فارسی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - الاثنين 11 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

آثار تربیت مثبت

آثار تربیت مثبت

اين توصيه عميق اميرالمؤ منين عليه السلام برخاسته از يك تفكر دقيق و حساب شده اى است كه در سراسر زندگى شخصى و سياسى اميرالمؤ منين عليه السلام متجلى است ؛ يعنى اين سخن و اين مفهوم دقيق تربيتى ، سخن كسى است كه خود پيشگام مبارزه با جمود، واپس گرايى و تحجر است و اين نكته در سراسر زندگى شخصى و حتى در حساسترين شرايط سياسى زندگى حضرت به چشم مى خورد. مثلا يكى از مقاطع حساس زندگى سياسى اميرالمؤ منين عليه السلام ماجراى شورا است . وقتى كه خليفه دوم در بستر مرگ قرار مى گيرد و دستور به تشكيل شورا مى دهد، عده اى از آنان كه در شورا جمع شده اند، دست خود را به سمت اميرالمؤ منين عليه السلام دراز مى كنند و مى گويند:
اءبايعك على كتاب اللَّه و سُنَّة رسوله صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم و سيرةِ الشّيخين ، فقال : بل على كتاب اللَّه و سُنَّة رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم واجتهاد راءيى (559).
((بر اساس كتاب خدا و سيره رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم و همچنين سيره شيخين با تو بيعت مى كنيم . حضرت فرمودند: من حاضر به بيعتم ؛ كتاب خدا و سنت رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم را قبول دارم - چرا كه اين چهارچوبه اى است كه نبايد از آن تخلف كرد و محدوده اى است كه نبايد از آن پا بيرون گذاشت . اما سيره شيخين چيزى نيست كه مرا مقيد كند. من بعد از اين - علاوه بر كتاب و سنت ، - گاه به اجتهاد و تشخيص خود نيز عمل خواهم كرد و بر اين اساس بيعت شما را مى پذيرم )).
نكته اين است كه از افرادى در جامعه يك چهره مقدس ساخته مى شود؛ تا جايى كه كسى به خود اجازه نمى دهد برخلاف سيره و روش آنها عمل كند؛ در حالى كه اگر سيره و روش ايشان را در زمان خود صحيح بدانيم كه ما در مثال فوق آن را قبول نداريم به اقتضاى شرايط زمانى بوده است ؛ نه اين كه برگرفته از وحى الهى باشد و غيرقابل تغيير.
در چنين شرايطى كه شهامت نوگرايى ، رشد و تعالى از افراد سلب مى شود حضرت در مقابل اين پديده خطرناك ، شديدا مقاومت مى كنند.
از سيره حضرت در سراسر عمر شريفشان استفاده مى كنيم كه نبايد فرزند را در حصار آداب و سنن حاكم زمانى به گونه اى محدود كنيم كه جرات سنت شكنى و نوگرايى نداشته باشد. آداب و سنن حاكم نبايد مانع رشد و تعالى او شوند و يا او بر اساس سنن گذشته تربيت شود. به گونه اى كه وقتى وارد جامعه جديد مى شود، با مسائل جديد كاملا بيگانه باشد.
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند كه اگرچه بپذيريم شيخين در زمان خود بر حسب مصالح زمانى ، راه و روشى را انتخاب كرده اند، بعد از گذشت چندسال دليلى وجود ندارد كه من همان راه و روش را تعقيب كنم ! با توجه به منابع و سرچشمه هاى وحى كه در اختيار من است ، به اجتهاد و راءى خود عمل مى كنم .
نكته ديگرى كه در سيره اميرالمؤ منين عليه السلام مى توان مشاهده كرد، اين است كه به همان ميزان كه حضرت خود را در حصار زمان ، محصور نمى كند، انسان متهتك و سنت شكنى هم نيست . انسانى نيست كه مثل طرف مقابل خود، به همه اصول پذيرفته شده عقلى پشت پا بزند.
آثار تربيت منفى
وقتى انسان به زندگى مخالفان حضرت مراجعه مى كند، ارزش رفتار و روش اميرالمؤ منين عليه السلام بيشتر روشن مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام مثل معاويه متهتك و سنت شكن نيست . اگر به دستاورد اين دو مكتب و تربيت شدگان اين دو مدرسه توجه كنيم مقصود و مراد ما از اين مطلب روشن مى شود.
يكى از افراد تربيت شده مكتب تحجر عبداللَّه بن عمر فرزند خليفه دوم است كه در مكتب جمود و واپس گرايى تربيت شده است . وقتى اميرالمؤ منين عليه السلام بعد از گذشت بيست و پنج سال از ارتحال رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به خلافت مى رسند، اين شخص به بهانه اين كه اميرالمؤ منين عليه السلام به سنت و سيره گذشتگان اعلام وفادارى نكرده است ، از بيعت با حضرت سر بازمى زنند.
