)، بعد از امر احسان به والدين بلافاصله مى فرمايد:
و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما(377).
((اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى ، از آنها پيروى مكن )).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
و لقد كنَّا مع رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقتل آباءنا و اءبناءنا و اخواننا و اءَعمامنا ما يزيدنا ذلك الا اءِيمَانا و تسليما(378).
((ما همراه با رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم دست به شمشير مى برديم و پدر، فرزند، برادر و عموهايمان را مى كشتيم ؛ اما اين قتل و كشتار ارحام و نزديكان نه تنها كمترين اثرى در روحيه ما ايجاد نمى كرد، بلكه باعث تقويت ايمان و ثبات قدم ، در اعتقاداتمان مى شد)).
با اين كه بايد انسان به پدر و برادر، احترام پگذارد، اما وقتى آنها رودرروى حقّ قرار گرفتند، ديگر همه آن آداب و سنن تحت الشعاع قرار مى گيرد.
در سنت دوران جاهليت پدران از جايگاه والايى برخوردار بودند، به صورتى كه خواسته و روش پدر مقدم بر فرمان عقل بود، حال اگر سنت اجتماعى چنين شد كه در آن فرهنگ ، پدر جايگاهى نداشت ، اين جا انسان وظيفه دارد كه به حكم عقل و شرع پدر را حرمت گزارد و شكر نعمت وجود او را به جا آورد.
اهميت احترام به پدر
وقتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم سوال شد كه چگونه انسان مى تواند حقّ پدر را رعايت كند؟ حضرت فرمودند:
اءن تُطيعَهُ ما عاش (379).
((مادامى كه پدرت زنده است ، او را اطاعت كن )).
همان طور كه قبلا اشاره كرديم ؛ انسان مجاز نيست پدر خود را با نامش صدا بزند و يا در راه رفتن بر او پيشى بگيرد و يا هنگامى كه او ايستاده است ، بنشيند و حتى در نگاه كردن هم بايد حرمت او را نگاه دارد.
علاوه بر اين ، روايت هاى ديگرى نيز در اين باره نقل شده است كه به تناسب به برخى از آنها اشاره مى كنيم : در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انَّ اءَبى نَظَرَ الى رجل و مَعَه اءبنَه يَمشى و الاِبنُ مُتَّكى على ذِرَاع الاب قال فما كَلَّمَه اءَبى عليه السلام مَقتا له حتى فارَقَ الدُّنيا(380).
((روزى پدرم امام سجاد عليه السلام پدر و پسرى را در حال حركت ديدند كه پسر سرش را به كتف پدر تكيه داده بود. تا زمانى كه پدرم ، زنده بود، به خاطر خشمى كه از اين عمل بى ادبانه او پيدا كردند، با اين پسر سخن نگفتند)).
در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
من نظر الى والديه نظر ماقِت و هما ظالمان له لم تُقبَل له صلاة (381).
((اگر كسى به پدر و مادرش با خشم نگاه كند، خدا نماز او را نخواهد پذيرفت ؛ اگرچه پدر و مادر در حقّ وى ظلم هم كرده باشند)).
با اين كه پدر و مادر ظالمند، اما فرزند حقّ نگاه خشمناك به آنها ندارد. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اذا كان يوم القيامةِ كُشِفَ غِطَاء مِن اءَغطِيَةِ الجَنَّةِ فوَجَد رِيحَها مَن كانت له رُوح مِن مَسيرَة خَمسَمِائَة عام الا صِنف واحد قُلتُ مَن هُم قال العاقُّ لوالديه (382).
((در روز قيامت خداوند پرده اى از پرده هاى بهشت را كنار مى زند و وقتى اين پرده كنار رفت ، همه افرادى كه در صحنه محشر حاضرند، عطر بهشت را از مسير پانصدسال راه استشمام مى كنند؛ مگر يك وظيفه ، كه از استشمام اين عطر محروم مى ماند. سوال شد آن عده چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: كسانى كه حرمت پدر و مادر را رعايت نكرده اند و با والدين قطع رابطه كرده اند)).
در حديث قدسى (383) نقل شده است كه خداوند متعال مى فرمايد:
بعزَّتى و جَلالى و ارتفاعِ مكانى ، لو اءَنَّ العاقَّ لوالديه يَعمل باعمال الانبياء جميعا لم اقبلها منه (384).
((قسم به عزت ، جلال و جايگاه وحدانيتم اگر كسى احترام پدر و مادر را نگه ندارد، عاق والدين مى شود؛ اگرچه همه اعمال انبياى گذشته در پرونده او ثبت شده باشد؛ يعنى همه خيرات و حسنات را از آدم ابوالبشر تا خاتم پيامبران صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم انجام داده باشد اعمالش را نخواهم پذيرفت )).
اين حديث اغراق و گزافه نيست ؛ اگر انسان بتواند همه اين كارهاى خير را بكند، اما خباثت ذاتى او باعث مى شود كه نتواند دل مادر را كه مظهر راءفت و رحمت است به دست آورد، لايق رحمت و راءفت خدا نيست ؛ چرا كه خداوند با كيفيت و روح اعمال و نيات انسان ها كار دارد، نه با كميت آنها. عملى نزد پروردگار مطلوب و محبوب است كه نشاءت گرفته از يك روح لطيف انسانى باشد. كسى كه كار خير انجام مى دهد، اما نمى تواند دل والدين را به دست آورد، داراى روح لطيف انسانى نيست . روايت ديگرى هست كه مى فرمايد:
انَّ اوّل ما كتب اللَّه فى اللّوح المحفوظ انِّى اءَنا لله لا اله الا اءَنا(385).
((اولين چيزى كه در لوح محفوظ الهى ثبت شده ، شهادت به توحيد است )).
بعد از شهادت به توحيد اين مطلب ثبت شده است :
مَن رَضِى عنه والداهُ فاءنا منه راض ، و مَن سَخِط عليه والداهُ فاءنا عليه ساخط(386).
((كسى كه پدر و مادرش از او راضى باشند، من از او راضى هستم و كسى كه پدر و مادرش بر او خشمگين و غضبناك باشند، من بر او خشم مى گيرم )).
در مجموع اين روايت ها تاءكيد فراوانى به حرمت پدر و مادر و همچنين رعايت نيازها و خواسته هاى آنها شده است ؛ تا حدى كه اگر پدر و مادر از نظر مالى در مضيقه قرار بگيرند و احتياج به كمك و يارى داشته باشند، واجب النفقه فرزند مى شوند؛ و اين فتواى همه فقها است كه انسان بايد هزينه پدر و مادرى را كه توان تامين زندگى خود را ندارند، تقبل كند.