اين نهايت جمود و تحجر انسانى است كه در چنين مكتبى تربيت شده است . همين انسان وقتى كه در زمان بنى اميه با حاكميت حجاج بر خطه عراق مواجه مى شود، شبانه به قصر حجاج وارد مى شود و مى گويد: چون در روايتى از پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم شنيده ام كه اگر كسى از دنيا برود و بيعت امام زمان خود را در گردن نداشته باشد، به مرگ جاهليت مرده است ، آمده ام با تو كه نماينده خليفه هستى بيعت كنم . حجاج بن يوسف كه در تاريخ ، مظهر سفاكى ، ظلم و ستم و حيوانيت است ، براى تحقير عبداللَّه بن عمر مى گويد كه من الان مشغول كتابت امور بيت المال هستم ، وقت ندارم كه دست بيعت به سوى تو دراز كنم ، با پاى من بيعت كن (560).
فردى كه در چنين مكتبى تربيت شده است ، با مظهر عدل ، كه مقبول عام و خاص است و حتى اعلام و بزرگان اهل سنت هم ان را پذيرفته اند از بيعت با شخصى مثل اميرالمؤ منين عليه السلام سر باز مى زند، ولى وقتى در محذور و فشار سياسى قرار مى گيرد، يا جبن و ترس بر او حاكم مى شود، خفت ، ذلت و حقارت را مى پذيرد و با پاى حجاج بن يوسف ، به عنوان نماينده خليفه مروانى بيعت مى كند.
اين نمونه اى از تربيت شدگان مكتب جمود است . نمونه ديگر تربيت شده در مكتب سنت شكنى ، يزيد بن معاويه است كه او هم در چنين شرايطى رشد كرده است . عبداللَّه فرزند حنظله غسيل الملائكه به عنوان نماينده مردم مدينه به شام رفت كه شرايط خليفه را بررسى كند و به مردم مدينه گزارش بدهد. وقتى از اين سفر بازگشت ، گفت : من از نزد كسى برمى گردم كه به عنوان خليفه مسلمين بر اين جايگاه تكيه زده است و:
ينكح الامّهات و البنات و الاخوات و يشرب الخمر(561).
((با مادران و دختران و خواهران همبستر مى شود و شراب مى خورد)).
حضرت سيدالشهدا عليه السلام در خطبه اى كه در سفر كربلا قرائت فرمودند، اين نكته را مورد توجه قرار دادند كه :
و قد علمتم اءنَّ هؤ لاء القوم قد لَزِموا طاعةَ الشَّيطان ، و تَوَلَّوا عن طاعَةِ الرحمان ، و اءظهروا الفساد و عَطَّلُوا الحدود(562).
((شما دانستيد كه اين قوم ، همراهى شيطان كردند و از فرمانبرى خداوند سرپيچى نمودند و فساد و تباهى را آشكار كردند و حدود الهى را تعطيل كردند)).
اين هم يك نمونه تربيتى از چنين مكتبى است . بنابر آنچه ذكر شد، دو اصل نبايد فراموش شود: اول ، اصل مساله تعليم و تربيت فرزند است ؛ دوم ، رعايت متقضيات و شرايط زمان و مكان در تربيت او.
حال بعد از اين كه پدر و مادر دريافتند كه نسبت به تربيت فرزند بايد اهتمام داشته باشند و روش ها و شيوه هاى تربيتى را هم خوب آموختند اين سوال مهم است كه چه اصولى را بايد به فرزند بياموزند؟
از منظر صاحب نظران ، اصول تربيتى كه پدر و مادر موظفند به فرزند بياموزند متعدد و مختلف است . ولى آنچه را كه قرآن از زبان لقمان بيان فرموده براى ما از نظر هر صاحب نظرى و هر صاحب انديشه و فكر و مكتبى مهم تر است .
خداوند در سوره مباركه لقمان مى فرمايد:
و لَقَد آتَينَا لقمان الحكمَةَ اءَنِ اشكُر للَّه و مَن يَشكِر فانَّما يَشكُرُ لنفسه و مَن كَفَرَ فانَّ اللَّه غنى حميد(563).
((ما به لقمان حكمت آموختيم به او گفتيم شكر خدا را به جا آور. هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده و آن كس كه كفران كند، زيانى به خدا نمى رساند؛ چرا كه خداوند بى نياز و ستوده است )).
به لقمان ، حكمت آموخته شد در فرهنگ فارسى هم ، لقمان با وصف لقمان حكيم معروف است در عوض اين عنايت الهى ، لقمان هم موظف شد كه شكر خداى را به جاى آورد. مى توان گفت شكرگزارى لقمان ، انتقال علوم و آموخته هايش به ديگران است .
و اذ قال لقمان لابنِهِ و هو يَعِظُهُ يا بُنَى لا تُشرك باللَّه انَّ الشِّرك لَظُلم عَظيم (564).
((به خاطر بياور هنگامى را كه لقمان به فرزندش در حالى كه او را موعظه مى كرد گفت : پسرم ! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ، ظلم بزرگى است )).

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داستان شبی در حجر اسماعیل
هشام و فرزدق
قال الإمام زین العابدین (علیه السلام) :
پرتوى از سیره و سیماى امام زین العابدین(علیه ...
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
سیمای سعید بن جبیر
آیا در واقعهء كربلا، امام چهارم(علیه السلام) حضور ...
صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
نماز از دیدگاه امام سجاد
خطبه حضرت سجاد علیه السلام در مسجد شام

بیشترین بازدید این مجموعه

صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
پرتوى از سیره و سیماى امام زین العابدین(علیه ...
داستان شبی در حجر اسماعیل
هشام و فرزدق
سیمای سعید بن جبیر
قال الإمام زین العابدین (علیه السلام) :
آیا در واقعهء كربلا، امام چهارم(علیه السلام) حضور ...
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^